فهرست مهمترین اختلاف قرائتها
«...به نظر پژوهندگان، باتوجه به قرائتهای تدوین شده و قانونی در قرن سوم (خواه هفتگانه یا دهگانه ...) اختلاف در قرائت قرآن به شرح زیر بوده است:
1ـ اختلاف در نقطه گذاری واژه ها ؛ مانند :
-«لایقبل منها شفاعة» که اختلاف در حرف مضارعة «تاء» و «یاء» بوده است،« مثلاً لایقبل و لاتقبل»
-یا «اثم کبیر» به صورت «اثم کثیر»
-و «فتبینوا» به شکل «فتثبتوا»...
2ـ اختلاف در اعراب ( حرکت حرف ها)؛ مانند:
- «قولوا للناس حسنا» که برخی با ضمه اول و فتح ثانی، و عده ای به فتح اول و ثانی (حسنا) می خواندند.
3ـ اختلاف در حذف یک حرف از واژه؛ مانند:
- حذف الف از«مالک یوم الدین» که به صورت «ملک یوم الدین» درآید،
-یا «اذواعدنا» با حذف الف که «اذوعدنا» خوانده شود...
4ـ اختلاف بر اثر حذف و اعجام؛ همچون:
-«اتیناکم» که به صورت «اتیتکم» خوانده شود.
5ـ اختلاف در افزونی؛
-همچون «لکنا هوالله» و «لکن هوالله»
-و یا «هلک عنی سلطانیه» که به شکل «هلک عنی سلطانی» درآید.
6ـ اختلاف در ابدال و همزه؛
-مانند:«ثم جئت» به شکل «ثم جیت»
- یا «کفؤا» به شکل «کفوا» (که در آن همزه ابدال شده است).
7ـ اختلاف در تشدید؛ مانند:
«فرقنابکم البحر» که به شکل «فرقنا بکم البحر» باشد.(وجود و یا عدم وجود تشدید روی دو حرف یکسان)
8ـ اختلاف در حرکات؛ مانند: یحسب به شکل«یحسب». ( وجود ضمه و یا فتحه و یا کسره روی دو حرف یکسان)
9ـ اختلاف در حروف که موجب تغییر معنا شود؛
- همچون: «تتلوا» به شکل «تبلوا».(مهم و باید بررسی نمود میزان اختلاف به چه عددی میرسد)
10ـ اختلاف در حروف و صورت؛ مانند:
«یأتل» به شکل «یتأل».
11ـ اختلاف در زیادی و کمی؛ مانند:
«اوصی» به شکل «وصی».( اگر مفهوم یکی باشد تفاوت قابل چشم پوشی است)
12ـ اختلاف در تشدید و اعجام؛ مانند:
-«یتفطرن» با تاء و تشدید طا، به شکل «یتفطرن» با نون و طای غیر مشدد.
نکته مهم:
باید در نظر داشت که این اختلافها، بازمانده و یادگار لهجه های گوناگون عرب در صدر اسلامند، نه اختراع قاریان قرآن و تصویب آنها؛ زیرا پیامبر (ص)، این اختلافها را برای آسانی و رفع جرح، تایید می فرمودند.
ممکن است عده ای چنین پندارند که حضرت رسول( ص ) هرگز چنین اختلافی را تایید نکرده است. برای روشن شدن موضوع، لازم است روایتی از صحیح بخاری نقل شود:
عمربن خطاب ـ خلیفه دوم ـ می گوید: هشام بن حکیم سوره فرقان را در زمان حیات رسول خدا( ص) در نماز قرائت می کرد. به قرائتش گوش دادم و با کمال تعجب شنیدم که سوره فرقان را به وجه های متعدد قرائت می کند که رسول(ص) قرائت آن را به من تعلیم داده بود، بسیار تفاوت داشت. چیزی نمانده بود که در همان حال نماز با او گلاویز شوم.
ولی منتظر ماندم تا نمازش را سلام داد. عبایم را بر او پیچیدم و او را درهم فشردم و گفتم: چه کسی قرائت این سوره را به تو یاد داده است؟ گفت: رسول خدا مرا یاد داده است.
به او گفتم: دروغ می گویی. به خدا سوگند، رسول خدا(ص) همین سوره را که شنیدم و تو می خواندی، به گونه ای دیگر به من آموخته است. به راه افتادم و کشانکشان او را به نزد رسول خدا(ص)بردم.
گفتم: یا رسول الله! شنیدیم که این مرد، سوره فرقان را به وجه های متعدد می خواند که با ترتیبی که به من تعلیم فرموده ای، تفاوت دارد. تو خود سوره فرقان را به من یاد دادی.
