سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

سایه ها در حرکت اند و ما به آنها نیاز داریم.

-حرکت سایه ها

-وزن سایه ها

در کتاب «کوه حرکت» که کتابی در باره فیزیک به زبانی جدید و همه فهم است ،برای نور ویژگیهای مهمی را فهرست می کند. 

در ضمن از حرکت سایه ها نیز سخن می گوید. من سالها است که با دانش فیزیک سرو کار دارم و این اولین بار است که  در یک کتاب فیزیک  می خوانم که سایه ها حرکت می کنند و از همه مهمتر با هر سرعتی می توانند حرکت کنند:

_سرعت مناسب نور نامحدود است. 

_سرعت پالسهای نور، همان سیگنال صحیح، سرعت اصلی است نه سرعت گروهی.

_سرعت نور در خلا، همواره و هر جا، سرعت اصلی c است. 

_با نادیده گرفتن طول موج، اشعه نور تقریبی است.

_پرتوهای نور هنگامی که از ماده دور باشند، در _مسیر مستقیم حرکت میکنند.

_سایه ها محدودیت سرعت ندارند.

_نور معمولی و پرشدت یک موج است. نور با شدت بسیار کم، جریانی است از ذرات.

این نکته که سایه ها محدودیت سرعت ندارند خود دو نکته مهم در بر دارد:

- سایه دارای حرکت است.

-سرعت سایه می تواند تغییر کند.

در قرآن:

در قرآن آیات مختلفی در باره سایه وجود دارد که ذهن را به تفکر می طلبند:

 ـ آیا ندیدى چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟! و اگر مى خواست آن را ساکن قرار مى داد; سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم!

(اگر سایه از حرکت باز ایستد ،بطور حتم نور نیز از حرکت خواهد ایستاد. البته این سایه و نور از خورشید و ماه است، و برای آنکه چنین وضعی بوجود آید باید ماه و خورشید بی حرکت شوند.)

 ـ سپس آن را آهسته جمع مى کنیم (و نظام سایه و آفتاب را حاکم مى سازیم)!


ـ او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مایه استراحت، و روز را وسیله حرکت و حیات!

 ـ او کسى است که بادها را بشارتگرانى پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاک کننده نازل کردیم.

 ـ تا به وسیله آن، سرزمین مرده اى را زنده کنیم; و آن را به مخلوقاتى که آفریده ایم ـ چهارپایان و انسان هاى بسیار ـ مى نوشانیم.

ـ ما این آیات را به صورتهاى گوناگون براى آنان بیان کردیم تا متذکر شوند، ولى بیشتر مردم از هر کارى جز انکار و کفر ابا دارند.

آیات ۴۵ تا ۵۰ سوره فرقان

حرکت سایه ها!.

در این آیات، سخن از نعمت «سایه ها» و سپس اثرات و برکات «شب» و «خواب و استراحت» و «روشنائى روز» و «وزش بادها» و «نزول باران» و «زنده شدن زمین هاى مرده» و «سیراب شدن» چهارپایان و انسان ها است.

نخست مى گوید: «آیا ندیدى چگونه پروردگارت سایه را گسترده است»؟ (أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ).

«و اگر مى خواست آن را ساکن قرار مى داد» (سایه اى همیشگى و جاودانى) (وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً).

بدون شک، این قسمت از آیه، اشاره اى است به اهمیت نعمت سایه هاى گسترده و متحرک، سایه هائى که یک نواخت باقى نمى مانند، بلکه در حرکت هستندو نقل مکان مى دهند، ولى در این که: منظور از این سایه، کدام یک از سایه ها است در میان صاحبنظران قرآنی گفتگو است:

جمعى مى گویند: این سایه کشیده و گسترده، همان سایه اى است که بعد از طلوع فجر، و قبل از طلوع آفتاب، بر زمین حکم فرما است و لذت بخش ترین سایه ها و ساعات همان است، این نور کم رنگ و سایه گستر، از لحظه طلوع فجر شروع مى شود، و به هنگام طلوع آفتاب، روشنائى جایگزین آن مى گردد.

بعضى دیگر گفته اند: منظور تمام سایه شب است که از لحظه غروب، شروع مى شود و به لحظه طلوع آفتاب، منتهى مى گردد

زیرا مى دانیم: شب در حقیقت سایه نیم کره زمین است که: در برابر آفتاب قرار گرفته، و آن سایه اى است مخروطى که در طرف مقابل، در فضا گسترده مى شود، و این سایه مخروطى دائماً در حرکت است و با طلوع آفتاب، در یک منطقه پایان مى گیرد و در منطقه دیگر تشکیل مى شود.

