سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

کتابهای مقدس(اوستا): داستان تولد زرتشت


اوستا کتاب مذهبی دین زرتشت

پیش ازمطالعه کتابهای دینی زرتشتی لازم است که از نحوه تولد زرتشت آگاه شویم:


داستان تولد زرتشت در اساطیر زرتشتی چنین آمده است:

فره زرتشت
از اهورا مزدا به فروغ بیکران و از آن به خورشید و از آن به ماه و از آن به ستارگان و از ستارگان به آتشی در خانه مادر مادر زرتشت و آن فره آتشدان را بدون هیزم و روغن روشن نمود:

-فرّه زرتشت (پرتوهای درخشان) در آغاز از آن اهورا بود. مزدای بزرگ،
- آن فره سپند و مینوی را به «فروغ بیکران» فرا سپرد.
-فروغ بیکرانه، آن فره درخشانِ مینوی را به خورشید داد
-و خورشید آنرا به ماهِ آسمان شب‌های ایران سپرد.
-ماه، آن فره را به ستارگان پرنور ارمغان کرد
- و ستارگان آنرا به آتشی که در خانه «زوئیش» (مادر مادر زرتشت) می‌سوخت، فرو فرستادند.
-بدان هنگام که زوئیش در حال زایمان «دوغدو» (مادر زرتشت) بود. فره زرین فرو آمده زرتشت، چنان درخشان بود که جام -آتشدان بی‌نیاز از هیزم و خوراک فرا می‌سوخت و شعله برمی‌کشید.
- فره زرتشت، چهره دوغدوی تازه زایش‌یافته را چنان درخشان می‌کند که بمانند ماه بر روی زمین می‌درخشید.

فروهر زرتشت
-از دیگر سوی، فُـروهر/ فَـروَهَـر زرتشت، در آغاز در عالم مینو بود، در سرای سپند اهورا.
-از آنجا بمانند فره او، به فروغ بیکران راه می‌یابد.
- بهمن و اردیبهشت (اندیشه نیک و بهترین راستی)، آن فروهر خجسته را از فروغ بیکران به شاخه همیشه سبز درختچه مقدس «هـوم» که بر بلندای چکاد کوهی روییده بود، باز می‌سپارند.
- یک جفت پرنده آماده جفت‌گیری، آن شاخه در بردارنده فروهر زرتشت را از ستیغ کوه برمی‌چینند و به آشیان خود می‌برند،
آشیانی بر بالای درختی بزرگ و کهنسال و خشکیده که بر کرانه رود مقدس «دائیتیا» جای داشت.
پیوند آن شاخه هوم سپند، درخت خشکیده را به ناگهان و به یکپارچگی سبز و زنده می‌کند و برای همیشه سرسبز می‌دارد.

-آنگاه که «پوروشسپ» (پدر زرتشت) و «دوغدو» (مادر زرتشت)، به پیمان می‌آیند؛
-پوروشسپ، شاخه‌ای از آن هوم زندگی‌بخش را از فراز درخت پیر، می‌چیند و به دوغدو ارمغان می‌کند.
-دوغدویی که پیش از این دربردارنده فره زرتشت بود، اکنون فروهر او را نیز در آغوش دارد.

گوهر تن زرتشت
از اهورا به باد و از باد به ابر و از ابر به باران و از باران به زمین چراگاه گاوان پوروشسب و دغدو و از زمین به درون تن گاوان و از تن گاوان به شیر گاو و دغدو مادر زرتشت در زمان دوشیدن گاوها دارنده  گوهر تن زرتشت می شود:

-اما گوهر تن زرتشت نیز در آغاز از آن اهورا بود.
- اهورا آن گوهر را به باد می‌سپارد.
- باد تیزرو آن گوهرِ گوهران را به آغوش ابر می‌دارد.
-ابر آورنده شادی و خرمی، گوهر تن زرتشت را ارمغان باران می‌کند
-و باران، دانه‌دانه بر زمین بهاری تازه‌شکفته‌ای فرو می‌افتد که چراگاه گاوان پوروشسپ و دوغدو است.
- گوهر تن زرتشت از باران به آغوش سپندارمذ راه می‌یابد و زمین سپند، آنرا به اندام گیاه سبزی فرو می‌نهد تا از آغوشش برویند و خوراک گاوان دوغدو شوند.
دو گاو سپید و زیبا و زردگوشی که تا آن زمان نزائیده بودند.

پسانگاه، آن گوهر تن، از شاخه سبز گیاه، به شیر گاو راه می‌یابد.
دوغدو، گاو را می‌د‌وشد و دارنده گوهر تن زرتشت نیز می‌شود.

فره با فروهر و با گوهر تن

اکنون دوغدو، هم دارنده فره و فروهر، و هم گوهر تن زرتشت است.

پوروشسب معجون را اماده می سازد:
او هوم سبز و شیر سپید را به دستان پوروشسپ باز می‌سپارد تا آنها رابا هم بکوبد و درآمیزد.
نوشیدنی «پراهوم» فراهم آمده را هر دو می‌آشامند و اکنون فره و فروهر و گوهر تن زرتشت در جان دوغدو آرام می‌گیرند.

ماه‌ها از آن فرخنده روز می‌گذرد.
پرتوهای آسمانی پیش از تولد زرتشت
سه روز مانده به زایش زرتشت، پرتوهای درخشانی از رخساره دوغدو سراسر خانه آنان را فرا می‌گیرد و به هنگام زایش او، «آناهیدِ» همیشه توانا و «اَشـی» نیک، نوازشش می‌کنند و زرتشت در روی آنان و در روی پدر و مادر می‌خندد.

آنگاه اشی نیک آوازی فرا می‌شنود و می‌گوید: «کیستی ای که سرودت به گوش من نازنین‌تر از همه سرودهاست؟» آنگاه پاسخ فرا می‌آید:
«او زرتشت است! او که هنگام زادن و بالندگی‌اش، آبها خشنود شدند، گیاهان شادمان شدند، رودها برخروشیدند و گیاهان بردمیدند. او زرتشت است.»


ادامه دارد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد