سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

کتابهای مقدس (انجیل بارنابا): فصل ۳۵: شیطان بر خاکی که انسان از آن آفریده شد تف انداخت


ادامه از نوشتار پیشین

انجیل بارنابا فصل ۳۵

۱یسوع از اورشلیم بیرون شد.

(۲) به صحرا یی رفت  که پشت رود اردنبود .

(۳) شاگردانش که به دورش نشسته بودند، گفتند: ای معلم، به ما بگو که شیطان چگونه به کِبر خود افتاد.

(۴) زیرا ما می‌دانستیم که او به سبب نافرمانی افتاد.

(۵) به سبب این که شیطان همیشه انسان را می‌فریفت تا بدی کند.

(۶) یسوع پاسخ داد: «چون که خدای آفرید  از خاک را  آفرید »

(۷) «او را بیست و پنج هزار سال گذاشت بدون این که به او کار دیگری بکند.»

(۸) «شیطان که به منزلهٔ کاهن و رئیس بود فرشتگان را، آن چه بود بر او از ادراک عظیم، دانست که خدای زود است بگیرد از این مشت خاک صد و چهل هزار از نشان‌شدگان را به نشان پیغمبری؛ همچنین رسول‌الله را، که خدای روح او را پیش از هر چیز دیگر به شصت هزار سال آفریده.»

(۹) «از این رو شیطان به غضب شده، ملائکه را اغوا نموده، گفت: ببینید زود است بخواهد خدای ازما که یک روزی سجده کنیم برای این خاک.»

(۱۰) «پس نیک اندیشه کنید در اینکه ما روحیم. به درستی که سزاوار نیست ما را که این کار را بکنیم.»

(۱۱) «از این رو خدای را بسیاری ترک نمودند.»

(۱۲)«از اینجا است که روزی خدای فرمود، وقتی که فرشتگان همه جمع شده بودند: هر کس مرا خدای گرفته، باید بی‌درنگ بر این خاک سجده کند.»

(۱۳) «پس سجده نمودند از برای او آنان که خدای را دوست داشتند.»

(۱۴) «اما شیطان و آنان که بر طریقهٔ او بودند، پس گفتند: ای پروردگار، ما روحیم و از این رو عدل نیست این که این گل را سجده کنیم.»

(۱۵) «چون شیطان این بگفت هولناک و بدمنظر گردید.»

(۱۶) «پیروان او نیز زشت روی شدند.»

(۱۷) «زیرا خدای به سبب نافرمانی ایشان زایل نمود آن زیبایی را که ایشان را بدان زیبا نموده بود، وقتی که ایشان را آفرید.»

(۱۸) «پس چون فرشتگان پاک، سرهای خود را بلند کردند دیدند وفور و قباحت هولناکی را که شیطان بدان برگشته بود.»

(۱۹) «پس پیروانش ترسان به روی‌های خود بر زمین افتادند.»

(۲۰) «آن وقت شیطان گفت: ای پروردگار، بدرستی که تو مرا از روی ستم زشت روی گردانیدی؛ لیکن من به این راضیم؛ زیرا می‌خواهم باطل سازم هر آن چه را تو کرده‌ای.»

(۲۱) «شیطان‌های دیگر گفتند: او را پروردگار مخوان؛ زیرا خود تویی پروردگار.»

(۲۲) «آن وقت خدای به پیروان شیطان فرمود: توبه کنید و اعتراف نمایید به این که منم خدای آفرینندهٔ شما.»

(۲۳) «جواب دادند: به درستی که ما توبه می‌کنیم از سجده کردن برای تو؛ زیرا تو نادادگری.»

(۲۴) «لیکن شیطان دادگر و وارسته‌است و او پروردگار ماست.»

(۲۵) «آن وقت خدای فرمود: دور شوید از من ای لعنت‌شدگان، زیرا نیست نزد من رحمتی برای شما.»

(۲۶) «شیطان در اثنای برگشتن خود، بر آن مشت خاک خدو انداخت.»

(۲۷) «پس جبرئیل برداشت آن آب دهان را با قدری از خاک و شد برای انسان بدین سبب نافی در شکمش.»


