سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

مصیبتها از کجا می آیند ؟(1)

"پس چگونه  است که وقتى به خاطر کارهایى که از قبل انجام دادند، مصیبتى به آنان مى‌رسد سراغ تو مى‌آیند، و به خدا سوگند یاد مى‌کنند که هدف ما جز نیکى و توافق  نبوده است."

آیه 62 سوره نساء

این آیه یکی از بحث بر انگیز ترین آیات قرآن بوده زیرا با ایجاد و منبع ایجاد مصیبت در ارتباط است.

یعنی شخصی که قرآن را و یا ترجمه آن را می خواند احتمالا با خود می اندیشد :

-پس مصیبتها را خودما انسانها باعث می شویم...اما چگونه؟

ا و سپس به جستجوی ذهنی می پردازد و می خواهد خود را قانع کند که طی زندگی مصیبتهایی دیده  ولی هر چه فکر می کند ، هرچه می اندیشد،  نتیجه قانع کننده ای نمی یابد که به او فهمانده شود و  بگوید:تو  بخاطر فلان  خطای بزرگی که انجام دادی به چنین مصیبتی دچار شدی. 

و چون  دلیلی و علتی  به ذهن او نمی رسد   از خود  می پرسد:مگر من چه کرده بودم که به این مصیبت دچار شدم؟

اخطار مهم:  اغلب کسانی که امروزه قرآن می خوانند تا ببینند در آن چه نوشته شده از یک موضوع مهم غفلت دارند و به آن توجه نمی کنند.

 و آن موضوع این است که هر آیه قران برای خود تاریخچه ای دارد. زیرا بسیاری از  این آیات در پی حوادث ، تغییرات و پیش آمدهایی در دوران پیامبری و انتشار اسلام صورت گرفته و به واقعه ای مرتبط می شود.

برای نمونه ، در باره همین آیه 62 سوره نساء که می گوید:" آنان یعنی مسلمان نماها ی مدینه کارهایی نادرست انجام  دادند و سپس دچار مصیبت شدند." 

راستش این مطلب  در بسیاری از موارد شخصی صدق می کند. مثلا ؛ کسی که پرخوری می کند، مشروب می نوشد، اهل نزاع و درگیری است، بی بند وباراست وعیاشی می کند، در گیر کارهای پرخطر می شود، مسلما بیش از انسانهای محتاط و قانونی دچار مشکل می شود. 

اما مواردی هم وجود دارد که انسان نمی تواند برای مصیبتی که بر او وارد شده  دلیلی شخصی بیابد.

در توضیحات زیر در مورد این آیه و واژه"مصیبت" و تاریخ این آیه مطالبی را می خوانیم که مفسران مشهور مسلمان گفته اند که می توانند ما را از این بن بست فکری در آورند.



توجیهات 

" طبرى مفسر و تاریخنگار مشهور اهل سنت در ارتباط یا آیه فوق می نویسد: 

"یعنى اگر بواسطه ى رجوع به حکومت طاغوت  و به حکم او  رضایت دادن ، خداوند آنها را گرفتار کند باز هم توبه نمى کنند و به خود نمى آیند، و در عوض اصلاح خود سوگند دروغ یاد مى کنند. "

منظور از حکومت طاغوت چیست؟  آیا مسلمانان حقیقی  به حکومت طاغوت برای داوری رجوع کرده بودند و یا این مسلمان نماهابودند که برای داوری نزد طاغوت رفتند؟


تعریف مصیبت

فخررازی دانشمند دیگر  اهل سنت می نویسد:  مقصود از «مُصِیبَةٌ » چند قول است: 

"1- چون آن مصیبت به آنها رسید (طی حادثه ای عمر بن خطاب  منافقی را کشت و یاران و خویشانش براى دادخواهى حضورپیغمبر آمدند و گفتند: ما نظر بدی نداشتیم که به داوری پیغمبر راضى نشدیم و این خویشاوند ما که کشته شده است بمنظور خوشرفتارى بود که به داوری  نزد دیگرى رفته بود.)"

