سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

قرآن را چه کسی و چه زمانی نوشت؟بخش دوم


ادامه از نوشتار پیشین

باز خوانی تاریخ قرآن (2)

 گفته شده که نخستین کسی که بازی شک و تردید در باره قرآن را آغاز کرد   گلدزیهر  یهودی متعصب مجاری (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به اصطلاح خودش به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.

(من کتاب او را دقیقا مطالعه کردم و جملات و عباراتی  را از همان کتاب دستچین کردم که حقانیت و برتری قرآن و پیامبر اسلام و اقدامات

او را  تایید می کند.)

خوب طبیعی است که این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه نیز بازتاب پیدا کند.

 بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت.و در قرن بیستم این روند نیز ادامه یافت.

موتوسکی  طیفی از دیدگاهها و نظریات انتقادی غربیان معاصر در باب تاریخ جمع و تدوین قرآن را مورد بحث و نقادی قرار داده و در نهایت چنین جمع بندی می کند:

 «چهار محقق اصلی که در قرن بیستم این مسئله را مورد پژوهش قرار داده اند، چهار دیدگاه کاملا متفاوت در باره جمع رسمی قرآن ابراز داشته اند؛ 

-شوالی جمع قرآن را به دوران عثمان، 

-مینگانا به دوره خلافت عبدالملک مروان در پایان قرن نخست هجری، 

-ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم

- و بِرتُن آن را به زمان پیامبر نسبت می دهد». -به گفته این نویسنده در عین حال شوالی معتقد بوده که متن قرآن چیزی جز وحی بر محمد نیست.

اما خود موتسکی پس از واکاوی و بررسی انتقادی دیدگاههای مختلف در باب زمان تدوین قرآن، خود به این نتیجه می رسد که «می توان نتیجه گرفت که اخبار مربوط به جمع نخست به دستور ابوبکر و نیز تدوین رسمی مصحف به دستور عثمان پیشتر در اواخر قرن نخست هجری متداول بوده و زهری [نخستین راوی خبر تدوین مصحف] احتمالا برخی از این اخبار را از افرادی که در اسانید خود بدانها اشاره کرده، دریافت کرده است». 

بیفزایم این محقق پس از بررسی های ادله تاریخ نگاران قرآن در مغرب زمین، می گوید در مجموع دلایل و اسانید مسلمانان در تاریخ گذاری های تدوین و جمع قرآن قابل قبول تر و معتبرتر است.

باز گشت به عصر پیامبر

با این حال در چند سال اخیر پاره هایی از قرآن در اروپا بازشناسی و منتشر شده است که قدمت قرآن و یا جمع و تدوین آن را به همان زمان آغازین یعنی عصر نبوی و یا روزگار عثمان می رساند. 

-یکی قرآن توبینگن در آلمان است که خبر آن در آذر سال ۱۳۹۳ منتشر شد و دیگری قرآن بیرمنگام که در تیرماه سال ۱۳۹۴ اعلام شد.

در باره قرآن نخستین، که در دانشگاه توبینگن نگهداری می شود، گفته شده که «به احتمال قوی قدیمی‌ترین قرآن موجود است».

 توضیح بیشتر آن این است که «کارشناسان پس از مطالعه سه برگ از قرآنی قدیمی به این نتیجه رسیده‌اند که تاریخ نگارش آن به قرن هفتم میلادی یا سرآغاز اسلام برمی‌گردد. قرآن یادشده از ۱۵۰ سال پیش در خزانه کتابخانه دانشگاه توبینگن نگهداری می‌شود، اما تاکنون کسی به قدمت و اهمیت آن پی نبرده بود.

نسخه‌شناسان با استفاده از تکنیک‌های تازه دریافته‌اند که قرآن مزبور به احتمال بالای ۹۵ درصد، در سالهای ۶۴۹ تا ۶۷۵ میلادی تحریر شده است. یعنی تنها ۲۰ تا ۴۰ سال پس از وفات حضرت محمد، پیامبر اسلام.