رسول خدا(ص) فرمود: عمر! رهایش کن.
هشام بخوان! هشام قرائتی را که از او شنیده بود، دوباره خواند. آنگاه رسول خدا(ص)فرمود: «هکذا انزلت»(سوره همین طور که هشام می خواند، از سوی خدا نازل شده است).
پس فرمود: عمر! تو بخوان. و من همانطور که آن حضرت خودش به من یاد داده بود، خواندم باز رسول خدا(ص)فرمود:«هکذا انزلت»(سوره همین طور که می خوانی، نازل شده است). آنگاه پیامبر(ص) فرمود:«ان هذا القرآن انزال علی سبعة احرف، فاقرؤا ما تیسرمنه»=قرآن به هفت حرف و هفت وجه نازل شده است؛ به هر یک از این هفت حرف که برایتان میسر است، قرآن را قرائت کنید...»
در بخش آینده توضیح داده می شود که منظور از « هفت حرف» هفت روش قرایت است.
منبع : مقاله آقای دکتر نصرت الله فروهر
کیهان فرهنگی آذر سال ۱۳۸۱
ادامه دارد...
مطالب آمده در(. ) از اینجانب است.
حقیقت مستندی که نیز از آن خبر داریم این
است که اولین آموزش صحابه از علوم دین،
حفظ قرآن و قرائت آن بوده است.
پس از رحلت پیامبر گروهی از اصحاب به جمعآوری قرآن در مصحفهایی دست زدند، از جمله: عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب، معاذ بن جبل و مقداد بن اسود.
این افراد در مواردی، درباره ضبط نصی از قرآن و یا چگونگی قرائت آن، با یکدیگر اختلاف داشتند و از اینجا مصحفهای صحابه با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و مردم هر منطقه از مناطق جهان اسلام، قرآن را بر حسب مصحف آن صحابی که نزد آنان بسر میبرد، قرائت میکردند.
برای مثال، مردم کوفه، قرائت «ابن مسعود» و اهل بصره قرائت «ابوموسی اشعری» و مردم شام قرائت «ابی بن کعب» را پذیرفته بودند و دیگر مناطق نیز به همین نحو از قرائت یکی از صحابه تبعیت میکردند.
پس از آنکه در قرائت قرآن و ضبط الفاظ آن میان مردم اختلاف رخ داد، نیاز به وجود علمی احساس شد که بتوان به کمک آن، قرایت صحیح متواتر را از نادر تمیز داد. بدین بود که از اختلاف میان اهل قرآن کاسته شد و کلمات قرآن از دستبرد تحریف در امان ماند.
۲ - معنی اصطلاحی قرائات»،
«قرائات»، جمع «قرائت» است و ساختمان جمعی این کلمه حاکی از تنوع و اختلاف انواع است. بدرالدین زرکشی در تعریف قرائات چنین آورده است:
«قراءات عبارت از اختلاف مربوط به «الفاظ» و «عبارات» وحی است که این اختلاف در ارتباط با حروف و کلمات قرآن و کیفیت آنها ـ از قبیل تخفیف و تشدید و امثال آن ـ از سوی قراء نقل شده است.»
اما دمیاطی، برخلاف زرکشی، قرائات را منحصر در واژهها و الفاظ اختلافی تعریف نمیکند، بلکه اظهار میدارد که:
«قرائات» عبارت است از: علمی که از رهگذر آن، اتفاق نظر و یا اختلاف ناقلین کتاب خدا ـ درباره حذف و اثبات، متحرکخواندن و سکون، فصل و وصل حروف و کلمات و امثال آنها از قبیل: کیفیت تلفظ و ابدال و غیره ـ از طریق سماع و شنیدن قابل شناسایی باشد.»
ابن الجزری نیز مانند دمیاطی، سماع را در تعریف قرائات گنجانده و میگوید:
«قرائات، عبارت از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت، میباشد. اختلافی که به ناقل و راوی آن منسوب است.»
حاصل آنکه: مقصود از «قرائت» شنیدن قرآن و اخذ آیات بصورت ثقه از ثقه است که اسناد آن نهایتاً به پیامبر میرسد.
به عبارت دیگر: «قرائت»، عبارت از تلفظ الفاظ قرآن کریم به همان صورت و کیفیتی است که رسول خدا تلفظ میکرد و یا در حضور ایشان خوانده میشد و پیامبر آن تلفظ و خواندن را تایید میکرد.