بعضى نیز گفته اند: منظور سایه اى است که بعد از ظهر براى اجسام پیدا مى شود و تدریجاً کشیده تر و گسترده تر مى گردد.

البته اگر جمله هاى بعد نبود، ما از این جمله معنى وسیعى مى فهمیدیم که تمام سایه هاى گسترده را در برمى گرفت، ولى سایر قرائنى که به دنبال آن آمده، نشان مى دهد: تفسیر اول از همه مناسب تر است.

زیرا به دنبال آن مى فرماید: «سپس خورشید را بر وجود این سایه گسترده دلیل قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلاً).

اشاره به این که: اگر آفتاب نبود، مفهوم سایه روشن نمى شد، اصولاً، سایه از پرتو آفتاب به وجود مى آید، زیرا«سایه» معمولاً به تاریکى کم رنگى گفته مى شود که، براى اشیاء پیدا مى شود، و این در صورتى است که، نور به جسمى که قابل عبور از آن نباشد، بتابد و در طرف مقابل، سایه آشکار شود، بنابراین، نه فقط طبق قانون: «تُعْرَفُ الأَشْیاءُ بِاَضْدادِها» سایه را با نور باید تشخیص داد، بلکه وجود آن نیز از برکت نور است.

تعبیر به «یَسِیْراً» اشاره به جمع شدن تدریجى سایه است، و یا اشاره به این که: نظام ویژه نور و ظلمت، در برابر قدرت پروردگار، چیز ساده و آسانى است، و کلمه «اِلَیْنا» نیز تأکید بر همین قدرت الهى است.

به هر حال، جاى تردید نیست همان گونه که: انسان در زندگى خود نیاز به تابش «نور» دارد، براى تعدیل و جلوگیرى از زمان هاى شدت نور، نیاز به «سایه» دارد، تابش نور یکنواخت، زندگى را مختل مى کند، همان گونه که سایه یکنواخت و ساکن، مرگبار است.

در صورت اول، همه موجودات زنده، مى سوزند و در صورت دوم، همه منجمد مى شوند، این نظام متناوب«نور» و «سایه» است که زندگى را براى انسان ممکن و گوارا ساخته.

لذا آیات دیگر قرآن، وجود شب و روز را به دنبال یکدیگر از نعمت هاى بزرگ الهى مى شمرد، در یک جا مى فرماید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیاء أَ فَلا تَسْمَعُونَ:

«بگو اگر خداوند شب را براى شما جاویدان تا روز قیامت قرار مى داد، کدام معبود غیر اللّه بود که شعاعى از نور، براى شما بیاورد، آیا نمى شنوید».(1)

و بلافاصله مى افزاید: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْل تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلا تُبْصِرُون :

«بگو: ببینید هر گاه خداوند روز را تا روز قیامت جاویدان قرار مى داد، کدام معبود غیر اللّه بود که براى شما شبى آورد که در آن آرام بگیرید، آیا نمى بینید»؟.(2)

و به دنبال این سخن، نتیجه گیرى مى کند: «این از رحمت خدا است که براى شما شب و روز قرار داد، که همدر آن بیارامید و بیاسائید و هم از فضل او براى تحصیل معاش، استفاده کنید، شاید شکرگزارى نمائید» (وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).(3)

و به همین دلیل، قرآن یکى از نعمت هاى بهشتى را «ظل ممدود» (سایه گسترده) مى شمرد که نه نور خیره کننده و خستگى آور است و نه تاریکى وحشت آفرین.

* * *

بعد از ذکر نعمت سایه ها، به شرح دو نعمت دیگر که کاملاً متناسب با آن است پرداخته، و گوشه دیگرى از اسرار نظام هستى را که بیانگر وجود خدا است روشن مى سازد، مى فرماید: «او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً).

چه تعبیر زیبا و جالبى، «شب را لباس قرار داد...» این پرده ظلمانى، نه تنها انسان ها که تمام موجودات روى زمین را در خود مستور مى سازد و آنها را همچون لباس، محفوظ مى دارد و همچون پوششى که انسان به هنگام خواب براى ایجاد تاریکى و استراحت از آن استفاده مى کند، او را در برمى گیرد.

