تا آنجا که به قرآن مربوط می شود قرائت»،
یعنی وجهی از وجوه احتمالی نص قرآن،و
اصطلاحی است قدیمی که بازگشت آن به
عهد صحابه پیامبرمیرسد.
بر این اساس «علم قرائت» نیز از قدیمیترین علوم اسلامی بود ه و دارای منزلتی بس بزرگ می باشد.
حقیقت مستندی که از آن خبر داریم این است که اولین آموزش صحابه از علوم دین، حفظ قرآن و قرائت آن بوده است.
پس از رحلت پیامبر گروهی از اصحاب به جمعآوری قرآن در مصحفهایی دست زدند، از جمله: عبدالله بن مسعود، ابی بن کعب، معاذ بن جبل و مقداد بن اسود.
این افراد در مواردی، درباره ضبط نصی از قرآن و یا چگونگی قرائت آن، با یکدیگر اختلاف داشتند و از اینجا مصحفهای صحابه با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و مردم هر منطقه از مناطق جهان اسلام، قرآن را بر حسب مصحف آن صحابی که نزد آنان بسر میبرد، قرائت میکردند.
برای مثال، مردم کوفه، قرائت «ابن مسعود» و اهل بصره قرائت «ابوموسی اشعری» و مردم شام قرائت «ابی بن کعب» را پذیرفته بودند و دیگر مناطق نیز به همین نحو از قرائت یکی از صحابه تبعیت میکردند.
پس از آنکه در قرائت قرآن و ضبط الفاظ آن میان مردم اختلاف رخ داد، نیاز به وجود علمی احساس شد که بتوان به کمک آن، قرایت صحیح متواتر را از نادر تمیز داد. بدین بود که از اختلاف میان اهل قرآن کاسته شد و کلمات قرآن از دستبرد تحریف در امان ماند.
۲ - معنی اصطلاحی قرائات»،
«قرائات»، جمع «قرائت» است و ساختمان جمعی این کلمه حاکی از تنوع و اختلاف انواع است. بدرالدین زرکشی در تعریف قرائات چنین آورده است:
«قراءات عبارت از اختلاف مربوط به «الفاظ» و «عبارات» وحی است که این اختلاف در ارتباط با حروف و کلمات قرآن و کیفیت آنها ـ از قبیل تخفیف و تشدید و امثال آن ـ از سوی قراء نقل شده است.»
اما دمیاطی، برخلاف زرکشی، قرائات را منحصر در واژهها و الفاظ اختلافی تعریف نمیکند، بلکه اظهار میدارد که:
«قرائات» عبارت است از: علمی که از رهگذر آن، اتفاق نظر و یا اختلاف ناقلین کتاب خدا ـ درباره حذف و اثبات، متحرکخواندن و سکون، فصل و وصل حروف و کلمات و امثال آنها از قبیل: کیفیت تلفظ و ابدال و غیره ـ از طریق سماع و شنیدن قابل شناسایی باشد.»
ابن الجزری نیز مانند دمیاطی، سماع را در تعریف قرائات گنجانده و میگوید:
«قرائات، عبارت از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت، میباشد. اختلافی که به ناقل و راوی آن منسوب است.»
حاصل آنکه: مقصود از «قرائت» شنیدن قرآن و اخذ آیات بصورت ثقه از ثقه است که اسناد آن نهایتاً به پیامبر میرسد.
به عبارت دیگر: «قرائت»، عبارت از تلفظ الفاظ قرآن کریم به همان صورت و کیفیتی است که رسول خدا تلفظ میکرد و یا در حضور ایشان خوانده میشد و پیامبر آن تلفظ و خواندن را تایید میکرد.
بدون معلم خواندن الفاظ ممکن نبود
به دلیل آنکه مصاحف به تنهایی نمیتوانست ماخذ قرائت باشد و حتی بعد از نشانهگذاری و اعراب و شکل نیز باز خط به تنهایی برای القای صوتی صحیح الفاظ برای قرائت کافی نبود .