بدون معلم خواندن الفاظ ممکن نبود
به دلیل آنکه مصاحف به تنهایی نمیتوانست ماخذ قرائت باشد و حتی بعد از نشانهگذاری و اعراب و شکل نیز باز خط به تنهایی برای القای صوتی صحیح الفاظ برای قرائت کافی نبود .
به بیان دیگر، بدون معلم، طرز ادای غالب کلمات روشن نمیشد. از این روست که قاریان زمان پیامبر که مستقیماً قرائات قرآن را از ایشان اخذ کرده بودند، سعی میکردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و بدین ترتیب گروهی از ایشان به مقام استادی و تعلیم نایل شدند.
گروهی از تابعین( کسانی که در زمان پیامبر نبودند و لی حضور صحابه را درک کرده بودند)
نیزقرائت را از صحابه اخذ کرده و آن عده که در این امر بارز و برجسته شدند خود بر مسند استادی آموزش قرایت و تعلیم تکیه زدند و بدین منوال مردم برای آموزش قرائت قرآن از اطراف به سوی آنها آمده و در شهرهایی چون مدینه، مکه، بصره، کوفه و شام حلقههای قرائت قرآن برگرد استاد قرائت آن شهر تشکیل میشد.
آن هفت نفر که به قاریان هفتگانه مشهورند
بنا به نقل ابن الجزری، قاریان قدیمی، هفت نفر یا ده نفر یا سیزده نفر بودند که در اعصار مختلف و نخستین اسلامی شهرت زیادتری داشتند و دیگرآن از آنان اخذ قرائت میکردند.
در حقیقت پس از دوره صحابه و عصر تابعین، گروهی خاص در فن قرائت و کارآیی در آن، از شهرت و معروفیت برخوردار شده و به عنوان افرادی متخصص و ماهر در امر قرائت شناخته شدند. از این میان هفت نفر سرآمد دیگران گشته و به «قاریان هفت گانه » شهرت یافتند.
اما علت اشتهار این هفت تن و حتی انحصار آنان چه بوده است؟
مکی بن ابوطالب مینویسد: «اگر کسی بپرسد به چه دلیلی این قراء هفتگانه درباره قرائت از شهرت برخوردار شدند تا آنجا که حتی قرایی که پیش از آنها و برتر از آنان بودند تا این حد، معروفیت کسب نکردند؟ پاسخ این است که: راویانی که قرائات را از اساتید قرائت روایت کردهاند، در دوره دوم و سوم از لحاظ شمار، فزونی داشته و دارای اختلاف بیشتری در امر قرائت بودند. در دوره چهارم، مردم بر آن شدند که در میان قراءاتی که با رسمالخط قرآن منطبق بوده است بر قراءاتی بسنده کنند که حفظ آنها آسان بوده و نیز قرائت بر طبق آنها قابل ضبط و شایسته انطباق با قواعد کلی عربی باشد،
لذا در صدد جست و جو و یافتن پیشوایی در قرائت برآمدند که به وثاقت و امانت و حسن تدین و کمال، معروف بوده و از عمری طولانی و شهرتی در خور بهرهمند باشد و نیز معاصران او، عدالت و وثاقتش را در روایات و قرائات و همچنین علم و آگاهی او را نسبت به آنچه قرائت کرده است، متفقاً مورد تایید قرار داده باشند. به همین جهت مردم از هر سرزمینی امام و پیشوایی در قرائت انتخاب کردند که دارای چنان اوصافی باشد.
اینان عبارتاند از:
۱ـ ابوعمرو بن علاء، از بصره
۲ـ حمزة بن حبیب زیّات از کوفه و حوالی آن
۳و عاصم بن ابیالنجود، از کوفه و حوالی آن
۴ـ کسائی، از مردم عراق
۵ـ ابن کثیر، از اهل مکه
۶ـ ابن عامر، از اهل شام
۷ـ نافع، از اهل مدینه
اینان از زمره کسانی به شمار میروند که اوصاف پیشگفته را دارا بودند.
ادامه دارد...
۳.۱ - علت توافق بر قاریان هفتگانه
طبرسی نیز در انگیزه توافق و هماهنگی مردم درباره این قراء و پیروی از آنان، به دو علت اشاره میکند:
۱ـ این قاریان علاوه بر اینکه از علم افزونتری نسبت به قراء دیگر بهرهمند بودند، عمده همت و فرصت خود را درباره قرائت مصروف داشته و بسیار در این امر سخت کوش بودند.