متن روی پوستی محکم و مرغوب نوشته شده که توانسته صدها سال دوام بیاورد. دست‌نوشته قسمت پیوسته و بزرگی از کتاب مقدس مسلمانان را در بر دارد: از آیه ۳۷ سوره هفدهم تا آیه ۵۷ سوره سی و ششم.

یک سخنگوی کتابخانه دانشگاه توبینگن گفت که تنها با استفاده از تکنیک‌های کامپیوتری و روش‌های علوم طبیعی، تعیین عمر متن یادشده ممکن شده است. تاکنون گمان می‌رفت که این قرآن به قرن‌های هشتم یا نهم میلادی یعنی سده‌های دوم و سوم هجری برمی‌گردد». البته برای نسخه شناسی دانشگاه زوریخ نیز همکاری داشته است.

ادامه دارد...


قرآن را چه کسی و چه زمانی نوشت؟بخش یکم


"ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم باشد که بیندیشید"

آیه 2 سوره 12

۱-اسناد مربوط به وجود کتاب قرآن در سده  نخست هجری

۲-پرسش اصلی : آیا قران در زمان حیات پیامبر اسلام بوجود آمد ؟.

این نوشتار فصلی از کتاب «محمد و جانشیانش در حدیث دیگران» است  که اخیرا به همت انتشارات «اندیشه های نو» در آلمان منتشر شده و اکنون در اینجا (البته با اندکی تغییر ضروری) بازنشر می شود.

 این تحقیق نشان می دهد که صرفا از منظر پژوهش های نوین باستان شناسی قرآن، داستان وثاقت این کتاب و وجود آن در قرن نخست هجری حتی در زمان نبی اسلام، معتبرتر ار آن است که به سادگی قابل رد و انکار قرار گیرد.

از موضوعات مهم، وجود و یا عدم وجود متنی به نام «قرآن» در اسلام آغازین (از زمان نبی اسلام تا اواخر سده نخست) است. 

از ادلّه منکران وجود تاریخی محمد و دیگر رجال نیمه نخست و حتی منکران وجود تاریخی تیره و تبار امویان، عدم وجود قرآن در این دوره است. 

این منکران البته در پی طرح چنین نظریه‌ای و در جهت موجه‌سازی آن، در باره قرآن و زمان تنظیم و نگارش آن، داستان سرایی بسیار کرده و گاه تحلیل‌ها و تفسیرهایی شگفت ارائه داده‌اند که در آثارشان قابل دسترسی است.

(هیچ جای تعجب نیست. چون همینان و اجداد اینان دو هزارسال وجود عیَسی مسیح را یا انکار کردند و یا او را یک آشوبگر و حتی اورا فرزند نامشروع مریم فرزند عمران معرفی نمودند.ولی سر انجام فرزندان همانان به واتیکان رفتند و چند میلیارد دلار پول دادند و خواستند که واتیکان اعلام کند اجداد اینان نبو دند که عیسی مسیح را به صلیب کشیدند و بدین طریق ضجه زدند تا این ننگ از دامنشان پاک شود.)

هرچند این دلیل سلبی است و نه ایجابی و  حتی اگر قرآنی مکتوب و مدون از قرن نخست نیز در دست نبود، باز نمی‌توان نتیجه گرفت که هرگز نبوده و از عدم وجود، عدم وقوع را نتیجه گرفت؛ 

اما خوشبختانه امروز به قدر کفایت اسنادی وجود دارد که وجود حداقل پاره‌هایی از قرآن موجود در سده اول را ثابت می‌کند.

به گزارش هاروالد متوسکی تا اواخر سده نوزدهم اسلام شناسان غربی عموما روایات اسلامی مربوط به جمع و تدوین قرآن را پذیرفته بودند و تئودور نولدکه آلمانی (۱۸۳۶-۱۹۳۰) در اواسط سده نوزدهم نیز بر همین اساس تاریخ قرآنش را نوشت.