آن گاه اشاره به نعمت خواب مى کند: «او خواب را براى شما مایه راحتى قرار داد» (وَ النَّوْمَ سُباتاً).

«سُبات» در لغت از ماده «سبت» (بر وزن وقت) به معنى قطع نمودن است، سپس، به معنى تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده، و این که: «روز شنبه» را در لغت عرب «یوم السبت» مى نامند، به خاطر آن است که نامگذارى آن از برنامه یهود گرفته شده; چرا که روز شنبه، روز تعطیلى آنها بود.

در حقیقت، این تعبیر اشاره اى به تعطیل تمام فعالیت هاى جسمانى به هنگام خواب است; زیرا مى دانیم در موقع خواب، قسمت مهمى از کارهاى بدن به کلى تعطیل مى شوند، و قسمت دیگرى همچون کار قلب و دستگاه تنفس، برنامه عادى خود را بسیار کم کرده، و به صورت آرام تر ادامه مى دهند تا رفع خستگى و تجدید قوا شود.

خواب به موقع و به اندازه، تجدید کننده تمام نیروهاى بدن است، نشاط آفرین و مایه قدرت، و بهترین وسیله براى آرامش اعصاب، به عکس، قطع خواب، مخصوصاً براى یک مدت طولانى، بسیار زیانبار و حتى مرگ آفرین است و به همین دلیل، یکى از مهمترین شکنجه ها براى شکنجه گران، قطع برنامه خواب است که مقاومت انسان را به سرعت در هم مى شکند.

منبع: www.ahsanalhadith.com

اول و آخر سخن:۲۰ اصل بنیادین قرآن

قرآن چه می گوید؟

 همه ادیان الهی بر اساس چندین  اصل مهم و بنیادی قرار دارند که غیر قابل تغییرند .  

قرآن بطور کامل و واضح خواستار پذیرش این اصلهای بنیادین است و  بر تقدیس  اشان تاکید کرده است.پر واضح آنکه انکار این اصلها به منزله نقص در دین است و در سر تاسر قرآن این اصلها بطور مکرر مورد تاکید قرار گرفته و هرگز  بگونه ای بیان نشده اند که چرخش روزگار باعث تضعیفشان گردد و رنگ صلابت واصل بودن از چهره اشان بزداید. 

  از ابتدای شروع دین اسلام و تا آخرین روز حیات پیامبر و تا آخرین وحی الهی این اصول  همان گونه بوده اند و برای همیشه همین گونه خواهند بود.

این اصول عبارتند از:خداپرستی

۱-وجود خدای خالق یکتا، بی همتا، بی شریک ، بی زوال ،  که بوجود نیامده و همواره بوده است و خواهد بود.

۲- خداوند قادر  و عالم مطلق است و قدرتش بر همه عالم هستی حکمفرماست.

۳-خداوند جهان  و انسان را هدفمند آفر یده   و به همین دلیل بشر در دوران زندگی خود بر روی زمین مسئولیتهایی را دارد که بر عهده اوست.

بنابر این هر گونه بت پرستی و  شخص پرستی  طبق آیات قرآن صد در صد ممنوع است. و فقط خداوند خالق یکتاست که قابل پرستش است.

پیامبران و رسالت الهی

۴- خداوند برای راهنمایی بشر پیامبرانی با کتابهای مختلف  فرستاده تا راز اصلی -خلقت انسان را به او گوشزد کرده  و به او مسیر صحیح زندگی را که بر اساس قوانین اصلی الهی تدوین شده نشان دهد.

جهان هدفمند است

۵-خداوند جهان را در مسیری قرار داده که انسان به جهان می آید و از جهان می رود  و خود  انسان هیچ کنترلی بر این آمدن و رفتن ندارد. 

 جهان آخرت و قیامت

۶-پس از زندگی در این جهان،  انسان به جهان آخرت می رود و روز قیامتی بر پا می شود و به حساب و کتاب زندگی بشر در دوران عمر زمینی او رسیدگی می شود.

خطاها و گناهان شخصی

۷- اگر خطاهایی که او در دوران زندگی کرده شخصی و مربوط به خود او بوده و ا و تا زنده بوده از آنها برگشته و دیگر به سراغ آنها نرفته و کارهای نیکی انجام داده که آن لغزشهای شخصی را پوشش داده همه آنها بخشیده خواهد شد. 