۲ـ قرائت این قراء هم لفظاً و هم سماعاً از آغاز تا پایان قرآن کریم، به گونه مسند به دست آمده است. علاوه بر اینکه عملاً نسبت به وجوه قرآن به پرکاری شهره بوده و با این وجوه عملاً در مقام اقراء سرو کار داشتند.
دمیاطی نیز در این باره مینویسد:
«پس از آنکه اختلاف مربوط به قرائات رو به ازدیاد گذاشت، مردم تصمیم گرفتند پیشوایان و قاریانی را انتخاب کنند که معروف به وثاقت و امانت در نقل و درک صحیح و کمال علم بوده و عمری را در قرائت و اقراء سپری ساختند.»
۳.۲ - دیدگاه ابن مجاهد
اما ابن مجاهد که خود اولین بار عنوان «قراء سبعه» را انتخاب کرد، مطالبی را به عنوان انگیزه گزینش خویش بیان داشته است که به اختصار به آن اشاره میکنیم:
«قاریان و حاملان کتاب خدا چهار دستهاند:
دسته اول: قاریان معرب، یعنی آگاه به وجوه اعراب و قرائات، آشنا به لغات و معانی کلام، بینا به عیوب و لغزشهای قرائات، اهل نقد آثار و اخبار.
دسته دوم: قاریان فطری، یعنی قاریانی که همانند اعراب بادیهنشین، طبق لغت و زبان خود، قرائت و تکلم میکنند و کیفیت خواندن و مکالمه آنها فطری است. گرچه با قواعد هماهنگی داشته و اشتباه و لغزش در آن دیده نمیشود.
دسته سوم: حافظان قرآن، یعنی قاریانی که نه از اعراب و قواعد و ضوابط عربی آگاه بوده و نه چیز دیگر. بلکه تنها قادرند آنچه را از دیگران فرا گرفتهاند، اداء کنند.
دسته چهارم: بدعتگزاران. یعنی قاریانی که قرآن را از لحاظ اعراب، صحیح قرائت میکنند و به معانی آیات آشنا هستند و لغات قرآن را میشناسند، اما نسبت به قرائات مختلف مردم و آثار و روایات درباره قرائات، فاقد علم هستند.
لذا چه بسا آگاهی آنان به اعراب و دستور زبان عربی، آنان را وادارد که قرآن را به وجهی قرائت کنند که در زبان عربی جایز و با قواعد عربی منطبق بوده، لیکن هیچ یک از پیشینان قرآن را به آن وجه نخوانده باشند.»
و سرانجام میگوید:
«دسته اول همان پیشوایانی هستند که حفاظ قرآن کریم در هر سرزمینی از بلاد اسلامی به آنها پناه برده و حل مشکل مربوط به قرائت را نزد آنان جست و جو میکنند.»
بنابراین انگیزه ابن مجاهد از این گزینش، پاسداری روش و راه و رسم قرائات قرآنی است. تا قرائات از طریق نقل و روایت مورد اعتماد به طریق نقل و روایت مشکوک منحرف نشود و یا از طریق نقل و روایت ازپیامبر به طریق اجتهاد شخصی مایل نگردد.
۳.۳ - نسب قراء سبعه
از میان قراء هفتگانه، ۵ نفر به تحقیق ایرانیاندکه عبارتاند از:
۱ـ نافع بن ابینعیم، از اهالی اصفهان.
۲ـ ابوعمرو بن علاء، از مردم فارس و از قریه کازورن.
۳ـ حمزة بن حبیب زیات کوفی که از نظر دونیا، ایرانی است.
۴ـ کسائی، ابوالحسن علی بن حمزة بن عبدالله بن بهمن بن فیروز، از اهالی طوس یا ری.
۵ـ عبدالله بن کثیر مکی، از ایرانیانی بوده کسرای ایران او را با کشتیهایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت.
در نتیجه تنها دو تن از قاریان احتمالاً غیر ایرانی هستند که عبارتانداز: ۱ـ عاصم بن ابیالنجود ۲ـ عبدالله بن عامر یحصبی، قاری دمشق.
بنا به نظر ابوعمرو دانی، عبدالله بن عامر» عرب است.
لیکن ابن حجر معتقد است که وی از جمله کسانی است که نسبش مورد تردید است.
حتی درباره عاصم نیز برخی معتقدند وی از اهواز ایران است.
۳.۴ - مذاهب قاریان هفتگانه
درباره مذاهب قراءسبعه گفته شده که: «چهار تن از قراءکه عبارتاند از: «عاصم بن ابیالنجود»، «ابوعمرو بن العلاء»، «حمزة بن حبیب» و «علی بن حمزه کسائی» شیعه اهل هستند و مذهب آنان ثابت و مورد قبول ارباب سیره است.»