ادامه دارد

کتابهای مقدس (قرآن): دینداری چیست؟اگر این ۱۸ ویژگی را دارید دین دار هستید


دینداری چیست ، چه شکل و قیافه و چه ساختاری دارد؟


آیا زیر لب ورد و ذکر خواندن دینداری است؟

آیا اخمو و عبوس بودن علامت دینداری است؟
آیا سختگیر بودن علامت دینداری است؟
آیا خود را دور از جامعه نگاه داشتن علامت دینداری است؟
آیا همه را نجس و کافر دانستن علامت دینداری است؟
آیا فقط اگر نماز بخوانیم دیندار هستیم؟

آیا تعصب بیجا  دینداری است؟


۱۸ ویژگی دینداری و انسان دیندار

قرآن با معرفی نیکوکاری معنی دین را تعر یف  می کندو سپس پرهیزگاری و درستکاری را با تفکر و تعقل پیوند زده معنی دین و پرهیز کاری را تمام می کند:


پس اول می پرسیم نیکو کاری چیست؟


قرآن

"نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانید(به زبان ساده یعنی ادا و اطوار در آورده و نقش بازی کنید) ، بلکه نیکو کاری آن است که:

-کسى به خدا

-و روز بازپسین

-و فرشتگان 

-و کتاب آسمانی 

-و پیامبران ایمان آورد 

-و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و 

-یتیمان و 

-بینوایان و 

-در راه‏ماندگان و 

-مسکینان و 

-در راه آزاد کردن بندگان بدهد

-و نماز را برپاى دارد 

-و زکات را بدهد 

-و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند

-و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند

-آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند

آیه  (۱۷۷)  سوره بقره 


موارد فوق ۱۶ اصل را  شامل می شود و  هرگاه می خواهید دیندار را بشناسید باید تحقیق کنید آیا ۱۶ مورد فوق در او وجود دار و به آنان پای بند است و یا خیر!

اگر در طی عمر خود به ۱۶ مورد فوق پایبند باشد هم دیندار است، هم راستگوست و هم پرهیز کار است    چون .اظهار دینداری کردن با دیندار بودن و به اصول آن معتقد بودن صد در صد با دینداری تفاوت دارد.


خداوند دو اصل دیگر را به ۱۶ مورد فوق اضافه می کند:

در آیه دیگری خداوند بطور صریح از کسانی که هنگام تقدیس و تسبیح او در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه می کنند و به این می اندیشند که جهان هدفداراست تقدیر می کنند.


"همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند و می گویند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى، منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار!"

 آل عمران آیه (۱۹۱)

یعنی علاوه بر ۱۶ ویژگی بر شمرده در آیه نخست یک نفر دیندار باید اهل تفکر و اندیشه باشد و حتی در زمان نسبیح و مناجات با خدا که همیشه باید یاد او را با ذکر نام هایش و یادش گرامی بدارد در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه کند و به نظم و ترتیب و شکوه جهان اندیشیده و پی به این نکته مهم ببرد که جهان جهانی هدفمند و اخلاقی  است.

 اگر همه اتمها یکسان و یک شکل خلق شده اند و اگر همه آنان موظفند که همواره در حرکت باشند و اگر الکترونها باید بدور هسته بگردند و اگر پروتون نباید تجزیه شود تا جهان پایدار باشد و خورشید و ماه همواره در گردش باشند و هر گز بر روی هم سقوط نکنند و...پس جهان را باید طراحی با هوش و  علم بی نهایت باشد که چنین طرح دقیقی آفریده است.


اگر آن ۱۶ ویژگی بااین دو ویژگی را پیوند بزنیم آنگاه به معنی دیندار و دینداری می رسیم و ناگاه بر خود خواهیم لرزید که چقدر تعداد دینداران حقیقی کم و اندک است،



کتابهای مقدس (انجیل عهد عتیق): ملاقات با خدا در کوه سینا

ادامه از نوشتار پیشین

انجیل عهد عتیق 

فصل ۱۹

اتفاقات کوه سینا

کوه سینا

۱ و در ماه سوم از بیرون آمدن بنی‌اسرائیل از زمین مصر، در همان روز به صحرای سینا آمدند.

۲ و از رَفیدیم کوچ کرده، به صحرای سینا رسیدند، و در بیابان اردو زدند، و اسرائیل در آنجا در مقابل کوه فرود آمدند.