پس باید یکی از مسلمان نماها برای داوری نزد طاغوت رفته و چون عمر بن خطاب به کار او پی برده  او را به قتل رسانده است.  یعنی 

منظور از "مصیبت " در اینجا قتل یکی از مسلمان نماها توسط عمر بوده است. در حالی که اغلب اوقات  انسانها مصیبت را بلایی آسمانی و بی دلیل می دانند که ناگهان هم چون پتک بر سر زندگی آنان فرود آمده است.

ضمنا از مفسران  قرآن فقط فخر رازی است که آیه را به قتل شخصی توسط عمر نسبت می دهد.

 مصیبت یعنی اهانت:

2-  ابو على جبّائى مفسر اهل سنت می نویسد:  مقصود از مصیبت اهانتهائى است که به آنها شد و در قرآن یاد شده است.  مثل آنکه پیغمبر (ص) به ایشان گفت: شما لیاقت همکارى  با مسلمین را ندارید و با ما به جنگ نیائید در این آیه «لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقٰاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا» و باز در آیت دیگر که به پیغمبر گفته شده است، اگر آنها از بدرفتارى دست بر ندارند، تو را وادار مى کنیم که آنها را خوار کنى و از خود برانى.
3 -ابو مسلم اصفهانى گفته است یعنى:  اشخاص دورو و منافق و یا همان مسلمان نما ها در دنباله ى بدرفتارى و نفاق گرفتار می شوند و ناچار می شوند بیایند و سوگند یاد کنند .

ابو الفتوح رازی مفسر مشهور شیعه در این ارتباط می نویسد : 
این آیه براى عبد اللّه بن ابى سلول است که، در جنگ بنى المصطلق چیزى گفت و سوره  منافقین براى او نازل شد و رسوا شد و نزد پیغمبر (ص) رفت و سوگند یاد کرد که من از سخنم جز نیکى قصدى نداشتم، و بازگفته اند: یعنى این مصیبت که چون مرگ او رسید از پیغمبر (ص) پیراهنى خواست که از عذاب جهنّم حفظش کند، به او گفتند تو دروغ مى گوئى و او آمد و سوگند یاد کرد . 

تا قبل از هجرت  به مدینه، بین دو قبیله اوس و خزرج جنگ‌های فروانی رخ می‌داد تا آنکه سرانجام این دو طایفه به توافق رسیدند که عبدالله بن ابی را فرماندار مدینه کنند و همگی بر فرمان او باشند.

 با مسلمان شدن اکثریت مدینه و هجرت پیامبر  به این شهر، عبدالله بن ابی سلول ، فضا را برای حکمرانی خود مناسب ندید و با ورود پیامبر به مدینه مخالف بود. 

وی به ناچار اسلام را پذیرفت و مخفیانه تصمیم به اخراج پیامبر از مدینه گرفت. بنا بر برخی گزارش‌ها، وی قصد ترور پیامبر  را نیز داشته‌است. نفاق وی به طوری آشکار بود که فرزندش حباب، از پیامبر اجازه خواست تا اگر چاره‌ای جز کشتن او نیست خودش سر پدرش را  بیاورد؛ ولی  پیامبر نپذیرفت و از او خواست که همچنان با او به نیکی رفتار کند.

مرگویرایش

پس از مرگ عبدالله، بر وی نماز خوانده و به جای دعا، او را نفرین کرد. بر اساس برخی منابع، وقتی محمد قصد کفن  کردن او را با لباس خود نمود، آیه نازل شد که: « هرگز بر هیچ یک از آنان که مردند نماز مگذار و بر سر گور آنان نایست » (سوره توبه، آیه۸۴) 

فخررازی باز هم می نویسد :  آنان می گفتند؛ یعنى ما که به محاکمه نزد پیغمبر نرفتیم، براى احسان به طرفهامان بود  که در حضور پیغمبر خجالت مى کشیدند مطالب خود را بگویند و از فرمان آن حضرت سرپیچى کنند . پس مى خواستیم به طرف خصومت خود ارفاق و موافقت کنیم و  نزد دیگرى رفتیم.

