سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

کتابهای مقدس(قرآن): طاغوت کیست؟ اگر امام حسین با یزید بیعت می کرد چه می شد؟


طاغوت در قرآن
اگر امام حسین با یزید بیعت می کر د چه می شد؟

برای پاسخ به این پرسش لازم است ابتدا به کتاب قانون و شریعت اسلام مراجعه کرد و دید این کتاب بر ای چنین مواردی

چه دستوراتی و احکامی صادر کرده است.

سپس  به دو سال و اندی پس از واقعه عاشورا سفری کنیم و شهری مدینه را غرقه در خون ببینیم و آنگاه علت وقایع را پیگی ی کنیم.


ولی پیش از آن باید دید که کتاب الهی دین چه دستوری در این گونه موارد دارد. چون حسین بن علی بر شریعت اسلام بود که جدش پیامبر آن بود و پدرش مدافع اصلی این  دین بشمار می آمد. بنابر این بطور حتم می بایست که او بعنوان یک مسلمان صد در صد معتقد به خدا ودین به کتاب خدا عمل می کرد. قرآن در آیه ۳۶ سوره نحل می گوید:

"و در حقیقت در میان هر امتى فرستاده ای برانگیختیم تا بگویدخد ا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید پس از ایشان کسى است که خدا او را هدایت کرده و از ایشان کسى است که گمراهى بر او سزاوار است بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است ."
سوره نحل آیه ۳۶

آنچه که آیه فوق بصورت دستوری و فرمان به یک مسلمان می گوید این است که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری و اجتناب کنید ،حال باید دید آیا یزید فرزند معاویه طاغوت بود یا خیر؟

یک پرسش: اگر کسی که اصحاب پیامبر دین را می کشد ، به کوچک و بزرگ رحم نمی کند، حاضر به شنیدن شکایات امت نیست، سپاهیان او به زن و دختر تجاوز دسته جمعی می کنند ،طاغوت نباشد پس چه کسی طاغوت است؟ مگر یزید چنین کاری کرده است.؟


دو واقعه
۱-واقعه عاشورا در سال ۱۳ قمری اتفاق افتاد و به نبرد کربلا  معروف است و آن جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری در روز  معروف به صورت گر۴ت.
این نبرد میان سپاه امام حسین بن علی  (نوه دختری پیامبر اسلام و امام سوم شیعیان) حدود ۷۲ الی ۷۵ نفر و سپاه اعزامی از سوی یزید (دومین پادشاه دودمان اموی) ۷دود ۲۰۰۰ الی ۱۰۰۰۰ نفر در نزدیکی محلی به نام کربلا درگرفت. 


دلیل یزید بن معاویه برای جنگ ، بیعت نکردن حسین بن علی با او بود. یعنی اگر حسین بن علی بیعت می کرد نه تنها کشته نمی شد بلکه پاداش فراوان هم از یزید می گرفت.


اما حسین بن علی حکومت و زمامداری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی می‌دانست که بر خلاف پیمان صلح امام حسن مجتبی و معاویة بن ابی‌سفیان به شکلی مورثی به یزید اول با توطئه های فراوان معاویه به ارث  رسیده بود.

حدود اندکی بیش از دوسال بعد واقعه کربلا
۲-واقعه حره مربوط به سرکوب شورش مردم مدینه توسط سپاهیان یزید به سرکردگی مسلم بن عقبه در سال 63 قمری است و از آنجائی که لشکر یزید، در ریگزاری در اطراف مدینه به نام «حره» اردو زدند و از آن پایگاه به شهر حمله ور شدند، به «واقعه حره» شهرت پیدا نموده است. درست دو سال و اندی پس از واقعه عاشورا!

در این واقعه سپاه مسلم بن عقبه فرمانده منصوب از طرف یزید در یک روز شهر مدینه را به تصرف خود در آورند و از هیچ جنایتی در آن فروگذار نکردند. بنا به نقلی قریب هزار و هفتصد تن از بزرگان و بزرگ زادگان و حدود ده هزار نفر از سایر مردم مدینه در این واقعه قتل عام شدند. یعنی کشتار چند هزار نفر در یک روز، یعنی قتل عام عمومی و علنی!
این واقعه در روزهای آخر ماه ذی الحجه (بنا به نقلی 28 ذی الحجه) روی داده است.

