در جستجوی طاغوت
قرآن
"آیا ندیده اى کسانى را که مى پندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به] آنچه پیش از تو نازل گردیده ایمان آورده اند [با این همه] مى خواهند داورى میان خود را به سوى طاغوت ببرند با آنکه قطعا فرمان یافته اند که بدان کفر ورزند و[لى] شیطان مى خواهد آنان را به گمراهى دورى دراندازد "سوره نساء(۶۰)
"خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده اند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى برد و[لى] کسانى که کفر ورزیده اند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى برند آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند" بقره(۲۵۷)
"کسانى که ایمان آورده اند در راه خدا کارزار مى کنند و کسانى که کافر شده اند در راه طاغوت مى جنگند پس با یاران شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان [در نهایت] ضعیف است" نساء (۷۶)
"بگو آیا شما را به بدتر از [صاحبان] این کیفر در پیشگاه خدا خبر دهم همانان که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده و آنانکه طاغوت را پرستش کرده اند اینانند که از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراه ترند " مائده (۶۰
&
"در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست " بقره (۲۵۶
"و[لى] آنان که خود را از طاغوت به دور مى دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته اند آنان را مژده باد ..." زمر(۱۷)
"آیا کسانى را که از کتاب [آسمانى] نصیبى یافته اند ندیده اى که به جبت و طاغوت ایمان دارند و در باره کسانى که کفر ورزیده اند مى گویند اینان از کسانى که ایمان آورده اند راه یافته ترند" نساء (۵۱)
طاغوت کیست، چیست و کجاست؟
دکتر مهرداد مهر ین د رکتاب فرهنگ قران معانی زیر را برای طاغوت آورده است:
-بت
-معبود باطل
-شیطان
-کاهن
-ساحر
-دروغگو
فرهنگ قرآنی راغب طاغوت را در معانی زیر آورده است:
-هر معبودی بغیر از خداوند
-جبت کیست و چیست؟
قرآن در کنار واژه طاغوت از واژه دیگری بنام " جبت" نام می برد.
برای ترجمه واژه جبت از کلمه "بت" استفاده شده است.
پس مجموع دو اسم جبت و طاغوت که آخرین از واژه طاغی است در فهر ست زیر خلاصه می شوند:
-هر معبود بجز خداوند
-بت
-شیطان
-تجاوزگر
-کاهن
-ساحر
-دروغگو
از فهر ست فوق بجز خداوند و شیطان خارج از جرگه انسانها هستند. اما سایر طاغوتها مانند کاهن ، ساحر ، بت های انسانی ، دروغگو و متجاوز و تجاوز گر از میان نسل بشر هستتد که روی زمین زندگی می کنند. یعنی موجوداتی مانند خود ما!
ادامه از نوشتار پیشین
انجیل عهد عتیق فصل ۱۷
آبی از صخره
۱ و تمامی جماعت بنیاسرائیل به حکم خداوند طی منازل کرده، از صحرای سین کوچ کردند، و در رفیدیم اردو زدند، و آب نوشیدن برای قوم نبود.
۲ و قوم با موسی منازعه کرده، گفتند: «ما را آب بدهید تا بنوشیم.» موسی بدیشان گفت: «چرا با من منازعه میکنید، و چرا خداوند را امتحان مینمایید؟»
۳ و در آنجا قوم تشنه آب بودند، و قوم بر موسی شکایت کرده، گفتند: «چرا ما را از مصر بیرون آوردی، تا ما و فرزندان و مواشی ما را به تشنگی بکشی؟»
۴ آنگاه موسی نزد خداوند استغاثه نموده، گفت: «با این قوم چه کنم؟ نزدیک است مرا سنگسار کنند.»
۵ خداوند به موسی گفت: «پیش روی قوم برو، و بعضی از مشایخ اسرائیل را با خود بردار، و عصای خود را که بدان نهر را زدی به دست خود گرفته، برو.
۶ همانا من در آنجا پیش روی تو بر آن صخرهای که در حوریب است، میایستم، و صخره را خواهی زد تا آب از آن بیرون آید، و قوم بنوشند.» پس موسی به حضور مشایخ اسرائیل چنین کرد.
۷ و آن موضع را مَسَّه و مَریبه نامید، به سبب منازعه بنیاسرائیل، و امتحان کردن ایشان خداوند را، زیرا گفته بودند: «آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟»
جنگ با عمالیق
۸ پس عمالیق آمده، در رفیدیم با اسرائیل جنگ کردند.