معنى دیگر این جمله آن است که مقصود ما     از مراجعه به دیگرى براى این بود که پیغمبر به اصل حقّ حکم مى کند و از آن تجاوز نمى کرد لیکن نزد دیگرى رفتیم تا در حکم خود احسان بهر دو طرف را منظور کند و توفیق و موافقت میان ما حاصل شود.

ادامه دارد...


اعتقاد به جهان آخرت چه سودی برای دنیا ی ما دارد؟


بهبود دنیا پیش از ورود به جهان آخرت

در سوره بلد آیات 12 الی 18 به وضوح روش خداپسندانه عبور از مارپیچ دنیا به  آخرت مشخص شده است.  

اما پرسش این است که باور به جهان آخرت چه سودمندی برای دنیا و مردمان دنیا دارد؟

پاسخ پرسش بسیار بسیار مهم فوق را در خود این آیات 13 تا 18 می توان به صراحت یافت:


تو چه دانی که عقبه ( مارپیچ گذر  و یا گردنه )  چیست؟     ( 12 )

( گذر از عقبه ویا گردنه این جهان به آن جهان)  آزاد کردن بنده است. ( 13 )

و در روز قحطی و گرسنگی  طعام دادن  است. ( 14 )

به یتیم خویشاوند   رسیدگی کردن است.       ( 15 )

 به داد فقیر مضطرّ خاک نشین  رسیدن است. ( 16 )

و آن گاه هم از آنان باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به اهمیت صبر و مهربانی با خلق سفارش می‌کنند. ( 17 )

که آنها اهل یمین و سعادتند (و نامه عمل به دست راست گیرند). ( 18 )

سوره البلد آیه ۱۳ تا ۱۸


بر اساس آیات فوق کسی که به خدا و جهان آخرت باور دارد همیشه  در مسیر انجام کارهای بزر گ بر شمرده در آیات 12 تا 18 سوره بلد گام می زند:


-در ایام قحطی ها ، گرسنگی ها ، کمبود ها 

از ثروت خود کمک گرفته و نیازمندان را یاری می کند.

-با توجه به امکانات خود به  و ضعیت یتیمان خویشاوند رسیدگی نموده و آنان را مورد حمایت مالی و روحی قرار می دهد.


-به  مسکینان که بر خاک مذلت افتاده اند یاری میرساند و تا سر حد توانانی آنان را مورد پشتیبانی مالی قرار می دهد.


-همدیگر را به صبر و پایداری و کمک به یکدیگر تشویق و ترغیب می کند.


اگر جامعه ای از انسانهایی تشکیل شده باشد که تعداد قابل توجهی از اعضاء  آن به چهار اصل فوق عمل کرده و پایبند باشند، این چنین جامعه از امنیت و سلامت کافی بر خوردار می شود. 

 و بر همین اساس و در پرتو همین چهار اصل پیش از ورود به جهان آخرت به میزان بسیار از فقر و ناکامی جامعه  کاسته شده و این در سایه باور به جهان دیگر صورت می گیرد.



 

آیا پیامبر نوشتن و خواندن می دانست.؟


"و تو قبل از  آن  هیچ کتابى نمى‌خواندى، و با دست خود آن  را نمى‌ نوشتی ، تا مبادا باطل گرایان در کار تو شک کنند."


آیه 47 سوره عنکبوت


واژه "آن"  که در آیه فوق بدان اشارت آمده می تواند ما را  به دوموضوع مهم ارجاع می دهند:

- بعثت پیامبر به پیامبری

-نزول قرآن


آیه   به پیامبر گوشزد می کند: تو پیش از نزول قرآن و پیش از رسیدن به مقام پیمبری نوشتن و خواندن نمی دانستی.