۳ و موسی نزد خدا بالا رفت، و خداوند از میان کوه او را ندا در داد و گفت: «به خاندان یعقوب چنین بگو، و بنی‌اسرائیل را خبر بده:

۴ شما آنچه را که من به مصریان کردم، دیده‌اید، و چگونه شما را بر بال‌های عقاب برداشته، نزد خود آورده‌ام.

۵ و اکنون اگر آواز مرا فی‌الحقیقه بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاص من از جمیع قوم‌ها خواهید بود. زیرا که تمامی جهان، از آن من است.

۶ و شما برای من مملکت کهَنه و امتِ مقدس خواهید بود. این است آن سخنانی که به بنی‌اسرائیل می‌باید گفت.»

۷ پس موسی آمده، مشایخ قوم را خواند، و همه این سخنان را که خداوند او را فرموده بود، بر ایشان اِلقا کرد.

۸ و تمامی قوم به یک زبان در جواب گفتند: «آنچه خداوند امر فرموده است، خواهیم کرد.» و موسی سخنان قوم را باز به خداوند عرض کرد.

۹ و خداوند به موسی گفت: «اینک من در ابر مُظْلِم نزد تو می‌آیم، تا هنگامی که به تو سخن گویم قوم بشنوند، و بر تو نیز همیشه ایمان داشته باشند.» پس موسی سخنان قوم را به خداوند باز گفت.

۱۰ کوه سینا

۱ و در ماه سوم از بیرون آمدن بنی‌اسرائیل از زمین مصر، در همان روز به صحرای سینا آمدند.

۲ و از رَفیدیم کوچ کرده، به صحرای سینا رسیدند، و در بیابان اردو زدند، و اسرائیل در آنجا در مقابل کوه فرود آمدند.

۳ و موسی نزد خدا بالا رفت، و خداوند از میان کوه او را ندا در داد و گفت: «به خاندان یعقوب چنین بگو، و بنی‌اسرائیل را خبر بده:

۴ شما آنچه را که من به مصریان کردم، دیده‌اید، و چگونه شما را بر بال‌های عقاب برداشته، نزد خود آورده‌ام.

۵ و اکنون اگر آواز مرا فی‌الحقیقه بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانه خاص من از جمیع قوم‌ها خواهید بود. زیرا که تمامی جهان، از آن من است.

۶ و شما برای من مملکت کهَنه و امتِ مقدس خواهید بود. این است آن سخنانی که به بنی‌اسرائیل می‌باید گفت.»

۷ پس موسی آمده، مشایخ قوم را خواند، و همه این سخنان را که خداوند او را فرموده بود، بر ایشان اِلقا کرد.

۸ و تمامی قوم به یک زبان در جواب گفتند: «آنچه خداوند امر فرموده است، خواهیم کرد.» و موسی سخنان قوم را باز به خداوند عرض کرد.

۹ و خداوند به موسی گفت: «اینک من در ابر مُظْلِم نزد تو می‌آیم، تا هنگامی که به تو سخن گویم قوم بشنوند، و بر تو نیز همیشه ایمان داشته باشند.» پس موسی سخنان قوم را به خداوند باز گفت.

۱۰ خداوند به موسی گفت: «نزد قوم برو و ایشان را امروز و فردا تقدیس نما، و ایشان رخت خود را بشویند.

۱۱ و در روز سوم مهیا باشید، زیرا که در روز سوم خداوند در نظر تمامی قوم بر کوه سینا نازل شود.

۱۲ و حدود برای قوم از هر طرف قرار ده، و بگو: باحذر باشید از اینکه به فراز کوه برآیید، یا دامنه آن را لمس نمایید، زیرا هر که کوه را لمس کند، هرآینه کشته شود.

۱۳ دست بر آن گذارده نشود بلکه یا سنگسار شود یا به تیر کشته شود، خواه بهایم باشد خواه انسان، زنده نماند. اما چون کرِنّا نواخته شود، ایشان به کوه برآیند.»

۱۴ پس موسی از کوه نزد قوم فرود آمده، قوم را تقدیس نمود و رخت خود را شستند.

۱۵ و به قوم گفت: «در روز سوم حاضر باشید، و به زنان نزدیکی منمایید.»

۱۶ و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح، که رعدها و برق‌ها و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد، و آواز کرِنّای بسیار سخت، بطوری که تمامی قوم که در لشکرگاه بودند، بلرزیدند.

