اوستا کتاب مذهبی دین زرتشت
پیش ازمطالعه کتابهای دینی زرتشتی لازم است که از نحوه تولد زرتشت آگاه شویم:
داستان تولد زرتشت در اساطیر زرتشتی چنین آمده است:
فره زرتشتفره با فروهر و با گوهر تن
اکنون دوغدو، هم دارنده فره و فروهر، و هم گوهر تن زرتشت است.ادامه دارد
ادامه از نوشته پیشین
انجیل بارنابا فصل دوازدهم
عیسی مسیح پس،از مناجات از کوه پایین آمد و به مردی علیل برخورد و به تقاضی آن مرد و با نام خداوند او را شفا داد و این خبر در شهر پیچید:
متن انجیل بارنابا
(۱)پس مضطرب شد تمام شهر از این کلمات.
(۲) و شتاب کردند همه به سوی هیکل تا ببینند یسوع را که داخل آن شد تا نماز کند؛ تا این که جای بر ایشان تنگ آمد.
(۳) پس پیش رفتند کاهنان به سوی یسوع و گفتند: این طایفه میخواهد ببیند تو را و بشنود از تو؛ پس بالای این سکو شو. هر گاه عطا فرماید خدای تو را کلمهای، پس تکلم کن به آن به نام پروردگار.
(۴) پس بالا شد یسوع به آن جایی که کاتبان عادت داشتند در آنجا سخن رانی کنند،
(۵) آنگاه اشاره ای با دست نمود ، اشارهای برای خاموشی، و سپس دهان بگشود و فرمود:
(۶) «مبارک است نام خدای پاک که از بخشایش و مهربانی خویش اراده نمود و آفرید آفریدگان خود را تا تمجید نمایند او را.»
(۷) «مبارک است نام خدای پاک که خلق فرمود نور جمیع پاکان و پیغمبران خود را قبل از همهٔ چیزها تا بفرستد آنها را برای خلاصی عالم؛ چنان که تکلم فرموده به واسطهٔ بندهٔ خود داوود که فرموده: پیش از ستارهٔ صبح در روشنی پاکان آفریدم تو را.»
(۸) «مبارک است نام خدای پاک که آفرید فرشتگان را تا او را خدمت کنند.»
(۹) «مبارک است خدایی که قصاص فرمود و سرافکنده نمود شیطان و پیروان او را که سجده نکردند از برای آن که دوست داشت خدای این که سجده کرده شود برای او.»
(۱۰) «مبارک است نام خدای پاک که آفرید انسان را از گل زمین و گردانید او را قیم بر اعمال خود.
(۱۱) «مبارک است نام خدای پاک که راند انسان را از فردوس؛ زیرا او نافرمانی کرد از فرمانهای پاکیزه او را.»
(۱۲) «مبارک است نام خدای پاک که به رحمت خود نظر فرمود به شفقت به اشکهای آدم و حوا، پدر و مادر جنس بشری.»
(۱۳) «مبارک است نام خدای پاک که قصاص فرمود به عدل قابیلرا ، که کشندهٔ برادرش بود.
فرستاد طوفان را بر زمین و سوزاند سه شهر بدکار را و زد مصر را و غرق نمود فرعون را در بحر احمر و پراکنده نمود جمعیت دشمنان طایفهٔ خود را و ادب فرمود کافران را و قصاص فرمود غیر توبهکاران را.»
(۱۴) «مبارک است نام خدای پاک که شفقت فرمود بر آفریدگان خود؛ پس فرستاد به سوی ایشان پیغمبران خود را تا راه روند بر حق و نکویی او.»
(۱۵) «آن که رهانید بندگان خود را از هر شری و عطا فرمود به ایشان این زمین را چنان که وعده فرموده بود پدر ما ابراهیم و پسر او تا ابد.»
(۱۶) «پس عطا فرمود به ما ناموس پاکیزهٔ خود را بر دست بندهٔ خود موسی، تا نفریبد ما را شیطان. برتری داد ما را بر همهٔ طوایف.»
