سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

فکر فلسفی ابراهیم پیامبر (ت)

فکر فلسفی ابراهیم پیامبر

سوره شعراء چهل و هفتمین سوره بر حسب تاریخ نزول
محل نزول مکه
آیات ۶۹ الی ۸۱

تفکر و فلسفه فکری ابر اهیمی
"و (ای رسول) حکایت ابراهیم را بر ای امت بیان کن. (۶۹)
 هنگامی که با پدر و با قومش گفت: شما چه معبودی را می پرستید؟ (۷۰)
جواب دادند که ما بت‌هایی را می پرستیم و ثابت بر پرستش آن‌ها بوده و هستیم. (۷۱)
 ابراهیم گفت: آیا هر گاه این بت‌های جماد را بخوانید سخن شما را می شنوند؟ (۷۲)
یا برای شما هیچ سود و زیانی توانند داشت؟ (۷۳)
 گفتند: (نه) بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته ایم. (۷۴)
 ابراهیم باز به آن‌ها گفت: آیا می دانید که این بت‌هایی که شما مردم اینک می پرستید، (۷۵)

 و پدران شما از قدیم می پرستیدند، (۷۶)

 آن‌ها مرا دشمن اند جز خدای یکتای عالمیان؟ (۷۷)

 همان خدایی که مرا بیافرید و به راه راستم هدایت می فرماید. (۷۸)

 و همان خدایی که مرا غذا می دهد و سیراب می گرداند. (۷۹)

 و چون بیمار شوم مرا شفا می دهد. (۸۰)

 و همان خدایی که مرا (از حیات چند روزه دنیا) می میراند و سپس (به حیات ابدی آخرت) زنده می گرداند. (۸۱)

شرح

در این آیات از مناظره و گفتگوی ابر اهیم پیامبر با مردمش سخن به میان آمده که جهت متقاعد ساختن آنان وبرای آن که بدانند بتها هر گز خاصیتی نداشته و ندارند، ا و از پرسشهای واضح و قابل درک استفاده نموده بود که اصولا انسان دارای فکر حتی فکر متوسط آنرا درک می کند.
اما قوم ابراهیم دو مشکل داشتند، یکی بت پرستی و دیگری نیا کان پرستی! آنان می گفتند چون پدرانشان بت پرست بوده اند آنان نیز باید بت پرست باشند. و این درست مانند این است که مردمان عصر حاضر بگویتد چون مردمان در قدیم از وجود میکروب خبر نداشتند و این که چه بیماری هایی می تواند بوجود آورد، ما هم باید بگوییم که وجود میکروب و ویروس دروع است ، چون پدران ما نمی دانستند میکروب چیست و به این جیز ها معتقد نبود

کتابهای مقدس(قرآن) :اعتدال راه نجات

اعتدال حد اکثری و راه نجات

بنام خداوند بخشاینده مهربان

"سوگند به تین و زیتون، (۱) و طور سینا، (۲) و این شهر امن (۳) براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. (۴) سپس او را به پست‌ترین مراتب هستی بازگردانیدیم؛ (۵) مگر کسانى را که گرویده و کارهاى شایسته کرده‌اند، که پاداشى بى‌منّت خواهند داشت. (۶) پس چه چیز، تو را بعد [از این‌] به تکذیب جزا وامى‌دارد؟ (۷) آیا خدا نیکوترین داوران نیست؟ (۸)"


شرح
سوره تین بیست و هشتمین سوره قرآن بر حسب تاریخ نزول است و در شهر مکه بر پیامبر نازل شده است. سوره ۸ آیه دارو و سه آیه اول با قسم به چهار چیز را در بر می گیرد :
-تین یعنی انجیر و زیتون
- و طور سینین کوه طور که در آن خداوند با موسی پیامبر تکلم نمود
-این شهر امن که مفسران از آن به شهر مکه تعبیر کرده اند.

اعتدال حد اکثری
درک این که چرا خداوند قسم به چند چیز مختلف را در ابتدای سوره آورده مشکل می باشد مگر به روایات مفسرین قرآن روی آوریم. این اطلاعات در تفاسیر مختلف موجود است و می توان به آنها مراجعه کرد،
ولی از آیه ۳ به بعد نکات بسیار جالبی مطرح شده که نخستین آن خلقت انسان است . خلقتی که در بهترین اعتدال صورت گرفته که می توان آنرا اعتدال حد اکثری دانست. یعنی؛ بهتراز این ممکن نبود. اگر به یک کتاب فیزیولوژی مثلا کتاب فیزیولوژی پرفسور گایتون مراجعه کنیم که در کشور ما کتاب درسی دانشگاهی برای دانشجویان پزشکی است آنگاه به این نکته پی می بریم که براستی انسان در چه درجه از شکوه و تمامیت آفریده شده است. این کتاب در سه جلد ترجمه به پارسی شده که هر جلد حدود هزار و چند صد صفحه است.

راه نجات
آیه بعد نزول انسان را به جهان مادی و یا گرفتاری در ابعاد مادی و نفسانی گزارش می کند و بلافاصله راه نجات را نیز نسشان می دهد و آن همان دو کاری است که قرآن همیشه به دو اصل اساسی معرفی می کند: ایمان به خدا و کار نیک ! این دو اصل مهم در آیات متعدد قرآن ذکر شده است. به خدا ایمان حقیقی داشتن و کارهای نیک انجام دادن

کتابهای مقدس(انجیل بارنابا)فصل هفدهم: پس از من لقای پیامبران بیاید.




ادامه از نوشتار پیشین

انجیل بارنابا فصل ۱۷


چون یسوع این بفرمود فیلّپس گفت: به درستی که ما راغبیم در خدمت خدای باشیم ؛ لیکن ما نیز میل داریم خدای را بشناسیم.

(۲) بهمین جهت اشعیای پیغمبر فرمود:  بدرستی و حقا تو ای  خداوند، در پرده هستی.

(۳) خدای به بنده خود موسی  فرمود : منم آنکه او منم.

(۴) یسوع جواب داد: «ای فیلّپس به درستی که خدای صلاح است و هیچ صلاحی به غیر او نیست.»

(۵) «به درستی که خدا موجود است و بدون او وجودی نیست.»

(۶) «به درستی که خدا حیات است و بدون او زنده‌ها نیستند.»

(۷) «او بزرگ است؛ حتی این که در بردارد همه را و او در همه جاست.»

(۸) «او تنها است و همسری ندارد.»

(۹) «وجود او نه آغاز دارد، نه انجام؛ لیکن او برای هر چیزی آغازی قرار داده و زود است قرار دهد از برای هر چیزی پایان.»

(۱۰) «نه پدر دارد نه مادر.»

(۱۱) «نه پسردارد، نه برادران و نه معاشران.»

(۱۲) «چون خدای را جسم نیست، پس او نمی‌خورد و نمی‌خوابد و نمی‌میرد و نه راه می‌رود و نه حرکت می‌کند.»

(۱۳) «لیکن وجود او همیشه‌است تا ابد، بدون شبیه بشری.»

(۱۴) «زیرا او صاحب جسد نیست و مرکّب نیست و مادی نیست و بسیط‌ترین بسایط است.»

(۱۵) «او بخشنده‌ای است که دوست نمی‌دارد مگر بخشش را.»

(۱۶) «و او عادل است، به اندازه‌ای که هر گاه او قصاص نماید یا گذشت بفرماید، پس از آن گزیری نیست.»

(۱۷) «به اختصار تو را می‌گویم ای فیلّپس! به درستی که ممکن نیست تو را این که ببینی او را و بشناسی او را بر زمین، به شناسایی تمام.»

(۱۸) «لیکن تو زود است ببینی او را در مملکت خودش تا ابد؛ آنجایی که بشود قوام سعادت ما و مجد ما.»