به بیان دیگر، بدون معلم، طرز ادای غالب کلمات روشن نمیشد. از این روست که قاریان زمان پیامبر که مستقیماً قرائات قرآن را از ایشان اخذ کرده بودند، سعی میکردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و بدین ترتیب گروهی از ایشان به مقام استادی و تعلیم نایل شدند.
گروهی از تابعین( کسانی که در زمان پیامبر نبودند و لی حضور صحابه را درک کرده بودند)
نیزقرائت را از صحابه اخذ کرده و آن عده که در این امر بارز و برجسته شدند خود بر مسند استادی آموزش قرایت و تعلیم تکیه زدند و بدین منوال مردم برای آموزش قرائت قرآن از اطراف به سوی آنها آمده و در شهرهایی چون مدینه، مکه، بصره، کوفه و شام حلقههای قرائت قرآن برگرد استاد قرائت آن شهر تشکیل میشد.
آن هفت نفر که به قاریان هفتگانه مشهورند
بنا به نقل ابن الجزری، قاریان قدیمی، هفت نفر یا ده نفر یا سیزده نفر بودند که در اعصار مختلف و نخستین اسلامی شهرت زیادتری داشتند و دیگرآن از آنان اخذ قرائت میکردند.
در حقیقت پس از دوره صحابه و عصر تابعین، گروهی خاص در فن قرائت و کارآیی در آن، از شهرت و معروفیت برخوردار شده و به عنوان افرادی متخصص و ماهر در امر قرائت شناخته شدند. از این میان هفت نفر سرآمد دیگران گشته و به «قاریان هفت گانه » شهرت یافتند.
اما علت اشتهار این هفت تن و حتی انحصار آنان چه بوده است؟
مکی بن ابوطالب مینویسد: «اگر کسی بپرسد به چه دلیلی این قراء هفتگانه درباره قرائت از شهرت برخوردار شدند تا آنجا که حتی قرایی که پیش از آنها و برتر از آنان بودند تا این حد، معروفیت کسب نکردند؟ پاسخ این است که: راویانی که قرائات را از اساتید قرائت روایت کردهاند، در دوره دوم و سوم از لحاظ شمار، فزونی داشته و دارای اختلاف بیشتری در امر قرائت بودند. در دوره چهارم، مردم بر آن شدند که در میان قراءاتی که با رسمالخط قرآن منطبق بوده است بر قراءاتی بسنده کنند که حفظ آنها آسان بوده و نیز قرائت بر طبق آنها قابل ضبط و شایسته انطباق با قواعد کلی عربی باشد،
لذا در صدد جست و جو و یافتن پیشوایی در قرائت برآمدند که به وثاقت و امانت و حسن تدین و کمال، معروف بوده و از عمری طولانی و شهرتی در خور بهرهمند باشد و نیز معاصران او، عدالت و وثاقتش را در روایات و قرائات و همچنین علم و آگاهی او را نسبت به آنچه قرائت کرده است، متفقاً مورد تایید قرار داده باشند. به همین جهت مردم از هر سرزمینی امام و پیشوایی در قرائت انتخاب کردند که دارای چنان اوصافی باشد.
اینان عبارتاند از:
۱ـ ابوعمرو بن علاء، از بصره
۲ـ حمزة بن حبیب زیّات از کوفه و حوالی آن
۳و عاصم بن ابیالنجود، از کوفه و حوالی آن
۴ـ کسائی، از مردم عراق
۵ـ ابن کثیر، از اهل مکه
۶ـ ابن عامر، از اهل شام
۷ـ نافع، از اهل مدینه
اینان از زمره کسانی به شمار میروند که اوصاف پیشگفته را دارا بودند.
ادامه دارد...
ادامه از نوشتار پیشین
گفته شده که نخستین کسی که بازی شک و تردید در باره قرآن را آغاز کرد گلدزیهر یهودی متعصب مجاری (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به اصطلاح خودش به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.