علت بروز واقعه
مدارک تاریخی می گویتد که در آن ایام مردم مدینه به فرمان عبدالله بن‌زبیر، عثمان‌ بن محمد فرماندار یزید را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار نفر بودند و در منزل مروان‌ بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند.ابن‌زبیر، عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید. پیش از این واقعه گروهی از مردم مدینه به ریاست یکی از معاریف آنان به شام در سوریه امروز رفته و در باره  یزید ، طرز فکر و حکومتش و زندگیش تحقیق کرده بودند . فساد کامل یزید بر این گروه مشخص شده و آنلن همین موضوع را به مردم مدینه گزارش کرده بودند.

تجهیز سپاه شام
تلاش‌های مأمور حکومت شام، برای اطاعت مردم از یزید، نتیجه‌ای نداشت. نامه تهدیدآمیز یزید و نیز وساطت نعمان‌ بن بشیر در فرونشاندن این قیام مؤثر نیفتاد و بنابر این  یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند.


بعد از امتناع عبیدالله بن زیاد از پذیرش فرماندهی لشکر، وی مسلم‌ بن عُقبه مُرّی را مأمور این کار کرد.شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نفر نوشته‌اند.در این هجوم حصین بن نمیر نیز او را همراهی می‌کرد. حصین فرماندهی اهل حمص را بر عهده داشت.


حمله به مدینه
مسلم‌بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال مردم را بر سپاهیانش حلال کرد. ابن‌ کثیر تاریخنگار مشهور  و سیوطی غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصف‌‌ناپذیر خوانده‌اند. 

و مسعودی دیگر تاریخنگار مسلمان  آن را فجیع‌ترین حادثه، پس از شهادت امام حسین(ع)، دانسته است.


سپاهیان مسلم‌بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل زشتی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان و توهین به صحابه بزرگ پیامبر(ص)، از جمله جابر بن عبدالله انصاری نابینا و ابوسعید خُدری، فروگذار نکردند.

شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰ و به قولی۱۱۷۰۰ یا ۱۰۷۰۰ نفر  برآورد کرده‌اند. از این میان، ۷۰۰نفر از حاملان قرآن و ۸۰ نفر صحابی رسول خدا به قتل رسیدند، به‌نحوی که کسی از اهل بدر باقی نماند.  عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.

بیعت گرفتن از مردم
مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بوده‌اند و به تعبیر دیگر، غنیمت جنگی یزید هستند و هرکسی را که از این فرمان سر باز می‌زد، گردن می‌زدند.

فقط علی‌ بن عبدالله بن عباس (با وساطت خویشانش که در سپاه یزید بودند) و امام سجاد(ع)، از آن بیعت معاف شدند.

از قول مسلم‌ بن عقبه آورده‌اند که پس از اقرار به توحید، بهترین عمل خود را کشتن اهل حرّه می‌دانست  برخی تاریخ نگاران مسلمان معتقدند که سرکوب وحشیانه مردم مدینه در واقعه حرّه، با انگیزه انتقام خون امویان و کشته‌های بدر و تقاصّ قتل عثمان از مردم مدینه، به‌ویژه انصار، صورت گرفته است.

مسلم بن عقبه  از بس کشتار کرد به نام «مسرف»  یعنی اسراف گر در جان و مال مردم شهرت یافت. به سپاهیانی که از شام یعنی سوریه امروز آمده بودند گفته شده بود که پس از پیروزی می‌توانند به غارت شهر بپردازند و آنچه را می‌خواهند از خانه‌های مردم تصاحب کنند. آنان در وقت اعزام، سهمیه خویش را از بیت المال به طور کامل گرفته و علاوه بر آن صد دینار اضافی به آنان داده شده بود.

مردم مدینه در مدخل ورودی شهر (در محلی که زمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله خندق کنده بود، یعنی فاصله بین حره شرقی و غربی در شمال مدینه) خندقی حفر کردند تا بتوانند از شهر دفاع کنند. رهبران آن‌ها عبدالله بن مطیع، معقل بن سنان و در راس آن‌ها عبدالله بن حنظله بود که در حین درگیری خود و فرزندانش کشته شدند.

زمانی که سپاهیان شام به مدینه رسیدند، با مشورت عبدالملک بن مروان که او نیز همراه سایر بنی‌امیه از شهر اخراج شده بود، در منطقه حره مستقر شدند و به کمک مروان توانستند با وعده‌های مالی گروهی از بنی‌حارثه را فریب داده و از طریق آن‌ها وارد شهر شوند. حمله آن‌ها به داخل شهر و درگیری آن‌ها کمتر از یک روز به طول انجامید و پس از آن شهر به تصرف شامیان درآمد.