(۱۹) پس گفت فیلّپس: چه می‌گویی ای آقا، حقا هر آینه در اشعیا نوشته شده‌است که همانا خدای پدر ماست؛ پس چگونه او را فرزندان نباشد؟

(۲۰) یسوع جواب داد: «به درستی که در اشعیا نوشته شده‌است مثل‌های بسیاری که نباید بگیری آن را به لفظ؛ بلکه باید گرفت آن را به معنی.»

(۲۱) «زیرا همهٔ پیغمبران که به یکصد و چهل و چهار هزار می‌رسند، آنان که فرستاده ایشان را خدای به سوی جهان، به تحقیق سخن رانده‌اند به معمّاها و به تاریکی.»

(۲۲) «لیکن زود است بیاید بعد از من لقای همه پیغمبران و پاکان؛ پس او تابان شود چون نور بر تاریکی‌های همهٔ آن چه پیغمبران فرموده‌اند.»

(۲۳) «زیرا او رسول خدای است.»

(۲۴) چون این بفرمود یسوع، آهی کشید و فرمود:

(۲۵) «رأفت نما به اسراییل ای خدای و به شفقت نظر کن بر ابراهیم و بر ذریه‌ی او تا خدمت کنند تو را به اخلاص.»

(۲۶) پس شاگردانش جواب دادند: چنین باد ای پروردگار.

(۲۷) یسوع فرمود: «حق می‌گویم شما را، به درستی که کاتبان و علما به تحقیق باطل نمودند شریعت را به نبوت‌های دروغ خود که مخالف است با نبوت‌های پیغمبران راستگوی خدای.»

(۲۸) «به جهت این غضب فرمود خدای بر خانهٔ اسراییل و بر این گروه کم‌ایمان.»

(۲۹) پس شاگردان گریستند برای این کلمات و گفتند: رحم کن ما را خدای، رأفت کن بر هیکل و بر شهر مقدس و گرفتار مکن او را به حقارت امت‌ها، تا حقیر نشمارند عهد تو را.

(۳۰) پس یسوع فرمود: «چنین باد ای پروردگار و خداوند پدران ما.»


ادامه دارد...


کتتبهای مقدس(قرآن): وقتی خدا نفرین کند

نفرین خدا که در گرفت

 

سرنوشت ابولب

به نام خداوند رحمتگر مهربان

بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (۱)

دارایى او و آنچه اندوخت‏ سودش نکرد

بزودى در آتشى پر زبانه در آید(۳)

و زنش آن هیمه‏ کش [آتش فروز] (۴)

بر گردنش طنابى از لیف خرماست (۵)

 

سوره مسد چهارمین سوره قرآن بر حسب تاریخ نزول

این سوره نهایت خشم پرودگار را بر یکی از بی رحمترین و بی ادب ترین دشمنان پیامبر اسلام و قرآن گزارش می کند.خداوند به وضوح ضربتی بر دست های او با آیات خود فرود اورده است.

اما او که بود؟

 

از مزاحمان و مشرکان درجه یک پامبر و قرآن ابولهب و برای رسیدن به اهداف پلید خود، طوری بر روی جاهای بلند می‌ایستاد تا همه او را ببیند و آنگاه عربده می کشید و می گفت!
«ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می‌شناسد؛  هر کس هم که نمی‌شناسد بداند  من عبدالعزی ابولهب ابن عبدالمطلب، عموی محمد هستم و محمد را تکذیب می‌کنم؛ بهوش باشید تا این مرود شما را فریب ندهد. من می‌گویم که او دروغگوست. ا و دروغ می‌گوید که خدای یگانه‌ ای و و معاد ی وجود دارد. در ضمن ا و ادعامی کند که پیامبری از جانب خداست و این که قرآنی هم دارد !»؛
ابولهب جسارتی نیز می کرد و هرگاه به پیامبر تو هین می کرد سنگی به سمت پیامبر پرتاب می کرد . بچه های کوچه های مکه هم چون پرتاب کردن سنگ توسط ابولهب را دیده بودند آنان نیز به پیامبر خدا سنگ پرتاب می کردند.
زمانی که پیامبر مکه را فتح کرد ابولهب مرده بود ولی آن بچه ها که دیگر جوان و نوجوان بودند همراه با همه مردم مکه مورد عفو و بخشش قرار گرفتند. حتی هند جگر خوار مادر معاویه و ابو سفیان همسر او!
همسر ابو سفیان معروف به مادر جمیل خواهر ابوسفیان و هردو از دشمنان در جه یک قران و اسلا م و پیامبر بودند.