۱۷ و موسی قوم را برای ملاقات خدا از لشکرگاه بیرون آورد، و در پایان کوه ایستادند.

۱۸ و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت، زیرا خداوند در آتش بر آن نزول کرد، و دودش مثل دود کوره‌ای بالا می‌شد، و تمامی کوه سخت متزلزل گردید.

۱۹ و چون آواز کرِنّا زیاده و زیاده سخت نواخته می‌شد، موسی سخن گفت، و خدا او را به زبان جواب داد.

۲۰ و خداوند بر کوه سینا بر قله کوه نازل شد، و خداوند موسی را به قله کوه خواند، و موسی بالا رفت.

۲۱ و خداوند به موسی گفت: «پایین برو و قوم را قدغن نما، مبادا نزد خداوند برای نظر کردن، از حد تجاوز نمایند، که بسیاری از ایشان هلاک خواهند شد.

۲۲ و کهنه نیز که نزد خداوند می‌آیند، خویشتن را تقدیس نمایند، مبادا خداوند بر ایشان هجوم آورد.»

۲۳ موسی به خداوند گفت: «قوم نمی‌توانند به فراز کوه سینا آیند، زیرا که تو ما را قدغن کرده، گفته‌ای کوه را حدود قرار ده و آن را تقدیس نما.»

۲۴ خداوند وی را گفت: «پایین برو و تو و هارون همراهت برآیید، اما کهَنه و قوم از حد تجاوز ننمایند، تا نزد خداوند بالا بیایند، مبادا بر ایشان هجوم آورد.»

۲۵ پس موسی نزد قوم فرود شده، بدیشان سخن گفت.


 به موسی گفت: «نزد قوم برو و ایشان را امروز و فردا تقدیس نما، و ایشان رخت خود را بشویند.

۱۱ و در روز سوم مهیا باشید، زیرا که در روز سوم خداوند در نظر تمامی قوم بر کوه سینا نازل شود.

۱۲ و حدود برای قوم از هر طرف قرار ده، و بگو: باحذر باشید از اینکه به فراز کوه برآیید، یا دامنه آن را لمس نمایید، زیرا هر که کوه را لمس کند، هرآینه کشته شود.

۱۳ دست بر آن گذارده نشود بلکه یا سنگسار شود یا به تیر کشته شود، خواه بهایم باشد خواه انسان، زنده نماند. اما چون کرِنّا نواخته شود، ایشان به کوه برآیند.»

۱۴ پس موسی از کوه نزد قوم فرود آمده، قوم را تقدیس نمود و رخت خود را شستند.

۱۵ و به قوم گفت: «در روز سوم حاضر باشید، و به زنان نزدیکی منمایید.»

۱۶ و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح، که رعدها و برق‌ها و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد، و آواز کرِنّای بسیار سخت، بطوری که تمامی قوم که در لشکرگاه بودند، بلرزیدند.

۱۷ و موسی قوم را برای ملاقات خدا از لشکرگاه بیرون آورد، و در پایان کوه ایستادند.

۱۸ و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت، زیرا خداوند در آتش بر آن نزول کرد، و دودش مثل دود کوره‌ای بالا می‌شد، و تمامی کوه سخت متزلزل گردید.

۱۹ و چون آواز کرِنّا زیاده و زیاده سخت نواخته می‌شد، موسی سخن گفت، و خدا او را به زبان جواب داد.

۲۰ و خداوند بر کوه سینا بر قله کوه نازل شد، و خداوند موسی را به قله کوه خواند، و موسی بالا رفت.

۲۱ و خداوند به موسی گفت: «پایین برو و قوم را قدغن نما، مبادا نزد خداوند برای نظر کردن، از حد تجاوز نمایند، که بسیاری از ایشان هلاک خواهند شد.

۲۲ و کهنه نیز که نزد خداوند می‌آیند، خویشتن را تقدیس نمایند، مبادا خداوند بر ایشان هجوم آورد.»

۲۳ موسی به خداوند گفت: «قوم نمی‌توانند به فراز کوه سینا آیند، زیرا که تو ما را قدغن کرده، گفته‌ای کوه را حدود قرار ده و آن را تقدیس نما.»