ممکن است برخی  از محتوای مندرج در آیه این بر داشت را  داشته باشند که پیامبر در پیش از بعثت و نزول قرآن خواندن و نوشتن نمی دانسته  ولی  بعد ها آنرا فرا گرفته است.

لیکن مطالعه دقیق تاریخ دوران پیامبری او نیز نشان می دهد که نامه های پیامبر به سران قبایل ، جهان و پیمان نامه ها هیچ یک توسط خود او نوشته  نمی شد. 

تاریخ نام تعدا د قابل توجهی از اشخاص را بعنوان نویسندگان نامه های پیامبر و آیات قرآن در هنگام نزول وحی  ثبت کرده است که همگی از چهر  ه های شناخته شده تاریخ صدر اسلام هستند.

 افزون بر این ، هیچیک از معارضان و مخالفان پیامبر و قرآن در صدر اسلام به او این تهمت را وارد نمی آوردند که تو مردی باسواد و کتاب خوانی هستی  و همه  اینها که می گویی از کتابهای دیگران فراگرفته ای.

چنانکه یکی از دوستان پیامبر حارث بن کلده که گفته شده طبیب بود و در جندی شاپور درس خوانده بود نزد همه بعنوان مردی درس خوانده و باسواد شناخته می شد.

به بیان دیگر تعداد آنانی که در آن دوران می توانستند بخوانند و بنویسند آن قدر اندک بود که باسواد ها شناخته شده بودند. 

در حالی که هیچ یک از گز ارشات تاریخی همان دوران حوادث   مکه ، مدینه و حجاز پیامبر را  شخصیتی کتابخوان و نویسنده معرفی نکرده اند.

این امی بودن پیامبر و قادر بر خواندن و نوشتن نبودن پیامبر از جمله عوامل مهمی بود که عربان وقتی آیات قرآن را از زبان او می شنیدند، به درستی ادعای او در پیامبری پی می بردند. 

زیرا همه این آیات فصیح و بلیغ و این سوره های معجزه گر از لحاظ ادب عربی از زبان کسی ادا می شد که خواندن و نوشتن نمی دانست و عربان از این موضوع آگاه بودند.

اگر پرسیده شودچرا خدای پیامبر به او خواندن و نوشتن نیاموخت، شاید دلیل مهمش همان باشد که در بالا به آن اشاره شد.




پیامبران پیش از پیامبری چه دینی داشتند؟

پیشینه:

زرتشت ،نوح،  ابرهیم ، اسماعیل، اسحق، یعقوب، موسی ،یحیی ،  عیسی  و محمد۰

زرتشت 
بر اساس آنچه که در کتاب  دینکرد آمده  که از مدارک  دینى زرتشتی  است، تولد زرتشت به این صورت بیان  شده که چون براى تولد پیامبر سه جزء لازم می باشد  و ضروری است   که هر سه   منشاءِ آسمانى داشته باشند.

پس پیش از تولد زرتش اقداماتی در آسمان انجام شده که  و به‌ترتیب عبارت بودند از:
-فره یزدانی(فره ایزدى عبارت   که پاره‌اى نور یا نیرو  است از طرف اهورامزدا در جسم مردان برگزیده وارد مى‌شود و باعث  پیشرفت آنان می گردد و ، اگر آن فره از آنان دورشود  دچار خسران و شکست مى‌گردند.)،
- روان و تن.زمانی که اهورامزدا  اراده نمود  تا پیامبر و برگزیده‌اى براى راهنمائى مردمان برانگیزد، به اندیشهٔ  شد.
سپس  از سپهر ششمین که مرکز روشنائى بى‌کرانه بود فره را برگرفت و به خورشیدو از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان منتقل نمود   تا پرورده شد.
پس از آن انتقال و پرورده شدن  آن فره ایزدى از ستارگان به آتشگاه خاندان فراهیم منتقل گردید .
 در آن زمان همسر فراهیم آبستن فرزند بود  و فره ایزدى به او منتقل کردید.
  همسر فراهیم  وضع حمل کرد  و دخترى به دنیا آورد که او را دغدو نام نهادند.
از همان آٰغاز نشانه‌هاى بزرگی  در این دختر  آشکار بود و انگاه که  به سن  ۱۵ سالگى رسید بر اثر حلول فره‌ایزدى چون خورشیدى درخشان بود و شب هنگام به سان چراغى پرفروغ مى‌درخشید.