(من کتاب او را دقیقا مطالعه کردم و جملات و عباراتی را از همان کتاب دستچین کردم که حقانیت و برتری قرآن و پیامبر اسلام و اقدامات
او را تایید می کند.)
خوب طبیعی است که این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه نیز بازتاب پیدا کند.
بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت.و در قرن بیستم این روند نیز ادامه یافت.
موتوسکی طیفی از دیدگاهها و نظریات انتقادی غربیان معاصر در باب تاریخ جمع و تدوین قرآن را مورد بحث و نقادی قرار داده و در نهایت چنین جمع بندی می کند:
«چهار محقق اصلی که در قرن بیستم این مسئله را مورد پژوهش قرار داده اند، چهار دیدگاه کاملا متفاوت در باره جمع رسمی قرآن ابراز داشته اند؛
-شوالی جمع قرآن را به دوران عثمان،
-مینگانا به دوره خلافت عبدالملک مروان در پایان قرن نخست هجری،
-ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم
- و بِرتُن آن را به زمان پیامبر نسبت می دهد». -به گفته این نویسنده در عین حال شوالی معتقد بوده که متن قرآن چیزی جز وحی بر محمد نیست.
اما خود موتسکی پس از واکاوی و بررسی انتقادی دیدگاههای مختلف در باب زمان تدوین قرآن، خود به این نتیجه می رسد که «می توان نتیجه گرفت که اخبار مربوط به جمع نخست به دستور ابوبکر و نیز تدوین رسمی مصحف به دستور عثمان پیشتر در اواخر قرن نخست هجری متداول بوده و زهری [نخستین راوی خبر تدوین مصحف] احتمالا برخی از این اخبار را از افرادی که در اسانید خود بدانها اشاره کرده، دریافت کرده است».
بیفزایم این محقق پس از بررسی های ادله تاریخ نگاران قرآن در مغرب زمین، می گوید در مجموع دلایل و اسانید مسلمانان در تاریخ گذاری های تدوین و جمع قرآن قابل قبول تر و معتبرتر است.
باز گشت به عصر پیامبر
با این حال در چند سال اخیر پاره هایی از قرآن در اروپا بازشناسی و منتشر شده است که قدمت قرآن و یا جمع و تدوین آن را به همان زمان آغازین یعنی عصر نبوی و یا روزگار عثمان می رساند.
-یکی قرآن توبینگن در آلمان است که خبر آن در آذر سال ۱۳۹۳ منتشر شد و دیگری قرآن بیرمنگام که در تیرماه سال ۱۳۹۴ اعلام شد.
در باره قرآن نخستین، که در دانشگاه توبینگن نگهداری می شود، گفته شده که «به احتمال قوی قدیمیترین قرآن موجود است».
توضیح بیشتر آن این است که «کارشناسان پس از مطالعه سه برگ از قرآنی قدیمی به این نتیجه رسیدهاند که تاریخ نگارش آن به قرن هفتم میلادی یا سرآغاز اسلام برمیگردد. قرآن یادشده از ۱۵۰ سال پیش در خزانه کتابخانه دانشگاه توبینگن نگهداری میشود، اما تاکنون کسی به قدمت و اهمیت آن پی نبرده بود.
نسخهشناسان با استفاده از تکنیکهای تازه دریافتهاند که قرآن مزبور به احتمال بالای ۹۵ درصد، در سالهای ۶۴۹ تا ۶۷۵ میلادی تحریر شده است. یعنی تنها ۲۰ تا ۴۰ سال پس از وفات حضرت محمد، پیامبر اسلام.
متن روی پوستی محکم و مرغوب نوشته شده که توانسته صدها سال دوام بیاورد. دستنوشته قسمت پیوسته و بزرگی از کتاب مقدس مسلمانان را در بر دارد: از آیه ۳۷ سوره هفدهم تا آیه ۵۷ سوره سی و ششم.