چرا کنیه اش را ابولهب یعنی پدر اتش گدارده بودند ریشه در فر هنگ جاهلیت اعراب دارد و بعض بر این باورند که این لقب را خداوند به داده است.البته  فهد به معنی یوز پلنگ است و نام شاه سابق عربستان بود.

اما چه بر سر ابولهب آمد؟
ابولهب، پس از ان که شنید مشرکان در جنگ بدر شکست خوردهاند شنیدن پس از ۷ و  یا۹ روز بر اثر بیمارى پوستى عفونی و بد بو  درگذشت. فرزندانش از ترس آن که مرض پدرشان که همراه با بوی بدی بود از جنازه او خود را دور نگاه می داشتند و حتی در نهایت خفت و خواری او را در بخش بالایی  مکه که گویا دور از مناطق مسکونی آن زمان بود  کنار دیوارى نهاده و از دور بدون آن‌که انرا لمس کنند بر او آن قدر سنگ ریختند تا مدفون شد.

ابن‌بطوطه در سفرنامه خویش از قبرى در بیرون مکه یاد مى‌کند که منسوب به ابولهب بود و مردم بر آن سنگ مى‌زدند. ابن‌جبیر از دو قبر در سمت چپ باب العمرة خبر مى‌دهد که مى‌گفتند: از ابولهب و همسرش ام‌جمیل است. نسل ابولهب از طریق فرزندانش ادامه یافت. دو پسرش عتبه و معتب در فتح مکه به دعوت پیامبر مسلمان شدندو در حنین از ثابت قدمان به ‌شمار آمدند.



کتابهای مقدس(قرآن): آنان که با خدا کار می کنند. سخنانی که پس از عاشورا و پیش از آن شنیده نشد.



"در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهای اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است، همان کسانى که در راه خدا مى جنگند و مى کشند و کشته مى شوند به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معامله ای که با او کرده اید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است
آیه (۱۱۱) سوره توبه"


سخنان امام حسین که در شب عاشورا گفت و در تاریخ جاودانه شد.

امام که درود خدا بر او باد در شب عاشورا خطاب به اصحاب گفت سخنی گفت که از هیچ فرمانده نظامی
در هیچ برهه تاریخی شنیده نشده است. او به آنان گفت که یزیدیان فقط با او کار دارند و اگر بر او دست
یابند با دیگری کاری ندارند. از همه مهمتر او به آنان گفت : من بیعتم را از شما بر داشتم. این سخن از هیچ
فرمانده نظامی نه پیش از عاشورا و نه پس از آن شنیده نشده است.

خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمتهایش سپاسگزارم .
خدایا! تو را مى ستایم که بر ما خاندان ، با نبوت ، کرامت بخشیدى و قرآن را به ما آموختى و به دین
و آیین مان آشنا ساختى و بر ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بین ) و قلب (روشن ) عطا فرموده اى
و از گروه مشرک و خدانشناس قرار ندادى .

اما بعد: من اصحاب و یارانى بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانى باوفاتر و صدیقتر از
اهل بیت خود سراغ ندارم . خداوند به همه شما جزاى خیر دهد.

آنگاه فرمود: جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده
مى شوم و در محلى به نام ((عمورا)) و یا ((کربلا)) فرود آمده و در همانجا به شهادت مى رسم و
اینک وقت این شهادت رسیده است به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد
نمود و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه مى دهم که
از این سیاهى شب استفاده کرده و هریک از شما دست یکى از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوى
آبادى و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب
من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کارى نخواهند داشت ، خداوند به همه شما جزاى خیر
و پاداش نیک عنایت کند)