( اما چند دهه بعد در این روش تردیدهایی پدید آمد. 

چرا و از کجا این شبه آغاز شد؟

(پاسخ این است که یکی از نسل همانان که مسیح را انکار و به در  خانه او صبح  و شام سنگ می زدند دست از مسیح کشید و روی به محمد آورد.)

شاید بتوان گفت نخستین کسی که در این تردیدانگاری نقش داشت گلدزیهر مجاری یهودی افراطی  (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد. 

این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه بازتاب پیدا کرد. 

بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت. در قرن بیستم این روند ادامه یافت.

ادامه دا رد...


سلمان فقط ۵ تا ۸ سال با پیامبر اسلام بود

قرآن ، پیامبر و سلمان

«ما می‌دانیم که آنها می‌گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می‌دهند  اعجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!»

سوره نحل آیه ۱۰۳

فرق واژه عجمی با اعجمی

نکته نخست آنکه در ترجمه آیه فوق نیز ما از واژه «اعجمی » بجای « عجمی » استفاده کردیم . چون در قرآن نیز در شکل و فرم نخست بکار رفته است. 

بنابر نظر لغت شناسان قدیم مانند فیروز  آبادی  در فرهنگ لغت معروفش قاموس المخیط   و ابن منصور در فرهنگ لسان العرب  و در نوشته های  فخر رازی  و ابی الفتح موصلی این است که کلمه عجم ریشه سامی از" ع-ج-م دارد و به معنای ناواضح و مبهم است.و  شخص غیر عربی را گویند که عربی را به خوبی صحبت نمی‌کند.

 الزمخشری می‌نویسد که اعجمی یعنی ناروشن صحبت کردن ولی عجمی یعنی فرس فارس و یا ایرانی .

بنابر این اگر قرآن از « اعجمی» استفاده کرده بخاطر آن بوده که شخص مورد نظر به زبان عربی غیر فصیح و مقدماتی سخن می گفته چون از نژاد عرب نبوده است.

و اما سلمان پارسی‌.:در باره این که سلمان چگونه به دین اسلام در آمد و چه زمانی و در کجا با پیامبر اسلام آشنا شد و چرا در پی شناخت اسلام بر آمد گزارشاتی وجود دارد.

بنابر گزارش ابن هشام، ابن سعد و احمد بن حنبل آخرین اسقفی که سلمان نزد او بود هنگام مرگ نام و نشانه‌های پیامبر اسلام را برای سلمان می‌گوید و او را به جستجوی پیامبر جدید تشویق می‌کند.

 ابن بابویه و ابن عساکر گزارش داده اند که آشنایی سلمان با پیامبر مربوط به زمانی بوده که ایران بوده‌است و مسیحیان در ایران نام پیامبر اسلام را به عنوان پیامبر پس از عیسی معرفی می‌کنند و از آن هنگام وی در آرزوی یافتن پیامبر بوده‌است.

 بنابر صحیح ترین و مستند ترین گزارش ،سلمان در مدینه با محمد آشنا شد و به اسلام ایمان آورد. بنابر این گزارش ، هنگامی که پیامبر اسلام به مدینه هجرت کرد با دعوت پیامبر  با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و پیامبر با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه -هر وقیه معادل چهل درهم-) به یهودی  صاحب او بپردازد و آزاد شود.

در دانشنامه اسلامی به نقل از ابن هشام و ابن سعد آمده که سلمان عازم حجاز بوده که در اثر برخی از حوادث به بردگی به  مردی یهودی از اهل مدینه فروخته می‌شود و در نخلستان بکار گرفته می‌شود.

سپس مرد یهودی وقتی متوجه می‌شود او دوستدار محمد است او را به زنی از قبیله بنی سلیم می‌فروشد  و او بعداً    اسلام را می پذیرد.