یک سخنگوی کتابخانه دانشگاه توبینگن گفت که تنها با استفاده از تکنیکهای کامپیوتری و روشهای علوم طبیعی، تعیین عمر متن یادشده ممکن شده است. تاکنون گمان میرفت که این قرآن به قرنهای هشتم یا نهم میلادی یعنی سدههای دوم و سوم هجری برمیگردد». البته برای نسخه شناسی دانشگاه زوریخ نیز همکاری داشته است.
ادامه دارد...
ادامه از نوشتار پیشین
باز خوانی تاریخ قرآن (2)
گفته شده که نخستین کسی که بازی شک و تردید در باره قرآن را آغاز کرد گلدزیهر یهودی متعصب مجاری (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به اصطلاح خودش به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.
(من کتاب او را دقیقا مطالعه کردم و جملات و عباراتی را از همان کتاب دستچین کردم که حقانیت و برتری قرآن و پیامبر اسلام و اقدامات
او را تایید می کند.)
خوب طبیعی است که این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه نیز بازتاب پیدا کند.
بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت.و در قرن بیستم این روند نیز ادامه یافت.
موتوسکی طیفی از دیدگاهها و نظریات انتقادی غربیان معاصر در باب تاریخ جمع و تدوین قرآن را مورد بحث و نقادی قرار داده و در نهایت چنین جمع بندی می کند:
«چهار محقق اصلی که در قرن بیستم این مسئله را مورد پژوهش قرار داده اند، چهار دیدگاه کاملا متفاوت در باره جمع رسمی قرآن ابراز داشته اند؛
-شوالی جمع قرآن را به دوران عثمان،
-مینگانا به دوره خلافت عبدالملک مروان در پایان قرن نخست هجری،
-ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم
- و بِرتُن آن را به زمان پیامبر نسبت می دهد». -به گفته این نویسنده در عین حال شوالی معتقد بوده که متن قرآن چیزی جز وحی بر محمد نیست.
اما خود موتسکی پس از واکاوی و بررسی انتقادی دیدگاههای مختلف در باب زمان تدوین قرآن، خود به این نتیجه می رسد که «می توان نتیجه گرفت که اخبار مربوط به جمع نخست به دستور ابوبکر و نیز تدوین رسمی مصحف به دستور عثمان پیشتر در اواخر قرن نخست هجری متداول بوده و زهری [نخستین راوی خبر تدوین مصحف] احتمالا برخی از این اخبار را از افرادی که در اسانید خود بدانها اشاره کرده، دریافت کرده است».
بیفزایم این محقق پس از بررسی های ادله تاریخ نگاران قرآن در مغرب زمین، می گوید در مجموع دلایل و اسانید مسلمانان در تاریخ گذاری های تدوین و جمع قرآن قابل قبول تر و معتبرتر است.
باز گشت به عصر پیامبر
با این حال در چند سال اخیر پاره هایی از قرآن در اروپا بازشناسی و منتشر شده است که قدمت قرآن و یا جمع و تدوین آن را به همان زمان آغازین یعنی عصر نبوی و یا روزگار عثمان می رساند.
-یکی قرآن توبینگن در آلمان است که خبر آن در آذر سال ۱۳۹۳ منتشر شد و دیگری قرآن بیرمنگام که در تیرماه سال ۱۳۹۴ اعلام شد.
در باره قرآن نخستین، که در دانشگاه توبینگن نگهداری می شود، گفته شده که «به احتمال قوی قدیمیترین قرآن موجود است».
توضیح بیشتر آن این است که «کارشناسان پس از مطالعه سه برگ از قرآنی قدیمی به این نتیجه رسیدهاند که تاریخ نگارش آن به قرن هفتم میلادی یا سرآغاز اسلام برمیگردد. قرآن یادشده از ۱۵۰ سال پیش در خزانه کتابخانه دانشگاه توبینگن نگهداری میشود، اما تاکنون کسی به قدمت و اهمیت آن پی نبرده بود.
نسخهشناسان با استفاده از تکنیکهای تازه دریافتهاند که قرآن مزبور به احتمال بالای ۹۵ درصد، در سالهای ۶۴۹ تا ۶۷۵ میلادی تحریر شده است. یعنی تنها ۲۰ تا ۴۰ سال پس از وفات حضرت محمد، پیامبر اسلام.