خطاهای متعدی و سرایت کننده

۸- اگر خطاهای انسان در دوران زمینی شامل  ظلم ، خیانت ، قتل ، جنایت، گرانفروشی ، کم فروشی ، تجاوز و....را شامل می شده این گناهان هر گز بخشیده نمی شوند مگر آن دسته از خطاها که قابل جبران بوده و او در دوران حیات آنان را جبران نموده و رضایت افراد  را بدست آورده است.

بدیهی است که گناهانی مانند  قتل ، تجاوز  و دیگر جنایات غیر قابل جبر ان هر گز بخشیده نخواهند شد‌.

۹-دیگر از گناهان غیر قابل بخشش شرک و عدم اعتقاد به خداوند   و انکار وجود او و انکار رسالت پیامبران  است که اگر تا پایان حیات ادامه داشته باشد این گناه نیز هر گز بخشیده نخواهد شد.

دنیا

۱۰- انسان طبق قرآن باید از دنیا استفاده کند و از نعمتهای آن بهره ببرد ولی ذهن او و قلب او متوجه خداوند و جهان آخرت باشد.

کارنیک

۱۱- ایمان به خداوند   و انجام کارهای نیک دو کار اصلی و مهم هستند که در سر تاسر قرآن بر ارزش و اهمیت ویژه آن تاکید  مکرر شده است.

بطوریکه گویی ایمان و کار نیک در یکدیگر عجین شده اند.

تفکر و تعقل

۱۲- انسان باید در دوران زندگی و حتی به هنگام ذکر نامهای خداوند و تسبیح او  در حال تفکر و تعقل باشد ،  در رازهای عالم هستی بیاندیشد و  در این  زمینه اندیشه کند  که چرا جهان و انسان وجود دارند؟   بر سر تمدنهای گذشته چه آمده است؟ چرا برخی از ملتها و تمدنها برای همیشه نابود شده اند؟ خیر چیست و شر چیست؟

دفاع و جنگ

۱۳- مسلمانان اگر مورد حمله و هجوم  قرار گیرند  اجازه  دارند که از خود دفاع نموده و دشمن متجاوز را از خود و سرزمین خود برانند.

۱۴- اگر دشمن متجاوز دست از جنگ برداشت بر مسلمانان است که آنان نیز دست از جنگ بردارند.

عبادات

۱۵- قران برای انسان مسلمان عباداتی را در نظر گرفته که انجام برخی از  آنها مانند نماز  صد در صد ضروری و لازم الاجراست. 

 برخی دیگر از عبادات مانند حج و روزه مشروط هستند. مثلا در مورد حج شخص باید استطاعت مالی و بدنی لازم  داشته باشد ، راه حج و مسیر رفت و آمد آن باز باشد. در صورت وجود همه این شرایط حج یک بار در تمام عمر بر هر مسلمان مستطیع واجب است 

و در مورد روزه شخص باید از سلامت بر  خوردار بوده و روزه باعث آزار  و صدمه به او نشود. 

گناهان

۱۶- در مورد   خطاهایی  مانند زنا، شرابخواری ، قمار   که گناهان شخصی هستند راه جبران  آن توبه است و انجام کارهای نیک و باز نگشتن به آنها شرط بخشایش احدیت است!  

مگر آن که کسی که  در ملاء عام و در مقابل چشم مردمان و در داخل جامعه مست کند، زنا کند و یا فحشاء و فساد را علنا رواج دهد . چنین شخصی مسئول گناه خویش   می باشد. 

در مورد زنا که در جایی پنهانی صورت گرفته و دور از چشم مردمان بوده باید چهار شاهد  عادل بطور دقیق  و بطور یکسان شهادت دهند و شهادت آنان با یکدیگر سر مویی تفاوت نداشته باشد.

 ارایه  گزارش مبنی بر این که زن و مردی برهنه در کنار هم بودند زنا به شمار نمی آید. یعنی گزارش آن چهار شاهد عادل باید دقیقا حاکی  از نزدیکی جنسی ما بین زن و مرد  باشد. 

اگر گزارش یک نفر از  آنان تفاوت کند سه نفر دیگر مواخذه خواهند شد و مسئول می باشند. 

در قرآن حکم زنا در صورت اثبات و با شرایط فوق صد تازیانه است. 

در قران هیچ آیه ای در مورد سنگسار زنا کار وجود ندارد. 