آن‌ها با مردم مدینه جنگیدند و آن‌ها را یهودی خطاب می‌کردند. در جریان حره تنها انصار نبودند که مورد حقد و کینه امویان قرار گرفتند، بلکه تعدادی از خانواده‌های مهاجران نیز از بین رفتند.

نتیجه: با توجه به کاری که سپاهیان یزید در مدینه شهر پیامبر اسلام انجام دادند از قتل عام مردم گرفته تا ت۹اوز به دختران و زنان و دریدن شکم زنان بار دار و تجاوز به آنان دیگر شک و تردیدی در طاغوت بودن یزید باقی نمی گذارد.

حال اگر امام حسین با یزید بیعت می کرد و همانطور که یزید گفته بود: اگر حسین بیعت کند سر تا پای او را طلا می گیرم و بهترین زندگی را برای او بوجود خواهم آورد، ...
د ر آن صورت پس از واقعه حره و سایر جنایات یزید، همان مردم و همان هایی که امروزه می گویند :اگر او در خانه نشسته بود و بیعت کرده بود عاشورا اتفاق نمی افتاد، ...
همانها که این حرفها را می زنند امروز می گفتند : بله! پسر علی بن ابی طالب و نوه پیامبر اسلام هم پول گرفت و با یزید ساخت. ..
و چه بسا که می گفتند اگر شخصیتی مانند حسین بن علی با یزید بیعت نکرده بود واقعه حره اتفاق نمی افتاد.

و لی امام آن روزها را می دید. چون پدرش علی بن ابی طالب گفته بود بنی امیه طوری حکومت کنند که آه و شیون از همه خانه ها بلند شود و شد.
و به همین دلایل و دلایل دیگر او بیعت با یزید را نپذیر فت و مرگ را بر ننگ ترجیح داد و به جاودانگی معنوی رسید.

این ندای اوست که شنیده می شود: مثل منی با یزید بیعت نمی کند.

کتابهای مقدس(قرآن ۲۱): راز های جهان هستی را چه کسانی درک می کنند.

خدا معما های هستی را برای چه کسانی طرح کرده است؟

خدا  و معما های علمی اش


راستى که در:آفرینش آسمانها و زمین،و در پى یکدیگر آمدن شب و روز،و کشتیهایى که در دریا روانند با آنچه به مردم سود مى ‏رساند، ،و  آبى که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده،و در آن هر گونه جنبنده‏ اى پراکنده کرده،و [نیز در] گردانیدن بادها ،و ابرى که میان آسمان و زمین آرمیده است ,  براى گروهى از مردمان  که مى‏ اندیشند(قوم یتفکرون) واقعا نشانه‏ هایى [گویا] وجود دارد 

آیه (۱۶۴) سوره بقره


نتیجه : (درک و پی بردن به راز این پدیده ها کار اهل تفکر و اندیشه است)


مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏ هایى  وجود دارد .

ایه (۱۹۰) سوره آل عمران

نتیجه:(فقط خردمندان به رازهای عالم هستی پی می برجد.) 

من وقتی به انسان های خدا جوی حقیقی و مسلمان واقعی فکر می کنم در نظرم اشخاصی هم چون خواجه نصیر  طوسی، ابن سینا، غیاث الدین جمشید کاشانی، علایی طبیب ، فردوسی ، سعدی ، حافظ ، نظامی ، مولوی...و مانند آنان جلوه می کند.


البته امروزه کار از دست ما خارج و قوم یتفکرون در جاهایی دیگر  زیست می کنند.مگر آن که بزودی ما نیز به قوم یتفکرون و یعقلون بپیوندیم.

یعنی ما نیز در پی دانستن معماهای هستی باشیم  و این ممکن نخواهد شد مگر آن که همان عشق و علاقه به دانایی وخردورزی و علم جویی که در ابن سینا و رازی و خواجه نصیر و مانند آنان بود در ما بوجود آید.


کتابهای مقدس(قرآن۲۱): مردان گمنام خداوند

مردان گمنام خداوند


"موسی و همراهش  بنده‏ اى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم."

سوره  کهف آیه ۶۵

دانشی که در آیه فوق از آن  سخن رفته در زبان و قاموس ادیان و بویژه در فرهنگ مسلمانان به "علم لدنی" موسوم گردیده است.  همین دانش است که بخصوص فقهاء و دانشمندان اهل سنت آنرا با علم غیب یکی    می گیرند و این اشتباه بزرگی است.

 زیر ا علم غیب جزو ذات است و فقط مخصوص به خداوند است. در صورتی که علم لدنی ، دانشی است که خداوند به بنده ای از بندگان خود می آموزند.