دیوان و دست نشاندگان اهریمن که از تولد زرتشت آگاهى داشتند و مى‌دانستند که با زایش این پیامبر هستى آنها به خطر خواهد افتاد، فراهیم را وسوسه کردند که دختر او دغدو با جادوان رابطه و پیوندى برقرار کرده موجب تباهى او مى‌شود. 
فراهیم که  خود نیز از درخشندگى و شگفتی  دختر به ترس افتاده بود  او را به قبیلهٔ سپیتمان برده و  به رئیس آن قبیله سپرد  که از دوستانش بود
رئیس قبیله که آثار نجابت و بزرگى را در سیماى آن دختر جوان دید، وى را در خانواده به گرمى پذیرا شد.
در این هنگام علاقه و محبتى میان پوروشسپ پسر رئیس قبیله و دغدو ایجاد شد که منجر به ازدواج آنها گردید.
-جزءِ دوم، روان زرتشت است که اهورامزدا آن را بسان ایزدان بیافرید. 
روان زرتشت پیش از آنکه به این جهان خاکى بیاید در جهان بالا مى‌زیست. 
چون هنگام زادن زرتشت فرا رسید، بهمن و اردیبهشت که دو تن از ایزدان والا مقام بودند، ساقه‌اى از گیاه مقدس هوم را تهیه کرده روان زرتشت را در آن قرار دادند. 

پوروشسپ در صحرا به آن گیاه هدایت شد و آن‌را برداشته به خانه برد و به این ترتیب روان زرتشت نیز از جایگاه آسمانى او به زمین منتقل شد.
تن-اینک هنگام آن بود که جزءِ سوم از اجزاءِ سه گانه فراهم شود که تن او بود.
 فراهم کردن پیکر به‌عهدهٔ دو ایزد دیگر به‌نام‌هاى امرداد و خرداد محول شد.
 خرداد ایزد آب و امرداد ایزد گیاهان در آسمان کار خود را انجام دادند و با ریزش باران، آن‌را به زمین منتقل ساختند. 
مایه تن زرتشت به این ترتیب در دل گیاهان جاى گرفت، گیاهان روئیدند و پروشسپ با راهنمائى خرداد و امرداد شش گاو خود را براى چرا به صحرا برد. 
گاوها گیاهى را که حامل مایهٔ زرتشت بود خوردند. سپس دغدو شیر گاوان را دوشید و پوروشسپ شاخهٔ مقدس هوم را که خشک شده بود سائیده داخل شیر کرد و هر دو از آن شیر خوردند.
به این گونه دغدو که فره ایزدى زرتشت را در خود داشت، روان و مایهٔ تن او را نیز در وجود خود گرد آورد و اندکى نگذشت که زرتشت متولد شد.

نتیجه : همان گونه که گفته شد بر اساس اعتقادات زرتشتی پیامبر دارای فره ایزدی و روح و روانی الهی است که حتی پیش از آفرینش گوهر وجود او مورد نظر پروردگار است . 

 او وجودی و موجودی آسمانی تلقی می گردد و از همان آغاز  پیدایش هستیش  یک قدیس است

 

ادیان ابراهیمی

انجیل های عتیق و جدید چه می گویند؟

نوح
انجیل عهد عتیق
این است پیدایش نوح.
 نوح مردی عادل بود، و در عصر خود کامل. و نوح با خدا راه می‌رفت.
و خداوند به نوح گفت: «تو و تمامی اهل خانه‌ات به کشتی در آیید، زیرا تو را در این عصر به حضور خود عادل دیدم.