دربارهٔ زمان اسلام آوردن سلمان نیز اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند پیش از جنگ بدر در سال اول هجرت اسلام آورد ولی تا پیش از خندق برده بوده‌است و در جنگ‌های بدر و احد حضور نداشته‌است.

نکته مهم:سلمان فقط ۵ سال با پیامبر اسلام بود

این گزارش به این معنی است که سلمان ۱۳ الی ۱۸سال پس از انتشار قرآن در عربستان مسلمان شده و به پیامبر اسلام پیوسته است.

 در این پانزده سال و یا ۱۸  حداقل ۷۰ تا ۸۵  در صد قرآن منتشر  و شناخته شده بود و سلمان تازه از ایران آمده هیچ نقشی در نشر اسلام و قرآن در این ۱۳ تا ۱۸ سال  نداشته بوده است. 

 سه تاریخنگار مشهور اسلامی یعنی خطیب بغدادی،  ابن سعد و طبری معتقدند سلمان بعد از جنگ احد و پیش از جنگ خندق اسلام آورده‌است. این سه گزارش یکسان از سه تاریخنگار درستی گفتار ما را تایید می کند.

براین مبنا که تا زمان ملاقات سلمان با پیامبر اسلام ۱۳ الی ۱۵ سال از انتشار قرآن گذشته بود و نام سلمان در زمان جنگ خندق در میان مسلمانان شناخته شد.

در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد ( یعنی ۱۸ سال پس از نشر اسلام و انتشار قرآن )و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژهٔ خندق عربی شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَنده است. در زبان‌های کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار می‌رفته‌است و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر. هر گروهی می‌خواست سلمان با آن‌ها باشد؛ مهاجران می‌گفتند: سلمان از ما است و انصار می‌گفتند: سلمان از ما است. در نهایت محمد گفت «سلمان از ما اهل بیت است

گزارش های صد در صد متضاد

۱-ابن عباس گوید: مردى در مکه بود به نام بلعام که عرب نبوده است و مشرکین می‌دیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزداین مرد رفت و آمد می‌کرده لذا شایع کردند که آنچه که پیامبر مى گوید بلعام به او تعلیم می‌دهد و برخى سند این  را ضعیف شمرده و آن را بى‌اساس دانسته اند.

۲-از طریق حصین از عبدالله بن مسلم الحضرمى نقل شده که گوید ما دو برده داشتیم بنام یسار و جبر و اینان از کسانى بودند که انجیل و تورات را می‌خواندند و تعلیم می‌دادند و رسول خدا گاهى که از نزد آن‌ها عبور می‌نمود به گفتار آنان گوش فرامی‌داشت. لذا مشرکین شایع کردند که محمد از این دو نفر تعلیم می‌گیرد.(یعنی همان دم که از پهلوی آنان می گذشت به اندازه دو دوره لیسانس و فوق لیسانس امروزها مطلب می آموخت؟)

 ۳- برخى گویند که غلامى از اهل روم ملازم پیامبر مى بود و گاهى از انجیل براى پیامبر سخن مى گفت و اسم او یسار (یا) جبر بوده است. 

۴-عکرمة گوید: غلام مزبور از بنى‌عامر بن لوى بود که نام او یعیش بوده است.

 ۵-نیز گویند: اسم او عابس بوده که بعد مسلمان شده بود.یک گزارش نیز می گوید که غلام مزبور سلمان فارسى بوده است که نادرست بودن آن ثابت گردید.

قرآن چه می گوید؟قرآن در آیه ۱۰۳ سوره نحل می گوید: «ما می‌دانیم که آنها می‌گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می‌دهند عجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!»


وارث زمین کیست؟


قرآن در آیه ۱۰۵ سوره پیامبران خبری مربوط به آینده زمین می دهد و بندگان شایسته و صالح را وارثان زمین اعلام می کند:

«در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‌ام وارث زمین خواهند شد!»