(۱۷) «لیکن ای برادران، چه کنیم تا مجازات نشویم بر گناهان خود؟»
(۱۸) پس درآن هنگام سرزنش نمود یسوع طایفه را به سختترین درشتی؛ زیرا ایشان فراموش نموده بودند کلمهٔ خدای را و سپرده بودند خودشان را به غرور تنها.
(۱۹) سرزنش نمود کاهنان را به جهت اهمال ایشان خدمت خدای را و به جهت حرص ایشان.
(۲۰) سرزنش فرمود نویسندگان را؛ زیرا ایشان تعلیم داده بودند مطالب فاسد را و ترک نموده بودند شریعت خدای را.
(۲۱) سرزنش فرمود علما را؛ زیرا ایشان بواسطه تقلید هایشان باطل نموده بودند شریعت خدای را،
(۲۲) پس تأثیر نمود کلام یسوع در طایفه؛ تا آن جا که ایشان همه به گریه در آمدند؛ از کوچکشان تا بزرگشان و استغاثه مینمودند رحمت او را و زاری مینمودند به سوی یسوع تا دعا کند برای ایشان.
(۲۳) مگر کاهنان و رؤسای ایشان، آنان که نهان داشتند در آن روز عداوت با یسوع را؛ زیرا او این گونه تکلم فرمود بر ضد کاهنان و کاتبان و علما؛ پس مصمم شدند بر قتل او.
(۲۴) لیکن ایشان سخن نگفتند به کلمهای از ترس طایفه، که او را قبول نمودند به پیغمبری خدای.
(۲۵) بلند کرد یسوع دستهای خود را به سوی پروردگار و دعا نمود.
(۲۶) پس گریستند طایفه و گفتند: چنین باشد ای پروردگار، چنین باشد.
(۲۷) چون به آخر رسید دعا، فرود آمد یسوع از هیکل وهمان روز به اورشلیم سفر نمود با بسیاری از آنان که پیروی او نمودند.
(۲۸) پس کاهنان در میان خودشان به بدی از یسوع سخن گفتند.
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه دارد...
بر شیطان لعنت!
"بگو که من رسولی انذار کننده بیش نیستم و جز خدای فرد قهّار خدایی نیست. (۶۵)
آفرینندهی آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست، همان خدای مقتدر و بسیار آمرزنده. (۶۶)
بگو آن چه من آورده ام خبری بزرگ عالم است. (۶۷)
و شما از شنیدن آن خبر بزرگ ردی بر میگردانید. (۶۸)
و مرا از جر وبحث فرشتگان عالم بالا علمی و آگاهی نبود. (۶۹)
و به من وحی نمیرسد مگر برای این که من با بیان روشن و آشکار بترسانم. (۷۰)"
سپس خداوند مختصر و مفید داستان آن روز را می دهد که انسان خلق شد و ماجراها از همان روز آغاز شد.
"داستان خلقت و چرا شیطان لعنت شد؟
"(یاد کن) هنگامی که خدایت به فرشتگان گفت که من بشری از گل خواهم آفرید. (۷۱)
پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید. (۷۲)
پس تمام فرشتگان بدون استثنا سجده کردند. (۷۳)"
سوره ص
شرح
کلاس در س شیطان
"یک ویژگی شیطان را ملعون ازل و ابد ساخت و آن تکبر بود .
و همه شیطنت های انسان برروی کره زمین که باعث جنایت های جزئی و کلی می شود و انسانهای بیشمار که هیچ حتی موجودات غیر انسانی را مورد هجوم قرار می دهد همین تکبر است.
در حقیقت در خیلی از موارد خو دبشر قربانی تکبر است.
حال یا متکبر و قلدر و زور گویی او را می کشد و نابود می سازد و بی خانمان می کند ،
و یا که انسانی قلدری کرده و تکبر کرده و ظلم کرده بناچار دیگران رقم مرگ بر او می کشند.
به هر حال انسان در تکبر شاگرد کلاس شیطان است و جا بر جای پای او می گذارد."
آنگاه خداوند با وحی خویش بر پیامبر از لحظاتی سخن می گوید که پس از خلقت انسان آنهم بدست خود خداوند شیطان پرچم طغیان برداشت. و خدا نیز او را از باشگاه فرشتگان اخراج کرد"
"بجز شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمرهی کافران گردید. (۷۴)
خدا به شیطان فرمود: ای ابلیس، چه چیز مانع شد که به موجودی که من با دو دست خود آفریدم سجده نکنی؟
آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند رتبهی عالم قدس اعلا بودی ؟ (۷۵)
شیطان گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از گل خلقت کردهای. (۷۶)
خدا فرمود اینک از این جایگاه بیرون رو که تو سخت رانده درگاه ما شدی. (۷۷)
لعنت من بر تو تا روز قیامت حتمی و محقّق است. (۷۸)
شیطان عرض کرد: پروردگارا، پس مهلتم ده که تا روز قیامت زنده مانم. (۷۹)
خدا فرمود: از مهلت یافتگانت قرار دادیم. (۸۰)
تا روز معین و وقت معلوم . (۸۱)
شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد. (۸۲)
مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند. (۸۳)
وسر انجام کار به جایی رسید که خداوند هم قسم خورد ، آنهم به حق و حقیقت و گفت :
" به حق سوگند !و کلام من حق و حقیقت است. (۸۴)
که جهنم را از تو و پیروانت و از آنان(کسانی که از تو پیروی کنند) تمام پر خواهم کرد. (۸۵)
(ای رسول ) بگو: من مزد رسالت از شما نمیخواهم و من چیزی از خود نمی گویم تا آنر به خدا نسبت دهم. (۸۶)
این قرآنچپیزی جز اندرز و پند برای اهل عالم نیست . (۸۷)
و شما منکران پس از چندی از حقیقت این موضوع به خوبی آگاه میشوید. (۸۸)
انجیل بارنابا فصل یازدهم
اولین شفا بخشی مسیح
)۱چون یسوع از کوه فرود امد و به به اورشلیم رسید ، به نرد پیسی برخورد که به الهام الاهی میدانست یسوع پیغمبر است.
(۲) پس چرو زاری نمود به یسوع و گریه کنان گفت: ای یسوع، پسر داوود، به من رحم کن.
(۳) پس یسوع جواب فرمود: «چه میخواهی ای برادر که برای تو انجام دهم ؟»
(۴) پس پیس جواب داد: ای آقا، مرا صحت عطا فرما .
(۵) پس سرزنش نمود او را یسوع و فرمود «به درستی که هر آینه تو کودن هستی. زاری کن بسوی خدایی که تو را آفریدهاست و او تو را صحت عطا میفرماید ؛ زیرا من مردی هستم مانند تو.»
(۶) پس پیس جواب داد: میدانم ای آقا که تو انسانی؛ لیکن تو قدوس پروردگاری. پس حالا تو زاری کن به سوی خدای و او عطا مرا صحت عطا میفرماید .
(۷) پس یسوع آهی کشید و گفت: «ای پروردگار، ای خدای توانا، از برای محبت پیغمبران پاک خود، بهبودی بخش این دردمند را.»
(۸) چون یسوع این را گفت ، و بر علیل دست مالید و گفت: «به نام خدای ای برادر به شو.»
(۹) چون این بفرمود، مرد از پیسی خود شفا یافت و به شد ؛ حتی این که بدن او پیس مثل بدن طفلی شد.
(۱۰) پس چون پیس این بدید و دانست که او به شده، فریاد کرد به آواز بلند: بیا ابنجا ای اسراییل، و بپذیر پیغمبری را که فرستاده او را خدای به سوی تو.
(۱۱) پس خواهش نمود از او یسوع و فرمود: «ای برادر، خاموش باش و چیزی مگو.»
(۱۲)پس نیفزود آن خواهش مگر با فریاد او که میگفت: اینک او همان پیغمبر است، اینک او قدوس خداست.
(۱۳) چون شنیدند این کلمات را بسیاری از آنان که میرفتند به اورشلیم با عجله برگشتند.
(۱۴) وقتی داخل شدند در اورشلیم با یسوع، حکایت کردند آن چه را که خدای به واسطهٔ یسوع انجام داده بود....
ادامه دارد...