متن روی پوستی محکم و مرغوب نوشته شده که توانسته صدها سال دوام بیاورد. دستنوشته قسمت پیوسته و بزرگی از کتاب مقدس مسلمانان را در بر دارد: از آیه ۳۷ سوره هفدهم تا آیه ۵۷ سوره سی و ششم.
یک سخنگوی کتابخانه دانشگاه توبینگن گفت که تنها با استفاده از تکنیکهای کامپیوتری و روشهای علوم طبیعی، تعیین عمر متن یادشده ممکن شده است. تاکنون گمان میرفت که این قرآن به قرنهای هشتم یا نهم میلادی یعنی سدههای دوم و سوم هجری برمیگردد». البته برای نسخه شناسی دانشگاه زوریخ نیز همکاری داشته است.
ادامه دارد...
ادامه از نوشتار پیشین
باز خوانی تاریخ قرآن (2)
گفته شده که نخستین کسی که بازی شک و تردید در باره قرآن را آغاز کرد گلدزیهر یهودی متعصب مجاری (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به اصطلاح خودش به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.
(من کتاب او را دقیقا مطالعه کردم و جملات و عباراتی را از همان کتاب دستچین کردم که حقانیت و برتری قرآن و پیامبر اسلام و اقدامات
او را تایید می کند.)
خوب طبیعی است که این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه نیز بازتاب پیدا کند.
بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت.و در قرن بیستم این روند نیز ادامه یافت.
موتوسکی طیفی از دیدگاهها و نظریات انتقادی غربیان معاصر در باب تاریخ جمع و تدوین قرآن را مورد بحث و نقادی قرار داده و در نهایت چنین جمع بندی می کند:
«چهار محقق اصلی که در قرن بیستم این مسئله را مورد پژوهش قرار داده اند، چهار دیدگاه کاملا متفاوت در باره جمع رسمی قرآن ابراز داشته اند؛
-شوالی جمع قرآن را به دوران عثمان،
-مینگانا به دوره خلافت عبدالملک مروان در پایان قرن نخست هجری،
-ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم
- و بِرتُن آن را به زمان پیامبر نسبت می دهد». -به گفته این نویسنده در عین حال شوالی معتقد بوده که متن قرآن چیزی جز وحی بر محمد نیست.
اما خود موتسکی پس از واکاوی و بررسی انتقادی دیدگاههای مختلف در باب زمان تدوین قرآن، خود به این نتیجه می رسد که «می توان نتیجه گرفت که اخبار مربوط به جمع نخست به دستور ابوبکر و نیز تدوین رسمی مصحف به دستور عثمان پیشتر در اواخر قرن نخست هجری متداول بوده و زهری [نخستین راوی خبر تدوین مصحف] احتمالا برخی از این اخبار را از افرادی که در اسانید خود بدانها اشاره کرده، دریافت کرده است».
بیفزایم این محقق پس از بررسی های ادله تاریخ نگاران قرآن در مغرب زمین، می گوید در مجموع دلایل و اسانید مسلمانان در تاریخ گذاری های تدوین و جمع قرآن قابل قبول تر و معتبرتر است.
باز گشت به عصر پیامبر
با این حال در چند سال اخیر پاره هایی از قرآن در اروپا بازشناسی و منتشر شده است که قدمت قرآن و یا جمع و تدوین آن را به همان زمان آغازین یعنی عصر نبوی و یا روزگار عثمان می رساند.
-یکی قرآن توبینگن در آلمان است که خبر آن در آذر سال ۱۳۹۳ منتشر شد و دیگری قرآن بیرمنگام که در تیرماه سال ۱۳۹۴ اعلام شد.
در باره قرآن نخستین، که در دانشگاه توبینگن نگهداری می شود، گفته شده که «به احتمال قوی قدیمیترین قرآن موجود است».