۱۰۵ سوره پیامبران


خوشبختانه در آیات دیگری از سوره انعام به نام صالحان و شایستگان اشاره می کند و نمونه های از آنان را که در گذشته آمده و چراغ فرا راه بشر شده اند معرفی می کند:


«به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را به راه راست درآوردیم و نوح را از پیش راه نمودیم و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم] و این گونه نیکوکاران را پاداش مى‏ دهیم (۸۴)

و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند (۸۵)

و اسماعیل و یسع و یونس و لوط که جملگى را بر جهانیان برترى دادیم (۸۶)

و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانیان برترى دادیم] و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایى کردیم (۸۷)

این هدایت‏ خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت مى ‏کند و اگر آنان شرک ورزیده بودند قطعا آن چه انجام مى‏ دادند از دستشان مى ‏رفت (۸۸)

آنان کسانى بودند که کتاب و داورى و نبوت بدیشان دادیم و اگر اینان بدان کفر ورزند بى‏ گمان گروهى را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند (۸۹)

اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است پس به هدایت آنان اقتدا کن بگو من از شما هیچ مزدى بر این [رسالت] نمى‏طلبم این [قرآن] جز تذکرى براى جهانیان نیست (۹۰)»

سوره پیامبران


پس تکلیف وارثان آینده زمین نیز از نظر خداوند روشن و شناخته شده است. زیرا هرگاه او وارثانی برای زمین در نظر گرفته باشد ، بدون شک‌آنان از جنس مسبح، موسی، محمد ، الیاس، زکریا، سلیمان ...خواهند بود.

قطعا نیز به همین دلیل بوده است که در دین اسلام چه از اهل سنت و چه از شیعیان، شخصیتی بنام«مهدی موعود» برای آینده معرفی شده که در ردیف صالحان و شایستگان است.


از آنجا که در دوران زندگی سه  امام شیعه، امام چهارم ،پنجم و ششم، و حتی گاهی در دوره امامان دیگر ادعاهایی صورت می گرفت و  هرگروهی مهدی موعود خود را معرفی می کرد که این مهدی ها هرگز با ویژگی « شایستگان قرآنی » مشابهت نداشتند،از این روی  دو امام پنجم و ششم  شیعه با استفاده از فرصتی که داشتند، و با توجه به این که کاندیدا های فهرست مهدی ها روز افزون شده بود و اوج می گرفت  و هر گروه یکی از خود و‌ناخود را بعنوان مهدی موعود معرفی می کرد، این دو امام شرایطی را ابتدا بر امام صالح و شایسته الهی و سپس بر وارث الهی زمین و یا همان مهدی موعود جاری ساختند که صحنه از مهدی ها ی ساختگی  و امامان  متعدد معرفی شده از جانب انسانها خالی گردید.


این دو رهبر شیعی گفتند :

- امام الهی  زاهد ترین ، عابد ترین، بخشنده ترین، و عادل ترین و  عالم ترین انسانها  به دین و کتاب خدا بر روی زمین می باشد  که می تواند الگویی برای همه امت قرار گیرد، و هیچ کس بر روی زمین 

همتای اونیست.

-این امام معرفی شده در پاسخگویی به نیازها و پرسش های مربوط به کتاب خدا و سنت نیاز به مشاوره با کتابهای حدیث و دیگر کتابها ندارد.چنانکه همه علما و فقهای مرسوم  از این نیاز مبرا نیستند.

- این امام الهی هر گز در صدور حکم دین دچار اشتباه نخواهد شد.

- این امام الهی چنان مستغرق در خداست که همواره و هر لحظه خود را در ساحت او می بیند، پس خطا از او سر نخواهد زد.

- این امام الهی هر گز نسبت به احکام دینی در تردید بسر نمی برد.