یکی از این قاریان نیز از پیروان معاویه است.
ابن جزری میگوید:
«ابن عامر از فسق و دروغ، پرهیزی نداشته است. وی از پیروان معاویه بوده و ادعای اخذ قرائت از کسانی را داشته که اصلاً آنان را ندیده و یا از کسانی مانند معاویه که اصولاً قاری نبودهاند، به همین دلیل سلیمان بن عبدالملک، مهاجر را مامور کرد که وی را از امامت جامع دمشق برکنار کند و خود به جای او نماز بخواند.»
مذهب ۲ تن دیگر یعنی «ابن کثیر» و «نافع» پوشیده و نامعلوم است. «نافع» مدنی، احتمالاً مالکی مذهب بوده است.
شیخ عبدالجلیل رازی در کتاب «نقض الفضائح علی تشیع عاصم و انه کان مقتدی الشیعه» آورده است: «تشیع، آیین اکثر پیشوایان و استادان قرائت بوده است و اکثر قراء مکی و مدنی و کوفی و بصری. عدلیه و شیعی بودهاند نه مشبهه و خوارج و جبریه. و روایات آنان نیز منقول از امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) است.»
ادامه دارد...
تا آنجا که به قرآن مربوط می شود قرائت»،
یعنی وجهی از وجوه احتمالی نص قرآن،و
اصطلاحی است قدیمی که بازگشت آن به
عهد صحابه پیامبرمیرسد.
بر این اساس «علم قرائت» نیز از قدیمیترین علوم اسلامی بود ه و دارای منزلتی بس بزرگ می باشد.
حقیقت مستندی که از آن خبر داریم این است که اولین آموزش صحابه از علوم دین، حفظ قرآن و قرائت آن بوده است.
پس از رحلت پیامبر گروهی از اصحاب به جمعآوری قرآن در مصحفهایی دست زدند، از جمله: عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب، معاذ بن جبل و مقداد بن اسود.
این افراد در مواردی، درباره ضبط نصی از قرآن و یا چگونگی قرائت آن، با یکدیگر اختلاف داشتند و از اینجا مصحفهای صحابه با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و مردم هر منطقه از مناطق جهان اسلام، قرآن را بر حسب مصحف آن صحابی که نزد آنان بسر میبرد، قرائت میکردند.
برای مثال، مردم کوفه، قرائت «ابن مسعود» و اهل بصره قرائت «ابوموسی اشعری» و مردم شام قرائت «ابی بن کعب» را پذیرفته بودند و دیگر مناطق نیز به همین نحو از قرائت یکی از صحابه تبعیت میکردند.
پس از آنکه در قرائت قرآن و ضبط الفاظ آن میان مردم اختلاف رخ داد، نیاز به وجود علمی احساس شد که بتوان به کمک آن، قرایت صحیح متواتر را از نادر تمیز داد. بدین بود که از اختلاف میان اهل قرآن کاسته شد و کلمات قرآن از دستبرد تحریف در امان ماند.
۲ - معنی اصطلاحی قرائات»،
«قرائات»، جمع «قرائت» است و ساختمان جمعی این کلمه حاکی از تنوع و اختلاف انواع است. بدرالدین زرکشی در تعریف قرائات چنین آورده است:
«قراءات عبارت از اختلاف مربوط به «الفاظ» و «عبارات» وحی است که این اختلاف در ارتباط با حروف و کلمات قرآن و کیفیت آنها ـ از قبیل تخفیف و تشدید و امثال آن ـ از سوی قراء نقل شده است.»
اما دمیاطی، برخلاف زرکشی، قرائات را منحصر در واژهها و الفاظ اختلافی تعریف نمیکند، بلکه اظهار میدارد که:
«قرائات» عبارت است از: علمی که از رهگذر آن، اتفاق نظر و یا اختلاف ناقلین کتاب خدا ـ درباره حذف و اثبات، متحرکخواندن و سکون، فصل و وصل حروف و کلمات و امثال آنها از قبیل: کیفیت تلفظ و ابدال و غیره ـ از طریق سماع و شنیدن قابل شناسایی باشد.»
ابن الجزری نیز مانند دمیاطی، سماع را در تعریف قرائات گنجانده و میگوید:
«قرائات، عبارت از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت، میباشد. اختلافی که به ناقل و راوی آن منسوب است.»