 

دعوت خدا از ابرام(ابر اهیم)
۱و خداوند به ابرام گفت: «از ولایت خود، و از مولد خویش و از خانه پدر خود بسوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو،
۲و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو برکت خواهی بود.
۳و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند، و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند. و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت
۱۰و فرشته خداوند به وی گفت: «ذریت تو را بسیار افزون گردانم، به حدی که از کثرت به شماره نیایند.»
۱۱و فرشته خداوند وی(همسر ابر اهیم) را گفت: «اینک حامله هستی و پسری خواهی زایید، و او را اسماعیل نام خواهی نهاد، زیرا خداوند تظلم تو را شنیده است.
۱۲و او مردی جسور خواهد بود، دست وی به ضد هر کس و دست هر کس به ضد او، و پیش روی همه برادران خود ساکن خواهد بود.»
خدا آواز پسر را بشنید و فرشته خدا از آسمان، هاجر را ندا کرده، وی را گفت: «ای هاجر، تو را چه شد؟ ترسان مباش، زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست، شنیده است.
۱۸ برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر، زیرا که از او اُمّتی عظیم بوجود خواهم آورد.»
۱۹ و خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته، مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید.

۲۰ و خدا با آن پسر می‌بود. و او نمو کرده، ساکن صحرا شد، و در تیراندازی بزرگ گردید.
۲۱ و در صحرای فاران، ساکن شد. و مادرش زنی از زمین مصر برایش گرفت.

کل مطالب مربوط به نوح تا اب اهیم و اسماعیل  از  آیات  سفر پیدایش انجیل عهد عتیق  باب ۷ به بعد نقل شده اند.

انجیل عهد جدید

لوقا ۱:‏۱-۴ - مشابه اعمال :‏
.....
پیشگویی تولد یحیای تعمیددهنده  و عیسی مسیح

۵در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی می‌زیست، زکریا نام. او از کاهنان گروه اَبیّا بود. همسرش اِلیزابِت نیز از تبار هارونِ کاهن بود.

۶هر دو در نظر خدا پارسا بودند و مطابق همۀ احکام و فرایض خداوند بی‌عیب رفتار می‌کردند

۷امّا ایشان را فرزندی نبود، زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.

۸یک بار که نوبتِ خدمت گروه زکریا بود، و او در پیشگاه خدا کهانت می‌کرد،

۹بنا‌به رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد.۱۰در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعتْ بیرون سرگرم دعا بودند

۱۱که ناگاه فرشتۀ خداوند، ایستاده بر جانب راست بخورسوز، بر زکریا ظاهر شد.

۱۲زکریا با دیدن او، بهت‌زده شد و ترس وجودش را فراگرفت.

۱۳امّا فرشته به او گفت: «ای زکریا، مترس! دعای تو مستجاب شده است. همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید که باید نامش را یحیی بگذاری.

۱۴تو سرشار از شادی و خوشی خواهی شد، و بسیاری نیز از میلاد او شادمان خواهند گردید،

۱۵زیرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. 

یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مُسکِرات لب زند. حتی از شکم مادر، پر از روح‌القدس خواهد بود،

16و بسیاری از قوم اسرائیل را به‌سوی خداوند، خدای ایشان باز‌خواهد گردانید.

۱۷او به روح و قدرت الیاس، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را به‌سوی فرزندان، و عاصیان را به‌سوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.»»