- این امام الهی آگاه ترین و دقیق ترین و پایدار ترین انسانها نسبت به اجرای عدالت است.

و....

پس از اعلام این شرایط بود که امامان زمینی جانب احتیاط را گرفتند و به معارضه نیامدند و از پذیرش لقب« امام الهی» خود داری کردند و پای پیش نگذاشتند.

به بیان دیگر، فضا و مکان از وجود امامان متعدد خالی شد.

همین شرایط را دو امام شیعه برای مهدی موعود ذکر کردند و آمدن او را فقط و فقط موکول به اجازه و تصمیم خداوند دانستند و این که اگر او بیاید جهان به حکم خدا در اختیار ش قرار خواهد گرفت.

- این دو امام شیعه  مهدی موعود را چنان شخصیتی معرفی کردند که نفس مسیحایی دارد و جامعه بشری را به نور خدایی روشن می کند و عدل گستر حقیقی خواهد بود.

کوتاه سخن آنکه توضیحات و توصیفات این دو امام از امام الهی و مهدی موعود چنان دور از دسترس اکثریت بود که هیچ کس ادعای این دو را نداشت و ندارد  مگر آن که جاهل و یا اغواگر تمام عیار باشد.



قرآن ، پیامبر و سلمان

سلمان فقط ۵ تا ۸ سال با پیامبر اسلام بود

«ما می‌دانیم که آنها می‌گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می‌دهند  اعجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!»

سوره نحل آیه ۱۰۳

نکته نخست آنکه در ترجمه آیه فوق نیز ما از واژه «اعجمی » بجای « عجمی » استفاده کردیم . چون در قرآن نیز در شکل و فرم نخست بکار رفته است. 

بنابر نظر لغت شناسان قدیم مانند فیروز  آبادی  در فرهنگ لغت معروفش قاموس المخیط   و ابن منصور در فرهنگ لسان العرب  و در نوشته های  فخر رازی  و ابی الفتح موصلی این است که کلمه عجم ریشه سامی از" ع-ج-م دارد و به معنای ناواضح و مبهم است.و  شخص غیر عربی را گویند که عربی را به خوبی صحبت نمی‌کند.

 الزمخشری می‌نویسد که اعجمی یعنی ناروشن صحبت کردن ولی عجمی یعنی فرس فارس و یا ایرانی .

بنابر این اگر قرآن از « اعجمی» استفاده کرده بخاطر آن بوده که شخص مورد نظر به زبان عربی غیر فصیح و مقدماتی سخن می گفته چون از نژاد عرب نبوده است.

در باره این که سلمان چگونه به دین اسلام در آمد و چه زمانی و در کجا با پیامبر اسلام آشنا شد و چرا در پی شناخت اسلام بر آمد گزارشاتی وجود دارد.

 بنابر گزارش ابن هشام، ابن سعد و احمد بن حنبل آخرین اسقفی که سلمان نزد او بود هنگام مرگ نام و نشانه‌های پیامبر اسلام را برای سلمان می‌گوید و او را به جستجوی پیامبر جدید تشویق می‌کند.

 ابن بابویه و ابن عساکر گزارش داده اند که آشنایی سلمان با پیامبر مربوط به زمانی بوده که ایران بوده‌است و مسیحیان در ایران نام پیامبر اسلام را به عنوان پیامبر پس از عیسی معرفی می‌کنند و از آن هنگام وی در آرزوی یافتن پیامبر بوده‌است.

 بنابر صحیح ترین و مستند ترین گزارش ،سلمان در مدینه با محمد آشنا شد و به اسلام ایمان آورد. بنابر این گزارش ، هنگامی که پیامبر اسلام به مدینه هجرت کرد با دعوت پیامبر  با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و پیامبر با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه -هر وقیه معادل چهل درهم-) به یهودی  صاحب او بپردازد و آزاد شود.