 در مورد چهار شاهد  پرسش این است که آنان در محل وقوع زنا چه می کردند؟ 

قرآن وحی الهی است

۱۷- قرآن و آیات آن از طریق وحی الهی بر پیامبر اسلام  نازل شده و در سر تاسر قرآن و آیات مختلف تاکید شده که آیات قرآن وحی الهی است و ساخته و پرداخته هیچ کس نمی باشد .

زن و مرد

۱۸- زن و مرد در قبال کارهای نیک یکسان پاداش می برند و در قبال کارهای نادرست یکسان مواخذه می شوند.

معیار اصلی

۱۹- طبق آیات قران معیار  اصلی ، خوب و بد بودن انسان است و اینکه انسان تا چه حد به  خدا وند نزدیک است و تا چه حد نیکوکار و مفید برای جامعه بشری است. 

رنگ و نژاد ، زشت و زیبا بودن هیچ ارزشی ندارد. وفقط باعث تمایز انسانها از یکدیگر است.

اصول همیشگی هستند

۲۰ - دستورات و اصول مطرح شده در فوق که بر طبق آیات قرآن می باشد همیشه و همواره پا بر جا می باشد.

امیر تهرانی

۱۸ ویژگی دینداری و انسان دیندار


قرآن با معرفی نیکوکاری معنی دین را تعر یف  می کندو سپس پرهیزگاری و درستکاری را با تفکر و تعقل پیوند زده و معنی دین و پرهیز کاری را تمام می کند:

پس اول می پرسیم نیکو کاری چیست؟

قرآن می گوید:

"نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانید(به زبان ساده یعنی ادا و اطوار در آورده و نقش بازی کنید) ، بلکه نیکو کاری آن است که:

۱-کسى به خدا

۲-و روز بازپسین

۳-و فرشتگان 

۴-و کتاب آسمانی 

۵-و پیامبران ایمان آورد 

۶-و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و 

۷-یتیمان و 

۸-بینوایان و 

۹-در راه‏ماندگان و 

۱۰-مسکینان و 

۱۱-در راه آزاد کردن بندگان بدهد

۱۲-و نماز را برپاى دارد 

۱۳-و زکات را بدهد 

۱۴-و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند

۱۵-و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند

۱۶-آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند

آیه  (۱۷۷)  سوره بقره 

موارد فوق ۱۶ اصل را  شامل می شود و  هرگاه می خواهید دیندار را بشناسید باید تحقیق کنید آیا ۱۶ مورد فوق در او وجود دار و به آنان پای بند است و یا خیر!

اگر در طی عمر خود به ۱۶ مورد فوق پایبند باشد هم دیندار است، هم راستگوست و هم پرهیز کار است    چون .اظهار دینداری کردن با دیندار بودن و به اصول آن معتقد بودن صد در صد با دینداری تفاوت دارد.

خداوند دو اصل دیگر را به ۱۶ مورد فوق اضافه می کند:

در آیه دیگری خداوند بطور صریح از کسانی که هنگام تقدیس و تسبیح او در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه می کنند و به این می اندیشند که جهان هدفداراست تقدیر می کنند

۱۷-"همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند؛ ۱۸- و می گویند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى، منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار!"

 آل عمران آیه (۱۹۱)

یعنی علاوه بر ۱۶ ویژگی بر شمرده در آیه نخست یک نفر دیندار باید اهل تفکر و اندیشه باشد و حتی در زمان نسبیح و مناجات با خدا که همیشه باید یاد او را با ذکر نام هایش و یادش گرامی بدارد در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه کند و به نظم و ترتیب و شکوه جهان اندیشیده و پی به این نکته مهم ببرد که جهان جهانی هدفمند و اخلاقی  است.

اگر آن ۱۶ ویژگی بااین دو ویژگی را پیوند بزنیم آنگاه به معنی دیندار و دینداری می رسیم و ناگاه بر خود خواهیم لرزید که چقدر تعداد دینداران حقیقی کم و اندک است. 

نگهبان آسمانی


"ما قرآن را خود نازل کرده‌ایم و خود نگهبانش هستیم."

آیه 9 سوره حجر

ج.ج ساندرز نویسنده کتاب بی بدیل "فتوحات مغول"  که سر شار از جدید ترین اطلاعات در باره مغولها و یورش آنان به جهان می باشد د ر صفحه 171 می نویسد:


 "اسلام از میان طوفان مغول بی نهایت قوی بیرون آمد و مسیحیت بی نهایت ضعیف."