پیشگویی تولد عیسی

۲۶در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت،
۲۷تا نزد باکره‌ای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود، یوسف نام، از خاندان داوود.
۲۸فرشته نزد او رفت و گفت: «سلام بر تو، ای که بسیار مورد لطفی. خداوند با توست.»
۲۹مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است.
۳۰امّا فرشته وی را گفت: «ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است.
۳۱اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری.
۳۲او بزرگ خواهد بود ...
خداوندْ خدا تخت پادشاهی جَدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود.
۳۳او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.»
۳۴مریم از فرشته پرسید: «این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبوده‌ام؟»
۳۵فرشته پاسخ داد: «روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از این‌رو، آن مولودْ مقدّس و پسر خدا خوانده خواهد شد.

موسی پیامبر در قرآن

و به مادر موسى وحى کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدى او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمى‏ گردانیم و از  پیمبرانش قرار مى‏ دهیم (۷)

پس خاندان فرعون او را  برگرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان باشد آرى فرعون و هامان و لشکریان آنها خطاکار بودند ۸

و همسر فرعون گفت این کودک نور چشم من و تو خواهد بود او را مکشید شاید براى ما سودمند باشد یا او را به فرزندى بگیریم ولى آنها خبر نداشتند (۹)

و دل مادر موسى  تهى گشت و اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمان‏ آورندگان باشد چیزى نمانده بود که آن  را افشا کند (۱۰)

و به خواهر موسی  گفت از پى او برو پس او را از دور دید در حالى که آنان متوجه نبودند (۱۱)

و از پیش شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم پس گفت آیا شما را بر خانواده‏ اى راهنمایى کنم که براى شما از وى سرپرستى کنند و خیرخواه او باشند (۱۲)

پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش  روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است ولى بیشترشان نمى‏ دانند (۱۳)

و چون به رشد و کمال خویش رسید به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش مى‏ دهیم (۱۴)

و داخل شهر شد بى‏آنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت‏ یکى از پیروان او و دیگرى از دشمنانش ، آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسى که دشمن وى بود از او یارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنى گمراه‏ کننده  آشکار است (۱۵)

سوره قصص

گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است (۱۶)

عیسی مسیح در قرآن

از کودکی تا پایان عمر از مقربان الهی است

"یادد کن هنگامى  که فرشتگان گفتند اى مریم خداوند تو را به کلمه‏ اى از جانب خود که نامش مسیح عیسى‏ بن ‏مریم است مژده مى‏ دهد و او  در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان در گاه الهی  است (۴۵)

در گهواره سخن می گوید

و در گهواره و در میانسالى   با مردم سخن مى‏ گوید و از شایستگان است (۴۶)

[مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنکه بشرى به من دست نزده است گفت چنین است امر پروردگار، و  خدا هر چه بخواهد مى ‏آفریند و چون به کارى فرمان دهد فقط به آن مى‏ گوید باش! پس مى‏ باشد. ۴۷

و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل مى ‏آموزد" (۴۸)
او پیامبر است

و پیامبرى به سوى بنى اسرائیل است و می گوید  در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه ‏اى آورده‏ ام من از گل براى شما  به شکل پرنده مى‏ سازم آنگاه در آن مى‏ دمم پس به اذن خدا پرنده‏ اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى ‏بخشم و مردگان را زنده مى‏ گردانم و شما را از آنچه مى ‏خورید و در خانه هایتان ذخیره مى ‏کنید خبر مى‏ دهم مسلما در این [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشید عبرت است (۴۹)

(۵۰)

و [مى‏ گوید آمده‏ ام تا] تورات را که پیش از من نازل شده است تصدیق کننده باشم و تا پاره‏ اى از آنچه را که بر شما حرام گردیده براى شما حلال کنم و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‏ اى آورده‏ ام پس از خدا پروا دارید و مرا اطاعت کنید (۵۰)

در حقیقت ‏خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید که راه راست این است (۵۱)

آل عمران

"(کودک)عیسی مسیح در گهواره گفت منم بنده خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است."