گزارشی از سعدی در کتاب بوستان

سعدی هزار دستان ادب پارسی در کتاب بوستان در باب سوم  در باره مردان خدا،ابدال،آن مردان و دوستان حقیقی خدای ، ولی گمنام و ناشناس گزارشی دارد که خود شاهد آن بوده است.او در سرزمین مغرب و بهنگام سفر دریایی با پیرمردی همسفر شده و هنگامی که به بندرگاه می رسند کشتی بان از آن دو پول می خواهد،سعدی کرایه کشتی را می پردازد ولی پیر مرد را بعلت نداشتن پول کرایه سوار بر کشتی نمی کند.ولی جریان به گونه ای دیگر می گذرد و سعدی شاهد قدرتی می شود که خداوند به مردان اهل حق  عطا می کند!

قضا را من و پیری از فاریاب

رسیدیم در خاک مغرب به آب

 

مرا یک درم بود برداشتند

به کشتی و درویش بگذاشتند

 

سیاهان براندند کشتی چو دود

که آن ناخدا نا خدا ترس بود

 

مرا گریه آمد ز تیمار جفت

بر آن گریه قهقه بخندید و گفت

 

مخور غم برای من ای پر خرد

مرا آن کس آرد که کشتی برد

 

بگسترد سجاده بر روی آب

خیال است پنداشتم یا به خواب

 

ز مدهوشیم دیده آن شب نخفت

نگه بامدادان به من کرد و گفت

 

تو لنگی به چوب آمدی من به پای

تو را کشتی آورد و ما را خدای

 

چرا اهل معنی بدین نگروند

که ابدال در آب و آتش روند؟

 

نه طفلی کز آتش ندارد خبر

نگه داردش مادر مهرور؟

 

پس آنان که در وجد مستغرقند

شب و روز در عین حفظ حقند

 

نگه دارد از تاب آتش خلیل

چو تابوت موسی ز غرقاب نیل

 

چو کودک به دست شناور برست

نترسد وگر دجله پهناورست

 

تو بر روی دریا قدم چون زنی

چو مردان که بر خشک تر دامنی  بزرگترین ویژگی این چنین بلند پایگانی این است که کسی آنان را نمی شناسد و انان بر اساس موازین حق در موارد گوناگون به کمک بندگان خداوند می ایند و لی هر گز از دانایی و قدرت خود خبر نمی دهند.


بزرگترین 

سوره ص(۷). همه ماجرا از اینجا آغاز شد


بر شیطان لعنت!
"بگو که من رسولی انذار کننده بیش نیستم و جز خدای فرد قهّار خدایی نیست. (۶۵)
آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین و هر چه بین آن‌هاست، همان خدای مقتدر و بسیار آمرزنده. (۶۶)
بگو آن چه من آورده ام خبری بزرگ عالم است. (۶۷)
و شما از شنیدن آن خبر بزرگ ردی بر می‏گردانید. (۶۸)
و مرا از جر وبحث فرشتگان عالم بالا علمی و آگاهی نبود. (۶۹)
و به من وحی نمی‏رسد مگر برای این که من با بیان روشن و آشکار بترسانم. (۷۰)"

سپس خداوند مختصر و مفید داستان آن روز را می دهد که انسان خلق شد و ماجراها از همان روز آغاز شد.

"داستان خلقت و چرا شیطان لعنت شد؟
"(یاد کن) هنگامی که خدایت به فرشتگان گفت که من بشری از گل خواهم آفرید. (۷۱)
پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید. (۷۲)
پس تمام فرشتگان بدون استثنا سجده کردند. (۷۳)"

سوره ص
شرح
کلاس در س شیطان
"یک ویژگی شیطان را ملعون ازل و ابد ساخت و آن تکبر بود .
و همه شیطنت های انسان برروی کره زمین که باعث جنایت های جزئی و کلی می شود و انسانهای بیشمار که هیچ حتی موجودات غیر انسانی را مورد هجوم قرار می دهد همین تکبر است.
در حقیقت در خیلی از موارد خو دبشر قربانی تکبر است.
حال یا متکبر و قلدر و زور گویی او را می کشد و نابود می سازد و بی خانمان می کند ،
و یا که انسانی قلدری کرده و تکبر کرده و ظلم کرده بناچار دیگران رقم مرگ بر او می کشند.
به هر حال انسان در تکبر شاگرد کلاس شیطان است و جا بر جای پای او می گذارد."