حال باید انتظار کشید و چشم به آینده تاریخ دوخت که در کشاکش طوفان بر خاسته از سوی  دشمنان اسلام در جهان، این دین بار دیگر در مهلکه زمان و جهان چگونه تاب خواهد آورد.


قرآن در آیه نهم سوره حجر می گوید که خداوند قرآن را نازل کرده و خود او نگاهبانی قرآن را بر عهده گرفته است. 

از دیدگاه  باورمندان به قرآن واسلام خدا می    تو اند چنین ید و بیضایی کند  و می داند که چه خواهد شد. 

بر مسلمانان نمی توان اعتراض کرد که چرا چنین می اندیشند. چون حتی  امپراطوران مغول  که باورشان به خدای خودشان( تنگری ) بود در انتهای نامه های  اخطار خود به سران جهان پس ار توپ و تشر فراوان    می نوشتند: ...و فقط خدا می داند که چه خواهد شد.

این به معنای آنست که تاریخ را فقط و فقط بر اساس زمان حال نمی توان قضاوت کرد.


البته بدیهی است که  قطعا مخالفان اوضاع را  غیر از این می بینند.


 





۱۰۸ تجلی الهی و کدام تجلی انسان را می سزد ؟


 "و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى دید لیکن به کوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى دید پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود آن را ریز ریز ساخت و موسى بیهوش بر زمین افتاد و چون از بیهوشی بخود آمد، گفت: تو منزهى  و به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم:

 آیه (143)  سوره اعراف


در نوشتار دو شمار ه پیشین  و برای تبین حالات پیامبر اسلام در زمان نزول وحی مستقیم توضیحی دادم که یا پیامبر بکرات مورد تجلی الهی قرار می گرفته که بیهوش می شده است  و این امتیازی که هیچ پیامبری نداشته و فقط یک مرتبه موسی کلیم شاهد آن بوده و یا این که این موضوع بیهوشی کاملا ساختگی است. زیر ا با آیا ت قرآن در مورد انواع وحی که از آن در همان شماره سخن گفتم  و فتح الباب کلام برای بحث همان بود، صد در صد اختلاف دارد.

اگر سخن از بیهوشی باشد باید همان تجلی الهی و یا در معرض تجلی الهی قرار گرفتن باشد، همچون موسی پیامبر عبرانیان که پرودگار به کوه تجلی کرد و او بیهوش شد.(آیه۱۴۳ سوره اعراف)... 

این بحث تجلی مرا هم ربود و غرق در اندیشه شدم که تجلی خداوندی چگونه است و آیا انواع و اقسام دارد که بطور اتفاقی در کتاب" التجلیات" ابن عربی عارف مسلمان اندلسی خواندم که خدای ما را ۱۰۸ نوع تجلی است که فهرست آنان در زیر آمده است.

 و من بیاد شعر مشهوری از لسان غیب شیراز حافظ افتادم که گفته است:

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد                   عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