توضیح بیشتر آن این است که «کارشناسان پس از مطالعه سه برگ از قرآنی قدیمی به این نتیجه رسیدهاند که تاریخ نگارش آن به قرن هفتم میلادی یا سرآغاز اسلام برمیگردد. قرآن یادشده از ۱۵۰ سال پیش در خزانه کتابخانه دانشگاه توبینگن نگهداری میشود، اما تاکنون کسی به قدمت و اهمیت آن پی نبرده بود.
نسخهشناسان با استفاده از تکنیکهای تازه دریافتهاند که قرآن مزبور به احتمال بالای ۹۵ درصد، در سالهای ۶۴۹ تا ۶۷۵ میلادی تحریر شده است. یعنی تنها ۲۰ تا ۴۰ سال پس از وفات حضرت محمد، پیامبر اسلام.
متن روی پوستی محکم و مرغوب نوشته شده که توانسته صدها سال دوام بیاورد. دستنوشته قسمت پیوسته و بزرگی از کتاب مقدس مسلمانان را در بر دارد: از آیه ۳۷ سوره هفدهم تا آیه ۵۷ سوره سی و ششم.
یک سخنگوی کتابخانه دانشگاه توبینگن گفت که تنها با استفاده از تکنیکهای کامپیوتری و روشهای علوم طبیعی، تعیین عمر متن یادشده ممکن شده است. تاکنون گمان میرفت که این قرآن به قرنهای هشتم یا نهم میلادی یعنی سدههای دوم و سوم هجری برمیگردد». البته برای نسخه شناسی دانشگاه زوریخ نیز همکاری داشته است.
ادامه دارد...
"ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم باشد که بیندیشید"
آیه 2 سوره 12
۱-اسناد مربوط به وجود کتاب قرآن در سده نخست هجری
۲-پرسش اصلی : آیا قران در زمان حیات پیامبر اسلام بوجود آمد ؟.
این نوشتار فصلی از کتاب «محمد و جانشیانش در حدیث دیگران» است که اخیرا به همت انتشارات «اندیشه های نو» در آلمان منتشر شده و اکنون در اینجا (البته با اندکی تغییر ضروری) بازنشر می شود.
این تحقیق نشان می دهد که صرفا از منظر پژوهش های نوین باستان شناسی قرآن، داستان وثاقت این کتاب و وجود آن در قرن نخست هجری حتی در زمان نبی اسلام، معتبرتر ار آن است که به سادگی قابل رد و انکار قرار گیرد.
از موضوعات مهم، وجود و یا عدم وجود متنی به نام «قرآن» در اسلام آغازین (از زمان نبی اسلام تا اواخر سده نخست) است.
از ادلّه منکران وجود تاریخی محمد و دیگر رجال نیمه نخست و حتی منکران وجود تاریخی تیره و تبار امویان، عدم وجود قرآن در این دوره است.
این منکران البته در پی طرح چنین نظریهای و در جهت موجهسازی آن، در باره قرآن و زمان تنظیم و نگارش آن، داستان سرایی بسیار کرده و گاه تحلیلها و تفسیرهایی شگفت ارائه دادهاند که در آثارشان قابل دسترسی است.
(هیچ جای تعجب نیست. چون همینان و اجداد اینان دو هزارسال وجود عیَسی مسیح را یا انکار کردند و یا او را یک آشوبگر و حتی اورا فرزند نامشروع مریم فرزند عمران معرفی نمودند.ولی سر انجام فرزندان همانان به واتیکان رفتند و چند میلیارد دلار پول دادند و خواستند که واتیکان اعلام کند اجداد اینان نبو دند که عیسی مسیح را به صلیب کشیدند و بدین طریق ضجه زدند تا این ننگ از دامنشان پاک شود.)
هرچند این دلیل سلبی است و نه ایجابی و حتی اگر قرآنی مکتوب و مدون از قرن نخست نیز در دست نبود، باز نمیتوان نتیجه گرفت که هرگز نبوده و از عدم وجود، عدم وقوع را نتیجه گرفت؛
اما خوشبختانه امروز به قدر کفایت اسنادی وجود دارد که وجود حداقل پارههایی از قرآن موجود در سده اول را ثابت میکند.