آیه  (۳۰) سوره مریم

نتیجه: قرآن تائید می کند که عیسی مسیح از گهواره تا پایان عمر مورد نظر خاص الهی بوده است.
در آیه ۳۰ سوره مریم  می گوید عیسی در حالی که کودکی بیش نیست و در گهواره است می گوید: خدا مرا پیامبر قرار داده است. 
بشارتهای انجیل و تورات حاکی از آن است که  پیامبران از کودکی قدیس بوده اند و مورد نظر خداوند. چنانچه در آیاتی که به بشارت تولد اسحق ، اسماعیل و یحیی  اشارت شده آنان را بندگان مورد نظر خداوند و مورد حمایت و عنایت ویژه او معرفی کرده است. 
آنچه که در قرآن آمده گویای این حقیقت است که پیامبران را وحی الهی  پس از بعثت از خطا مصون می داشته و آنان مورد نظر خداوند بوده اند.:
وآنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما  هدایت مى‌کردند و به آنان، انجام کارهاى نیک و برپایى نماز و پرداخت زکاة را وحى کردیم و آنان فقط عبادت کنندگان ما بودند.
آیه 73 سوره پیامبران

مصداق  مندرج در آیه فوق این است که خداوند با وحی الهی خود پیامبران را از کار نادرست و گناه بازداشته و کار نیک را به آنان وحی می کرده است.

 

چقدر می دانیم؟

مرزهای آگاهی ما انسانها

و داستان   آن کس که نداند و نخواهد که بداند؟

درقرآن به صراحت گفته شده که  انسان از خود و ذات خود آگاهی دارد! به بیان دیگر او خیلی چیزها را می داند و تشخیص می دهد.


"بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است
آیه (۱۴)
هر چند در ظاهر براى خود عذرهایى بتراشد ایه(۱۵)"
سوره قیامت آیات ۱۴ الی ۱۵

 

ودرسوره شمس می گوید!

"سپس خداوند پلیدکارى و پرهیزگارى‏ اش را به نفس او الهام کرد 

آیه (۸)

که هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد آیه (۹)

و هر که آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت

آیه(۱۰)"

سوره شمس آیات 8 تا 10

 

پورسینا پزشک،فیلسوف و دانشمند نابغه ایران در کتاب تعلیقات خود نکات مهمی را در ارتباط با آگاهی انسان از خود و نفس وذات خود را ذکر نموده و ما بخش کوتاهی از آن را چهت آگاهی خوانندگان عزیز می آوریم،

"آگاهی انسان نسبت به ذات خودش اولی است(یعنی ذاتی او است) و برای این آگاهی داشتن نیاز به هیچ واسطه ای ندارد.
او هیچ نیازی به دیگری برای شناخت ذات خود  ندارد...اگر کسی نتواند ذات خود را بشناسد چگونه می تواند دیگران و دیگر چیزها را بیاموزد."
 یعنی وقتی انسان  چیزی را دانسته و می شناسد، صد البته بر این دانی و آگاهی خود آگاه است.

پور سینا شعور از شعور و آگاهی از آگاهی خود را علم مرکب نامیده است.که در مقابل جهل مرکب قرار دارد.
یعنی گاهی انسانی مطلبی را نمی داند و نمی داند که نمی داند.گاهی نیز انسان می داند که موَصوعی را نمی داند و این جهل بسیط است. ولی هرچه باشد  انسان از ذات خود آگاهی دارد.

هر انسان می داند که ادمکشی،تجاوز،خیانت،دروغ،ظلم...بد و ناپسند و جنایت در حق دیگران است.
به همین دلیل خداوند در قران می گوید ،انسان از وضع خود آگاه و بر نفس خویش بصیراست حتی اگر بهانه تراشی کند. 
احتمالا آن  شعر معروف آن کس که بداند و داند که...در خاطرتان است که می گوید:
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

البته طور دیگری هم  این شعر را گفته اند: 
آن کس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آن کس که بداند و نداند که بداند
با کوزه آب است ولی تشنه بماند
آن کس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند

آن کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

ادامه دارد...