آنگاه خداوند با وحی خویش بر پیامبر از لحظاتی سخن می گوید که پس از خلقت انسان آنهم بدست خود خداوند شیطان پرچم طغیان برداشت. و خدا نیز او را از باشگاه فرشتگان اخراج کرد"

"بجز شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمره‌ی کافران گردید. (۷۴)
خدا به شیطان فرمود: ای ابلیس، چه چیز مانع شد که به موجودی که من با دو دست خود آفریدم سجده نکنی؟
آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند رتبه‌ی عالم قدس اعلا بودی ؟ (۷۵)
شیطان گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از گل خلقت کرده‏ای. (۷۶)
خدا فرمود اینک از این جایگاه بیرون رو که تو سخت رانده درگاه ما شدی. (۷۷)
لعنت من بر تو تا روز قیامت حتمی و محقّق است. (۷۸)
شیطان عرض کرد: پروردگارا، پس مهلتم ده که تا روز قیامت زنده مانم. (۷۹)
خدا فرمود: از مهلت یافتگانت قرار دادیم. (۸۰)
تا روز معین و وقت معلوم . (۸۱)
شیطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد. (۸۲)
مگر خاصان از بندگانت را که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند. (۸۳)

وسر انجام کار به جایی رسید که خداوند هم قسم خورد ، آنهم به حق و حقیقت و گفت :

" به حق سوگند !و کلام من حق و حقیقت است. (۸۴)
که جهنم را از تو و پیروانت و از آنان(کسانی که از تو پیروی کنند) تمام پر خواهم کرد. (۸۵)
(ای رسول ) بگو: من مزد رسالت از شما نمی‏خواهم و من چیزی از خود نمی گویم تا آنر به خدا نسبت دهم. (۸۶)
این قرآنچپیزی جز اندرز و پند برای اهل عالم نیست . (۸۷)
و شما منکران پس از چندی از حقیقت این موضوع به خوبی آگاه می‏شوید. (۸۸)

کتابهای مقدس(قرآن): بستگی به خود ما دارد.

فقط،بستگی به ما دارد!

دو حکمت جاودانه از قرآن!

-و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد (۳۶)

 -و در [روى] زمین به نخوت گام برمدار چرا که هرگز زمین را نمى‏ توانى شکافت و در بلندى به کوهها نمى‏ توانى رسید (۳۷)

-همه این [کارها] بدش نزد پروردگار تو ناپسندیده است (۳۸
-این [سفارشها] از حکمتهایى است که پروردگارت به تو وحى کرده است و با خداى یگانه معبودى دیگر قرار مده و گرنه حسرت‏زده و مطرود در جهنم افکنده خواهى شد (۳۹)

سوره اسراء
اگر هر مسلمان و غیر مسلمان تا پایان عمر به این سه اصل حکمت قرآنی پا بند شوند و آنها را سرمشق زندگی قرار دهند به بسیاری از ورطه ها سقوط نخواهند کرد. یعنی این سه اصل انسان را چه مسلمان و چه غیر مسلمان را از سقوط در بسیاری از مهلکه ها و گرفتاری های نا خواسته نگاهبانی می کنند.

نخست آن که،
وقتی آگاهی از چیزی نداریم از آن سخن نمی گوئیم و بدنبال آنجام آن نمی رویم. آنرا رد و یا قبول نمی کنیم. از کجا می دانیم درست است یا نادرست؟ که انرا رد کنیم و یا بپذیربم. بسیاری از خرافات از همین راه به نهانگاه قلبهای ما وارد می شوند و در ذهن ما جای می گیرند وحتی بتهای ذهنی ما می شوند. یعنی عمری با چیزی زندگی می کنیم که نمی دانیم چیست ؟حقیقت دارد و یا ندارد.

تا انجا که من می دانم کتابهای مقدس دیگر روی این نکته تاکیدی نداشته اند‌. این روزها همه همه چیز می دانند. از دانش قرآنی گرفته تا فیزیک و شیمی و تاریخ و جغرافی و سیاست و...و این نشان عقب ماندگی ذهنی از درک حقیقت است.

دوم آن که،
هرچه بر سر انسان آمده از تکبر و غرور آمده که پهلو به پهلو با نادانی پیش می رود. سخت روی زمین قدم بزنیم و یا آرام و با تواضع بر زمین اثری نخواهد داشت. اگر همه مردمانی که روی زمین راه می روند متکبرانه و یا متواضعانه راه بروند زمین آخ نخواهد گفت.ولی این انسان است که یا ضرر می کند و یا سود می برد. فقط بستگی به نوع قدم زدن ما دارد.