در دانشنامه اسلامی به نقل از ابن هشام و ابن سعد آمده که سلمان عازم حجاز بوده که در اثر برخی از حوادث به بردگی به  مردی یهودی از اهل مدینه فروخته می‌شود و در نخلستان بکار گرفته می‌شود.

سپس مرد یهودی وقتی متوجه می‌شود او دوستدار محمد است او را به زنی از قبیله بنی سلیم می‌فروشد  و او بعداً    اسلام را می پذیرد.

دربارهٔ زمان اسلام آوردن سلمان نیز اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند پیش از جنگ بدر در سال اول هجرت اسلام آورد ولی تا پیش از خندق برده بوده‌است و در جنگ‌های بدر و احد حضور نداشته‌است.

نکته مهم:سلمان فقط ۵ سال با پیامبر اسلام بود

این گزارش به این معنی است که سلمان ۱۳ الی ۱۸سال پس از انتشار قرآن در عربستان مسلمان شده و به پیامبر اسلام پیوسته است.

 در این پانزده سال و یا ۱۸  حداقل ۷۰ تا ۸۵  در صد قرآن منتشر  و شناخته شده بود و سلمان تازه از ایران آمده هیچ نقشی در نشر اسلام و قرآن در این ۱۳ تا ۱۸ سال  نداشته بوده است. 

 سه تاریخنگار مشهور اسلامی یعنی خطیب بغدادی،  ابن سعد و طبری معتقدند سلمان بعد از جنگ احد و پیش از جنگ خندق اسلام آورده‌است. این سه گزارش یکسان از سه تاریخنگار درستی گفتار ما را تایید می کند.

براین مبنا که تا زمان ملاقات سلمان با پیامبر اسلام ۱۳ الی ۱۵ سال از انتشار قرآن گذشته بود و نام سلمان در زمان جنگ خندق در میان مسلمانان شناخته شد.

در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد ( یعنی ۱۸ سال پس از نشر اسلام و انتشار قرآن )و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژهٔ خندق عربی شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَنده است. در زبان‌های کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار می‌رفته‌است و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر. هر گروهی می‌خواست سلمان با آن‌ها باشد؛ مهاجران می‌گفتند: سلمان از ما است و انصار می‌گفتند: سلمان از ما است. در نهایت محمد گفت «سلمان از ما اهل بیت است

گزارش های صد در صد متضاد

۱-ابن عباس گوید: مردى در مکه بود به نام بلعام که عرب نبوده است و مشرکین می‌دیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزداین مرد رفت و آمد می‌کرده لذا شایع کردند که آنچه که پیامبر مى گوید بلعام به او تعلیم می‌دهد و برخى سند این  را ضعیف شمرده و آن را بى‌اساس دانسته اند.

۲-از طریق حصین از عبدالله بن مسلم الحضرمى نقل شده که گوید ما دو برده داشتیم بنام یسار و جبر و اینان از کسانى بودند که انجیل و تورات را می‌خواندند و تعلیم می‌دادند و رسول خدا گاهى که از نزد آن‌ها عبور می‌نمود به گفتار آنان گوش فرامی‌داشت. لذا مشرکین شایع کردند که محمد از این دو نفر تعلیم می‌گیرد.

 ۳- برخى گویند که غلامى از اهل روم ملازم پیامبر مى بود و گاهى از انجیل براى پیامبر سخن مى گفت و اسم او یسار (یا) جبر بوده است. 

۴-عکرمة گوید: غلام مزبور از بنى‌عامر بن لوى بود که نام او یعیش بوده است.

 ۵-نیز گویند: اسم او عابس بوده که بعد مسلمان شده بود.

یک گزارش نیز می گوید که غلام مزبور سلمان فارسى بوده است که نادرست بودن آن ثابت گردید.

قرآن چه می گوید؟

قرآن در آیه ۱۰۳ سوره نحل می گوید: 

«ما می‌دانیم که آنها می‌گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می‌دهند عجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!»