تجلیات ۱۰۸ گانه پروردگاری

۱ .تجلی الاشاره من طریق السر، ۲ .تجلی نعوت التنزه فی قرةالعین، ۳ .تجلی تنزیل الغیوب علی الموقنین، ۴ .تجلی الاشاره فی عین الجمع، ۵ .تجلی الانیة من حیث الحجاب و السر، ۶ .تجلی اخذ المدرکات عن قدرتها الکونیة، ۷ .تجلی اختلاف الاحوال، ۸ .تجلی الالتباس، ۹ .تجلی رد الحقایق، ۱۰ .تجلی المعیة، ۱۱ .تجلی المجادلة، ۱۲ .تجلی الفطرة، ۱۳ .تجلی السریان الوجودی، ۱۴ .تجلی الرحموت، ۱۵ .تجلی الرحمة علی القلوب،۱۶ .تجلی الجود، ۱۷ .تجلی و العدل و الجزاء، ۱۸ .تجلی الرحمةعلی القلوب، ۱۹ .تجلی التسبیحات، ۲۰ .تجلی التحویل فی الصور، ۲۱ .تجلی الجبرة، ۲۲ .تجلی الدعوی، ۲۳ .تجلی الانصاف، ۲۴ .تجلی معرفة المراتب، ۲۵ .تجلی المقابلة، ۲۶.تجلی القسمة، ۲۷ .تجلی الانتظار، ۲۸ .تجلی الصدق، ۲۹ .تجلیالت هیی، ۳۰ .تجلی الهمم، ۳۱ .تجلی الاستواء، ۳۲ .تجلی الولایة،۳۳ .تجلی المزج، ۳۴ .تجلی الفرد ابیه، ۳۵ .تجلی التسلیم، ۳۶.تجلی نور الایمان، ۳۷ .تجلی معارج الارواح، ۳۸ .تجلی ما تعطی هالشرایع، ۳۹ .تجلی الحد، ۴۰ .تجلی الظنون، ۴۱ .تجلی المراقبة،۴۲ .تجلی القدرته، ۴۳ .تجلی القلب، ۴۴ .تجلی النشاة، ۴۵ .تجلی الخاطر، ۴۶ .تجلی الاطلاع، ۴۷ .تجلی تاره و تارة، ۴۸ .تجلی الوصیة، ۴۹ .تجلی الاخلاق، ۵۰ .تجلی التوحید، ۵۱ .تجلی الطبع، ۵۲ .تجلی الیک و منک، ۵۳ .تجلی الجو و الامر، ۵۴.تجلی المناظره، ۵۵ .تجلی لایعلم التوحید، ۵۶ .تجلی ثقل التوحید، ۵۷ .تجلی العلة، ۵۸ .تجلی بحر التوحید، ۵۹ .تجلی سریان التوحید، ۶۰ .تجلی جمع التوحید، ۶۱ .تجلی تفرقةالتوحید، ۶۲ .تجلی جمعیته، ۶۳ .تجلی توحید الغناء، ۶۴ .تجلیاقامة التوحید، ۶۵ .تجلی توحیدی الخروج، ۶۶ .تجلی تجلی التوحید، ۶۷ .تجلی توحید الربوبیة، ۶۸ .تجلی دی التوحید، ۶۹.من تجلیات المعرفة، ۷۰ .تجلی النور الاحمر، ۷۱ .تجلی النورالابیض، ۷۲ .تجلی النورالاخضر، ۷۳ .تجلی الشجرة، ۷۴ .تجلی التوحید الاستحقاق، ۷۵ .تجلی نور الغیب، ۷۶ .من تجلیات التوحید، ۷۷ .تجلی العزة، ۷۸ .تجلی النصیحة، ۷۹ .تجلی لایعزتک، ۸۰ .تجلی العمل فی غیر معمل، ۸۱ .تجلی الکمال،۸۲ .تجلی خلوص المحبة، ۸۳ .تجلی نعت الولی، ۸۴ .تجلی بایعین تراه و من تجلیات الحقیقة، ۸۵ .تجلی تصحیح المحبة، ۸۶.تجلی المعاملة، ۸۷ .تجلی کیف الراحة، ۸۸ .تجلی حکم المعدوم، ۸۹ .تجلی الواحد لنفسه، ۹۰ .تجلی العلامة، ۹۱ .تجلی من انت و من هو، ۹۲ .تجلی الکلام، ۹۳ .تجلیات الحیرة، ۹۴.تجلی اللسان و السر، ۹۵ .تجلی الوجهین، ۹۶ .تجلی القلب، ۹۷.تجلی خراب البیوت، ۹۸ .و من الفناء، ۹۹ .تجلی طلب الرویة،۱۰۰ .تجلی الدور، ۱۰۱ .تجلی الاستعجام، ۱۰۲ .تجلی الحظ،۱۰۳ .تجلی الامانی، ۱۰۴ .تجلی التقریر، ۱۰۵ .تجلی نکث المبایعة، ۱۰۶ .تجلی المعارضة، ۱۰۷ .تجلی فناء الجذب، ۱۰۸.تجلی ذهاب العقول. 


-اگر پرسیده شود که تجلی بر کوه که موسی شاهد آن بود از کدامیک از تجلیات ۱۰۸ گانه است، بنظر من تجلی قدرت که در شماره ۴۳ آمده است همان تجلی بود که کوه نتوانست آنر ا تحمل کند.

-و اگر بپرسند که کدام تجلی انسان را شایسته است، خواهم گفت:تجلی رحمت بر قلبها که همان بوی عطر بهشت می دهد و عشق از ذره ذره آن می بارد.