حاصل آنکه: مقصود از «قرائت» شنیدن قرآن و اخذ آیات بصورت ثقه از ثقه است که اسناد آن نهایتاً به پیامبر میرسد.
به عبارت دیگر: «قرائت»، عبارت از تلفظ الفاظ قرآن کریم به همان صورت و کیفیتی است که رسول خدا تلفظ میکرد و یا در حضور ایشان خوانده میشد و پیامبر آن تلفظ و خواندن را تایید میکرد.
بدون معلم خواندن الفاظ ممکن نبود
به دلیل آنکه مصاحف به تنهایی نمیتوانست ماخذ قرائت باشد و حتی بعد از نشانهگذاری و اعراب و شکل نیز باز خط به تنهایی برای القای صوتی صحیح الفاظ برای قرائت کافی نبود .
به بیان دیگر، بدون معلم، طرز ادای غالب کلمات روشن نمیشد. از این روست که قاریان زمان پیامبر که مستقیماً قرائات قرآن را از ایشان اخذ کرده بودند، سعی میکردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و بدین ترتیب گروهی از ایشان به مقام استادی و تعلیم نایل شدند.
گروهی از تابعین( کسانی که در زمان پیامبر نبودند و لی حضور صحابه را درک کرده بودند)
نیزقرائت را از صحابه اخذ کرده و آن عده که در این امر بارز و برجسته شدند خود بر مسند استادی آموزش قرایت و تعلیم تکیه زدند و بدین منوال مردم برای آموزش قرائت قرآن از اطراف به سوی آنها آمده و در شهرهایی چون مدینه، مکه، بصره، کوفه و شام حلقههای قرائت قرآن برگرد استاد قرائت آن شهر تشکیل میشد.
آن هفت نفر که به قاریان هفتگانه مشهورند
بنا به نقل ابن الجزری، قاریان قدیمی، هفت نفر یا ده نفر یا سیزده نفر بودند که در اعصار مختلف و نخستین اسلامی شهرت زیادتری داشتند و دیگرآن از آنان اخذ قرائت میکردند.
در حقیقت پس از دوره صحابه و عصر تابعین، گروهی خاص در فن قرائت و کارآیی در آن، از شهرت و معروفیت برخوردار شده و به عنوان افرادی متخصص و ماهر در امر قرائت شناخته شدند. از این میان هفت نفر سرآمد دیگران گشته و به «قاریان هفت گانه » شهرت یافتند.
اما علت اشتهار این هفت تن و حتی انحصار آنان چه بوده است؟
مکی بن ابوطالب مینویسد: «اگر کسی بپرسد به چه دلیلی این قراء هفتگانه درباره قرائت از شهرت برخوردار شدند تا آنجا که حتی قرایی که پیش از آنها و برتر از آنان بودند تا این حد، معروفیت کسب نکردند؟ پاسخ این است که: راویانی که قرائات را از اساتید قرائت روایت کردهاند، در دوره دوم و سوم از لحاظ شمار، فزونی داشته و دارای اختلاف بیشتری در امر قرائت بودند. در دوره چهارم، مردم بر آن شدند که در میان قراءاتی که با رسمالخط قرآن منطبق بوده است بر قراءاتی بسنده کنند که حفظ آنها آسان بوده و نیز قرائت بر طبق آنها قابل ضبط و شایسته انطباق با قواعد کلی عربی باشد،
لذا در صدد جست و جو و یافتن پیشوایی در قرائت برآمدند که به وثاقت و امانت و حسن تدین و کمال، معروف بوده و از عمری طولانی و شهرتی در خور بهرهمند باشد و نیز معاصران او، عدالت و وثاقتش را در روایات و قرائات و همچنین علم و آگاهی او را نسبت به آنچه قرائت کرده است، متفقاً مورد تایید قرار داده باشند. به همین جهت مردم از هر سرزمینی امام و پیشوایی در قرائت انتخاب کردند که دارای چنان اوصافی باشد.
اینان عبارتاند از:
۱ـ ابوعمرو بن علاء، از بصره
۲ـ حمزة بن حبیب زیّات از کوفه و حوالی آن
۳و عاصم بن ابیالنجود، از کوفه و حوالی آن
۴ـ کسائی، از مردم عراق
۵ـ ابن کثیر، از اهل مکه
۶ـ ابن عامر، از اهل شام
۷ـ نافع، از اهل مدینه
اینان از زمره کسانی به شمار میروند که اوصاف پیشگفته را دارا بودند.
ادامه دارد...
ادامه از نوشتار پیشین
گفته شده که نخستین کسی که بازی شک و تردید در باره قرآن را آغاز کرد گلدزیهر یهودی متعصب مجاری (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به اصطلاح خودش به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.