۹و موسی به یوشع گفت: «مردان برای ما برگزین و بیرون رفته، با عمالیق مقاتله نما، و بامدادان من عصای خدا را به دست گرفته، بر قله کوه خواهم ایستاد.»
۱۰پس یوشع بطوری که موسی او را امر فرموده بود کرد، تا با عمالیق محاربه کند. و موسی و هارون و حور بر قله کوه برآمدند.
۱۱ و واقع شد که چون موسی دست خود را برمیافراشت، اسرائیل غلبه مییافتند و چون دست خود را فرو میگذاشت، عمالیق چیره میشدند.
۱۲ و دستهای موسی سنگین شد. پس ایشان سنگی گرفته، زیرش نهادند که بر آن بنشیند. و هارون و حور، یکی از این طرف و دیگری از آن طرف، دستهای او را بر میداشتند، و دستهایش تا غروب آفتاب برقرار ماند.
۱۳ و یوشع، عمالیق و قوم او را به دم شمشیر منهزم ساخت.
۱۴ پس خداوند به موسی گفت: «این را برای یادگاری در کتاب بنویس، و به سمع یوشع برسان که هرآینه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو خواهم ساخت.»
۱۵ و موسی مذبحی بنا کرد و آن را یهوه نِسّی نامید.
۱۶ و گفت: «زیرا که دست بر تخت خداوند است، که خداوند را جنگ با عمالیق نسلاً بعد نسل خواهد بود.»
ادامه داد
قرآن : خدا جامعه درستکار و نیکو کار را به بلا مبتلا نمی کند"و خدا بر آن نیست که هیچ سرزمینی را در صورتی که مردم آن مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک کند. "سوره (۱۱۷)
گشت و گذاری در احوالات یک مرد نیکو کار و در ست کردار!
-نیکوکاری به یکدیگر جزو ذات مردم است.
-بخاطر پاداش و مزد و شهرت نیکی نمی کنند،
-اکثریت جامعه نیکوکار اند
-اکثریت جامعه درستکارند:
یعنی :
-ظلم نمی کنند
-خیانت نمی کنند
-دروغ نمی گویند
- دزدی نمی کنند
- گرانفروشی و کم فروشی نمی کنند
-تهمت نمی زنند
-وظیفه خود را بطور کامل انجام می دهند
-زندگی کدیگر را به باد فنا نمی دهند
-رشوه نمی گیرند.
-حسادت نمی کنند
- شهادت دروغ نمی دهند
و....
در این محله، در این شهر ، در این کشور ، در این جامعه یک نسیم بهشتی ملایم در جریان است. فضا آرام است نگرانی ها اندک و گذراست اختلافات زود بر طرف می شود، یتیمان بی سر پرست نیستند، مسکین خاک نشین یا وجود ندارد یا اگر پیدا شود سریعا به او رسیدگی می شود، عهد و پیمانها محکم و پا بر جاست. بزرگترها مانند پدرند و مادر برای کوچکترها
این سرزمینها هرگز بلاخیز نمی شوند. البته توجه کنیم که بلا خیز با بلازده تفاوت دارد.
سیری در گفتار بزرگان دین درباره علل بلایا:
گناهانى که موجب تغییر نعمت می شوند عبارت اند از:
-ظلم به مردم،
-ترک کارهاى نیک و احسان به مردم،
-کفر نعمت و ترک شکر و سپاس.
-و گناهانى که عذاب می آورند عبارت اند :
-ظلمى که ظالم نسبت به آن شناخت داشته باشد،
- تجاوز و تعدى به مردم و ریشخند کردن آنها.
-گناهانى که روزى انسان را می گیرند؛
اظهار فقر در حالی که انسان بی نیاز است
و کوچک شمردن نعمت ها
کفران نعمت های خدا.
اما گناهانى که پرده ها ی آبرو و احترام را پاره می کنند عبارت اند از:
-خوردن شراب،
-بازى کردن قمار،
-شوخى و مزاح با مردم،
-سخنان لغو و بىفایده،
-عیب جویى از مردم
-و همنشینى با مردان آلوده.
-گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند
-کمک نکردن به ستم دیدگان،
-نرسیدن به حال محرومان
گناهانى که موجب می شود که دشمنان بر انسان تسلط یابند، عبارت اند از:
-ظلم آشکار
-نافرمانى از نیکان و متابعت از اشرار.