به گزارش هاروالد متوسکی تا اواخر سده نوزدهم اسلام شناسان غربی عموما روایات اسلامی مربوط به جمع و تدوین قرآن را پذیرفته بودند و تئودور نولدکه آلمانی (۱۸۳۶-۱۹۳۰) در اواسط سده نوزدهم نیز بر همین اساس تاریخ قرآنش را نوشت.
( اما چند دهه بعد در این روش تردیدهایی پدید آمد.
چرا و از کجا این شبه آغاز شد؟
(پاسخ این است که یکی از نسل همانان که مسیح را انکار و به در خانه او صبح و شام سنگ می زدند دست از مسیح کشید و روی به محمد آورد.)
شاید بتوان گفت نخستین کسی که در این تردیدانگاری نقش داشت گلدزیهر مجاری یهودی افراطی (۱۸۵۰-۱۹۲۱) بود که در کتاب مطالعات اسلامی اش روایات رایج اسلامی را به چالش کشید و مدعی شد که به طور کلی نمی توان به این روایات اعتماد کرد.
این تشکیک ها در چاپ های انتقادی بعدی تاریخ قرآن نولدکه بازتاب پیدا کرد.
بدین ترتیب گزارش های سنتی تدوین قرآن در آغاز به شدت مورد تردید قرار گرفت. در قرن بیستم این روند ادامه یافت.
ادامه دا رد...
«ما میدانیم که آنها میگویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند اعجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!»
سوره نحل آیه ۱۰۳
فرق واژه عجمی با اعجمی
نکته نخست آنکه در ترجمه آیه فوق نیز ما از واژه «اعجمی » بجای « عجمی » استفاده کردیم . چون در قرآن نیز در شکل و فرم نخست بکار رفته است.
بنابر نظر لغت شناسان قدیم مانند فیروز آبادی در فرهنگ لغت معروفش قاموس المخیط و ابن منصور در فرهنگ لسان العرب و در نوشته های فخر رازی و ابی الفتح موصلی این است که کلمه عجم ریشه سامی از" ع-ج-م دارد و به معنای ناواضح و مبهم است.و شخص غیر عربی را گویند که عربی را به خوبی صحبت نمیکند.
الزمخشری مینویسد که اعجمی یعنی ناروشن صحبت کردن ولی عجمی یعنی فرس فارس و یا ایرانی .
بنابر این اگر قرآن از « اعجمی» استفاده کرده بخاطر آن بوده که شخص مورد نظر به زبان عربی غیر فصیح و مقدماتی سخن می گفته چون از نژاد عرب نبوده است.
و اما سلمان پارسی.:در باره این که سلمان چگونه به دین اسلام در آمد و چه زمانی و در کجا با پیامبر اسلام آشنا شد و چرا در پی شناخت اسلام بر آمد گزارشاتی وجود دارد.
بنابر گزارش ابن هشام، ابن سعد و احمد بن حنبل آخرین اسقفی که سلمان نزد او بود هنگام مرگ نام و نشانههای پیامبر اسلام را برای سلمان میگوید و او را به جستجوی پیامبر جدید تشویق میکند.
ابن بابویه و ابن عساکر گزارش داده اند که آشنایی سلمان با پیامبر مربوط به زمانی بوده که ایران بودهاست و مسیحیان در ایران نام پیامبر اسلام را به عنوان پیامبر پس از عیسی معرفی میکنند و از آن هنگام وی در آرزوی یافتن پیامبر بودهاست.
بنابر صحیح ترین و مستند ترین گزارش ،سلمان در مدینه با محمد آشنا شد و به اسلام ایمان آورد. بنابر این گزارش ، هنگامی که پیامبر اسلام به مدینه هجرت کرد با دعوت پیامبر با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و پیامبر با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه -هر وقیه معادل چهل درهم-) به یهودی صاحب او بپردازد و آزاد شود.