(من کتاب او را دقیقا مطالعه کردم و جملات و عباراتی را از همان کتاب دستچین کردم که حقانیت و برتری قرآن و پیامبر اسلام و اقدامات
او را تایید می کند.)
خوب طبیعی است که این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه نیز بازتاب پیدا کند.
بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت.و در قرن بیستم این روند نیز ادامه یافت.
موتوسکی طیفی از دیدگاهها و نظریات انتقادی غربیان معاصر در باب تاریخ جمع و تدوین قرآن را مورد بحث و نقادی قرار داده و در نهایت چنین جمع بندی می کند:
«چهار محقق اصلی که در قرن بیستم این مسئله را مورد پژوهش قرار داده اند، چهار دیدگاه کاملا متفاوت در باره جمع رسمی قرآن ابراز داشته اند؛
-شوالی جمع قرآن را به دوران عثمان،
-مینگانا به دوره خلافت عبدالملک مروان در پایان قرن نخست هجری،
-ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم
- و بِرتُن آن را به زمان پیامبر نسبت می دهد». -به گفته این نویسنده در عین حال شوالی معتقد بوده که متن قرآن چیزی جز وحی بر محمد نیست.
اما خود موتسکی پس از واکاوی و بررسی انتقادی دیدگاههای مختلف در باب زمان تدوین قرآن، خود به این نتیجه می رسد که «می توان نتیجه گرفت که اخبار مربوط به جمع نخست به دستور ابوبکر و نیز تدوین رسمی مصحف به دستور عثمان پیشتر در اواخر قرن نخست هجری متداول بوده و زهری [نخستین راوی خبر تدوین مصحف] احتمالا برخی از این اخبار را از افرادی که در اسانید خود بدانها اشاره کرده، دریافت کرده است».
بیفزایم این محقق پس از بررسی های ادله تاریخ نگاران قرآن در مغرب زمین، می گوید در مجموع دلایل و اسانید مسلمانان در تاریخ گذاری های تدوین و جمع قرآن قابل قبول تر و معتبرتر است.
باز گشت به عصر پیامبر
با این حال در چند سال اخیر پاره هایی از قرآن در اروپا بازشناسی و منتشر شده است که قدمت قرآن و یا جمع و تدوین آن را به همان زمان آغازین یعنی عصر نبوی و یا روزگار عثمان می رساند.
-یکی قرآن توبینگن در آلمان است که خبر آن در آذر سال ۱۳۹۳ منتشر شد و دیگری قرآن بیرمنگام که در تیرماه سال ۱۳۹۴ اعلام شد.
در باره قرآن نخستین، که در دانشگاه توبینگن نگهداری می شود، گفته شده که «به احتمال قوی قدیمیترین قرآن موجود است».
توضیح بیشتر آن این است که «کارشناسان پس از مطالعه سه برگ از قرآنی قدیمی به این نتیجه رسیدهاند که تاریخ نگارش آن به قرن هفتم میلادی یا سرآغاز اسلام برمیگردد. قرآن یادشده از ۱۵۰ سال پیش در خزانه کتابخانه دانشگاه توبینگن نگهداری میشود، اما تاکنون کسی به قدمت و اهمیت آن پی نبرده بود.
نسخهشناسان با استفاده از تکنیکهای تازه دریافتهاند که قرآن مزبور به احتمال بالای ۹۵ درصد، در سالهای ۶۴۹ تا ۶۷۵ میلادی تحریر شده است. یعنی تنها ۲۰ تا ۴۰ سال پس از وفات حضرت محمد، پیامبر اسلام.
متن روی پوستی محکم و مرغوب نوشته شده که توانسته صدها سال دوام بیاورد. دستنوشته قسمت پیوسته و بزرگی از کتاب مقدس مسلمانان را در بر دارد: از آیه ۳۷ سوره هفدهم تا آیه ۵۷ سوره سی و ششم.
یک سخنگوی کتابخانه دانشگاه توبینگن گفت که تنها با استفاده از تکنیکهای کامپیوتری و روشهای علوم طبیعی، تعیین عمر متن یادشده ممکن شده است. تاکنون گمان میرفت که این قرآن به قرنهای هشتم یا نهم میلادی یعنی سدههای دوم و سوم هجری برمیگردد». البته برای نسخه شناسی دانشگاه زوریخ نیز همکاری داشته است.
ادامه دارد...