۲۴ خداوند وی را گفت: «پایین برو و تو و هارون همراهت برآیید، اما کهَنه و قوم از حد تجاوز ننمایند، تا نزد خداوند بالا بیایند، مبادا بر ایشان هجوم آورد.»

۲۵ پس موسی نزد قوم فرود شده، بدیشان سخن گفت.

ادامه دارد



کتابهای مقدس(قرآن): پاسخ به شبهه و ایراد پیامبر با امداد خدا جهان را دید و تفسیر نمود.


ادامه از نوشتار پیشین

شبهه و ایراد

(منظور ما از تفسیر این است در حالی که آنجا توضیح داده شده منظور از تفسیر چه هست نمود دیدن جهان نمود خدا دیدن جهان آن هم با امداد خدا به کلی غیر از آن چیزی است که از تفسیر د ر موارد عادی به ذهن می آید که موافق داشت.):  مجتهد شبستری


پاسخ

قرآن:

بلکه گفتند خوابهاى شوریده است شاید هم آنهارا بهم بافته و شاید  او شاعرى است پس همان گونه که براى پیشینیان هم عرضه شد باید براى ما نشانه‏ اى بیاورد ." آیه ۵


"ما پیش از تو نیز جز مردانی را که به آنان وحی می کردیم گسیل نداشتیم اگر نمی دانید از پژوهندگان کتابهای آسمانی بپرسید " آیه  ۷

سوره انبیاء

 

"در حقیقت ما کتابی به شما نازل کردیم که در آن در باره شما صحبت شده است آیا تفکر و اندیشه خود را بکار نمی اندازید." آیه ۱۰ سوره انبیاء


پاسخ

ایراد و شبهه هایی که توسط برخی افراد در این ده  پانزده ساله اخیر گرفته         می شود چیز تازه ای نیست . در همان آغاز و شروع انتشار دین اسلام اشخاصی مانند ابوجهل ، ابو لهب ، عاص بن وائل و دیگران همین حرفها را می زدند. یعنی این شبهه سازان و ایراد گیران امروزی  یک شبه و در مدتی کوتاه به زمان و فضای ابوجهل و ابولهبی بر گشته اند .(البته پس از یک دو سه سفر به انگلیس و ...).

 اتفاقا اینان علیرغم ادعای روشن فکری به دنیای تاریک و جاهلانه جاهلیت غربی در بیش از هزار و چهار صد سال قبل بر گشته اند.آنان ادعایی می کنند که بطلان آن محرز شده است. 


چنانکه در سه آیه فوق از آیات سوره انبیاء قرآن به همین نوع ایرادات  اشاره می کند . منتها ابوجهل و ابو لهب بی ادبانه و بصورت تمسخر این حرفها را می زدند و  این آقایان در پوشش لغات و اصطلاحات مودبانه  سخنرانی می کنند و می نویسند.


البته در میان عصر جاهلیت هم کسانی بودند که بدون تمسخر و بصورت پرسشی و استفهامی می گفتند: آیااو رویا نمی بیند و این حرفها را می زند؟ شاید او علاقه به شعر و شاعری دارد و می خواهد نگرش خود از جهان را این گونه بیان کند؟ شاید تخیل او قوی است و این صحبتها را می کند. 


و خداوند  به پیامبر می گفت پیش از این نیز ما هر پیامبر ی فرستادیم که همه آنان مورد وحی ما بودند و با وحی الهی آنها را اگاه می ساختیم مخالفینشان و یا افراد مردد همین ایرادات را می گرفتند . در حالی که ما هیچ کس را بعنوان پیامبر  نم فرستادیم مگر این که  قبلا به او وحی  می کردیم.


و در آیه شماره ۱۰ تاکید می کند  ما که خداوند یم کتابی نازل کردیم که از خود شما هم در آن سخن به میان آمده است.


البته ایراد گیران و شبه آفرینان امروزی دوگروه اند: گروه نخست باوردارند که پیامبر به شکلی با خداوند مرتبط بوده است و از امداد های او بهره می گرفته است. ولی گروه دوم پیشرفت کرده و می گویند اینها بدون دخالت خداوند و با دخالت مستقیم و ابتکار شخص پیامبر بوده و یا رویاهایی داشته  یا تفکراتی داشته که او را واداشته سخنانی و مطالبی را بر زبان بیاورد که بعدا قرآن نام گرفته است.