در دانشنامه اسلامی به نقل از ابن هشام و ابن سعد آمده که سلمان عازم حجاز بوده که در اثر برخی از حوادث به بردگی به مردی یهودی از اهل مدینه فروخته میشود و در نخلستان بکار گرفته میشود.
سپس مرد یهودی وقتی متوجه میشود او دوستدار محمد است او را به زنی از قبیله بنی سلیم میفروشد و او بعداً اسلام را می پذیرد.
دربارهٔ زمان اسلام آوردن سلمان نیز اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند پیش از جنگ بدر در سال اول هجرت اسلام آورد ولی تا پیش از خندق برده بودهاست و در جنگهای بدر و احد حضور نداشتهاست.
نکته مهم:سلمان فقط ۵ سال با پیامبر اسلام بود
این گزارش به این معنی است که سلمان ۱۳ الی ۱۸سال پس از انتشار قرآن در عربستان مسلمان شده و به پیامبر اسلام پیوسته است.
در این پانزده سال و یا ۱۸ حداقل ۷۰ تا ۸۵ در صد قرآن منتشر و شناخته شده بود و سلمان تازه از ایران آمده هیچ نقشی در نشر اسلام و قرآن در این ۱۳ تا ۱۸ سال نداشته بوده است.
سه تاریخنگار مشهور اسلامی یعنی خطیب بغدادی، ابن سعد و طبری معتقدند سلمان بعد از جنگ احد و پیش از جنگ خندق اسلام آوردهاست. این سه گزارش یکسان از سه تاریخنگار درستی گفتار ما را تایید می کند.
براین مبنا که تا زمان ملاقات سلمان با پیامبر اسلام ۱۳ الی ۱۵ سال از انتشار قرآن گذشته بود و نام سلمان در زمان جنگ خندق در میان مسلمانان شناخته شد.
در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد ( یعنی ۱۸ سال پس از نشر اسلام و انتشار قرآن )و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژهٔ خندق عربی شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَنده است. در زبانهای کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار میرفتهاست و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر. هر گروهی میخواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران میگفتند: سلمان از ما است و انصار میگفتند: سلمان از ما است. در نهایت محمد گفت «سلمان از ما اهل بیت است
گزارش های صد در صد متضاد
۱-ابن عباس گوید: مردى در مکه بود به نام بلعام که عرب نبوده است و مشرکین میدیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزداین مرد رفت و آمد میکرده لذا شایع کردند که آنچه که پیامبر مى گوید بلعام به او تعلیم میدهد و برخى سند این را ضعیف شمرده و آن را بىاساس دانسته اند.
۲-از طریق حصین از عبدالله بن مسلم الحضرمى نقل شده که گوید ما دو برده داشتیم بنام یسار و جبر و اینان از کسانى بودند که انجیل و تورات را میخواندند و تعلیم میدادند و رسول خدا گاهى که از نزد آنها عبور مینمود به گفتار آنان گوش فرامیداشت. لذا مشرکین شایع کردند که محمد از این دو نفر تعلیم میگیرد.(یعنی همان دم که از پهلوی آنان می گذشت به اندازه دو دوره لیسانس و فوق لیسانس امروزها مطلب می آموخت؟)
۳- برخى گویند که غلامى از اهل روم ملازم پیامبر مى بود و گاهى از انجیل براى پیامبر سخن مى گفت و اسم او یسار (یا) جبر بوده است.
۴-عکرمة گوید: غلام مزبور از بنىعامر بن لوى بود که نام او یعیش بوده است.
۵-نیز گویند: اسم او عابس بوده که بعد مسلمان شده بود.یک گزارش نیز می گوید که غلام مزبور سلمان فارسى بوده است که نادرست بودن آن ثابت گردید.
قرآن چه می گوید؟قرآن در آیه ۱۰۳ سوره نحل می گوید: «ما میدانیم که آنها میگویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند عجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!»