گناهانى که آدمیان را زود هلاک می کنند عبارت اند از:
-قطع رحم، بریدن پیوند از اقوام
-سوگند دروغ،
-گفتن سخنان غیر واقع،
-زنا،
-سد راه مسلمانان شدن
-و ادعاى امامت بدون لیاقت و شایستگى.
گناهانى که امیدها را قطع می کنند عبارت اند از:
-ناامیدى از رحمت خداوند،
-یأس از درگاه خدا،
-اطمینان و اعتماد به غیر خدا
-و تکذیب وعده هاى خداوند.
گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند عبارت اند از:
-سوء نیت،
-خبث باطن،
-دورویی با برادران،
-اجابت نکردن دیگران،
-تأخیر نمازهاى واجب تا آن گاه که وقتش بگذرد،
-نیکى نکردن در راه خداوند،
-ندادن صدقه و ترک احسان،
-زبان به فحش و ناسزا گشودن
قرآن : خدا جامعه درستکار و نیکو کار را به بلا مبتلا نمی کند"و خدا بر آن نیست که هیچ سرزمینی را در صورتی که مردم آن مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک کند. "سوره (۱۱۷)
گشت و گذاری در احوالات یک مرد نیکو کار و در ست کردار!
-نیکوکاری به یکدیگر جزو ذات مردم است.یعنی :
-ظلم نمی کنند-دروغ نمی گویند
- دزدی نمی کنند
- گرانفروشی و کم فروشی نمی کنند
-تهمت نمی زنند
-وظیفه خود را بطور کامل انجام می دهند
-زندگی کدیگر را به باد فنا نمی دهند
-رشوه نمی گیرند.
-حسادت نمی کنند
- شهادت دروغ نمی دهند
و....
در این محله، در این شهر ، در این کشور ، در این جامعه یک نسیم بهشتی ملایم در جریان است. فضا آرام است نگرانی ها اندک و گذراست اختلافات زود بر طرف می شود، یتیمان بی سر پرست نیستند، مسکین خاک نشین یا وجود ندارد یا اگر پیدا شود سریعا به او رسیدگی می شود، عهد و پیمانها محکم و پا بر جاست. بزرگترها مانند پدرند و مادر برای کوچکترها
این سرزمینها هرگز بلاخیز نمی شوند. البته توجه کنیم که بلا خیز با بلازده تفاوت دارد.
سیری در گفتار بزرگان دین درباره علل بلایا:
گناهانى که موجب تغییر نعمت می شوند عبارت اند از:-گناهانى که روزى انسان را می گیرند؛
اظهار فقر در حالی که انسان بی نیاز استاما گناهانى که پرده ها ی آبرو و احترام را پاره می کنند عبارت اند از:
-خوردن شراب،
-بازى کردن قمار،
-شوخى و مزاح با مردم،
-سخنان لغو و بىفایده،
-عیب جویى از مردم
-و همنشینى با مردان آلوده.
-گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند
-کمک نکردن به ستم دیدگان،
-نرسیدن به حال محرومان
گناهانى که موجب می شود که دشمنان بر انسان تسلط یابند، عبارت اند از:
-ظلم آشکار
-نافرمانى از نیکان و متابعت از اشرار.
گناهانى که آدمیان را زود هلاک می کنند عبارت اند از:
-قطع رحم، بریدن پیوند از اقوامگناهانى که امیدها را قطع می کنند عبارت اند از:
-ناامیدى از رحمت خداوند،گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند عبارت اند از:
-سوء نیت،
-خبث باطن،
-دورویی با برادران،
-اجابت نکردن دیگران،
-تأخیر نمازهاى واجب تا آن گاه که وقتش بگذرد،
-نیکى نکردن در راه خداوند،
-ندادن صدقه و ترک احسان،
-زبان به فحش و ناسزا گشودن
عقل کلید نجات بود و آنها نمی دانستند.
۲-و پیش از تو نیز جز مردانى از اهل شهرها را که به آنان وحى میکردیم نفرستادیم آیا در زمین نگردیده اند تا فرجام کسانى را که پیش از آنان بوده اند بنگرند و قطعا سراى آخرت براى کسانى که پرهیزگارى کرده اند بهتر است آیا تعقل نمی کنید؟ سوره یوسف ایه ۱۰۹
۳-و اوست آن کس که زنده مى کند و مى میراند و اختلاف شب و روز از اوست مگر تعقل نمی کنید؟ سوره مومنون آیه (۸۰)