ادامه از نوشتار پیشین
باز خوانی تاریخ قرآن (2)
گفته شده که نخستین کسی که بازی شک و تردید در باره قرآن را آغاز کرد گلدزیهر یهودی متعصب مجاری (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به اصطلاح خودش به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.
(من کتاب او را دقیقا مطالعه کردم و جملات و عباراتی را از همان کتاب دستچین کردم که حقانیت و برتری قرآن و پیامبر اسلام و اقدامات
او را تایید می کند.)
خوب طبیعی است که این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه نیز بازتاب پیدا کند.
بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت.و در قرن بیستم این روند نیز ادامه یافت.
موتوسکی طیفی از دیدگاهها و نظریات انتقادی غربیان معاصر در باب تاریخ جمع و تدوین قرآن را مورد بحث و نقادی قرار داده و در نهایت چنین جمع بندی می کند:
«چهار محقق اصلی که در قرن بیستم این مسئله را مورد پژوهش قرار داده اند، چهار دیدگاه کاملا متفاوت در باره جمع رسمی قرآن ابراز داشته اند؛
-شوالی جمع قرآن را به دوران عثمان،
-مینگانا به دوره خلافت عبدالملک مروان در پایان قرن نخست هجری،
-ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم
- و بِرتُن آن را به زمان پیامبر نسبت می دهد». -به گفته این نویسنده در عین حال شوالی معتقد بوده که متن قرآن چیزی جز وحی بر محمد نیست.
اما خود موتسکی پس از واکاوی و بررسی انتقادی دیدگاههای مختلف در باب زمان تدوین قرآن، خود به این نتیجه می رسد که «می توان نتیجه گرفت که اخبار مربوط به جمع نخست به دستور ابوبکر و نیز تدوین رسمی مصحف به دستور عثمان پیشتر در اواخر قرن نخست هجری متداول بوده و زهری [نخستین راوی خبر تدوین مصحف] احتمالا برخی از این اخبار را از افرادی که در اسانید خود بدانها اشاره کرده، دریافت کرده است».
بیفزایم این محقق پس از بررسی های ادله تاریخ نگاران قرآن در مغرب زمین، می گوید در مجموع دلایل و اسانید مسلمانان در تاریخ گذاری های تدوین و جمع قرآن قابل قبول تر و معتبرتر است.
باز گشت به عصر پیامبر
با این حال در چند سال اخیر پاره هایی از قرآن در اروپا بازشناسی و منتشر شده است که قدمت قرآن و یا جمع و تدوین آن را به همان زمان آغازین یعنی عصر نبوی و یا روزگار عثمان می رساند.
-یکی قرآن توبینگن در آلمان است که خبر آن در آذر سال ۱۳۹۳ منتشر شد و دیگری قرآن بیرمنگام که در تیرماه سال ۱۳۹۴ اعلام شد.
در باره قرآن نخستین، که در دانشگاه توبینگن نگهداری می شود، گفته شده که «به احتمال قوی قدیمیترین قرآن موجود است».
توضیح بیشتر آن این است که «کارشناسان پس از مطالعه سه برگ از قرآنی قدیمی به این نتیجه رسیدهاند که تاریخ نگارش آن به قرن هفتم میلادی یا سرآغاز اسلام برمیگردد. قرآن یادشده از ۱۵۰ سال پیش در خزانه کتابخانه دانشگاه توبینگن نگهداری میشود، اما تاکنون کسی به قدمت و اهمیت آن پی نبرده بود.
نسخهشناسان با استفاده از تکنیکهای تازه دریافتهاند که قرآن مزبور به احتمال بالای ۹۵ درصد، در سالهای ۶۴۹ تا ۶۷۵ میلادی تحریر شده است. یعنی تنها ۲۰ تا ۴۰ سال پس از وفات حضرت محمد، پیامبر اسلام.
متن روی پوستی محکم و مرغوب نوشته شده که توانسته صدها سال دوام بیاورد. دستنوشته قسمت پیوسته و بزرگی از کتاب مقدس مسلمانان را در بر دارد: از آیه ۳۷ سوره هفدهم تا آیه ۵۷ سوره سی و ششم.
یک سخنگوی کتابخانه دانشگاه توبینگن گفت که تنها با استفاده از تکنیکهای کامپیوتری و روشهای علوم طبیعی، تعیین عمر متن یادشده ممکن شده است. تاکنون گمان میرفت که این قرآن به قرنهای هشتم یا نهم میلادی یعنی سدههای دوم و سوم هجری برمیگردد». البته برای نسخه شناسی دانشگاه زوریخ نیز همکاری داشته است.
ادامه دارد...