چنانکه گفته شد همه این شبهه ها و ایرادات در زمان خود پیامبر و در ابتدای نشر دین اسلام بود و سپس با پیشروی سریع آن و تحت تاثیر قرار دادن تمدنهای بزرگ به بوته فراموشی و بایگانی تاریخ سپرده شد.





 


کتابهای مقدس (انجیل بارنابا): فصل ۳۴: علت سقوط شیطان تکبر بود و عادت بد در یک شهر از سوزاندن آن شهر بدتر است.


ادامه از نوشتار پیشین

انجیل برآنها فصل ۳۴

۱) یکی بود پیش روی دروازه، که دست راست او خشک شده بود؛ به اندازه‌ای که توانا نمی‌شد در به کار داشتن آن.

(۲) پس یسوع روی دل خود به خدای نمود و دعا کرد؛ فرمود: «تا بدانید که سخنان من حق است،  به نام خدای  می گویم دراز کن ای مرد، دست ناخوش خود را.»

(۳) پس دراز نمود آن را درست، که گویا به آن مرضی نرسیده بود.

(۴) آن وقت آغاز نمودند به خوردن، با خوف خدای.

(۵) بعد از آن که کمی خوردند، باز یسوع فرمود: «حق می‌گویم به شما؛ به درستی که سوزانیدن شهری هر آینه افضل است از این که در آن عادت بدی گذاشته شود.»

(۶) «زیرا به جهت مثل این، غضب می‌فرماید خدای بر رؤسا و پادشاهان زمین ، آنان که داده‌است به ایشان خدای شمشیر را تا گناهان را نیست کنند.»

(۷) پس بعد از آن یسوع فرمود: «هر وقتی که دعوت کرده می‌شوی، پس یاد دار که نگذاری خود را جای بالاتر.»

(۸) «تا اگر دوست صاحبخانه، بزرگتر از تو بیاید، صابخانه تو را نگوید برخیز و پایینتر بنشین و باعث شود تو را بر شرمندگی.»

(۹) «بلکه برو و بنشین در پست تر  ین جا  تا بیاید آن که تو را دعوت کرده و بگوید: ای دوست، برخیز و بنشین در جای بالاتر. پس فخر و بزرگی تو را شود.»

(۱۰) «زیرا آن که خود را بلند می‌نماید، پست می‌شود و آن که خود را پست می‌نماید بلند می‌شود.»

(۱۱) «حق می‌گویم به شما؛ به درستی که شیطانِ سرافکنده محذول نشد مگر به گناه کِبر.»

(۱۲) «چنان که اشعیای پیغمبر می‌گوید، سرزنش کنان او را به این کلمات که: چگونه افتادی از آسمان ای ستارهٔ صبح، ای آن که جمال فرشتگان بودی و تابان شدی مثل بامداد.»

(۱۳) «به درستی که کِبر تو به تحقیق تو را به زمین انداخت.»

(۱۴) «حق می‌گویم به شما؛ هر گاه انسان بشناسد بدبختی خود را، پس به درستی که او می‌گرید آن جا همیشه بر زمین.»

(۱۵) «آن گاه خود را پست‌تر از هر چیز دیگر می‌شمارد.»

(۱۶) «پس غیر این سببی نیست از برای گریستن انسان و همسر او، صد سال بدون انقطاع، که طلب رحمت می‌نمودند از خدای.»

(۱۷) «زیرا آن‌ها یقین دانستند کجا افتادند بخاطر تکبرشان .»

(۱۸) چون یسوع این بفرمود، شکر نمود.

(۱۹) منتشر شد آن روز در اورشلیم، چیزهای بزرگی که یسوع گفته بود آن‌ها را و معجزه‌ای که نموده بود.

(۲۰) پس قوم شکر نمودند خدای را و مبارک خواندند نام قدوس او را.

(۲۱) اما کاتبان و کاهنان چون درک نمودند که او بر ضد تقالید شیوخ ایشان سخن رانده، به سخت‌ترین دشمنی شعله‌ور شدند.

(۲۲) دل‌های ایشان سخت شد مانند فرعون.

(۲۳) از آن روی فرصت می‌طلبیدند که بکشند او را؛ لیکن ایشان را میسر نشد.

ادامه دارد