ادامه از نوشتار پیشین
انجیل بار نابا
(۱چون یسوع این بگفت، گریست و فرمود: «وای بر آنان که ایشان خدمتکارهای جسد خود هستند.»
(۲) «زیرا حقاً ایشان به خیری در زندگانی دیگر نمی رسند ؛ بلکه به جهت گناهان خود در عذاب هستند.»
(۳) «به شما میگویم که شکمپرستِ توانگری بود و خیالی جز شکمپرستی نداشت.»
(۴) « هر روز ولیمهی بزرگی مب داد.»
(۵) «بر درگاه او فقیری بود که لعازر نام داشت و او پر بود از زخمها و میخواست که سیر شود از ریزههایی که ریخته میشود از خوان آن شکمپرست.»
(۶) «لیکن اندکی به او از آن ولیمه نداد؛ بلکه همه او را استهزا نمودند.»
(۷) بر او ترحم ننمودند مگر سگان؛ زیرا آنها زخمهای او را میلیسیدند.»
(۸) «اتفاق افتاد که آن فقیر مُرد و فرشتگان او را به سوی دو بازوی ابراهیم پدر ما بر داشتند.»
(۹) «آن توانگر هم مرد و شیاطین او را برداشتند به سوی دو بازوی ابلیس، آن جایی که سختترین عذاب را کشید.»
(۱۰) «پس چشمان خود را بلند نمود و لعازر را از دور، در آغوش ابراهیم دید .»
(۱۱) «پس آن وقت توانگر فریاد برآورد: ای پدر جان،ابراهیم، مرا رحم کن لعازر را بفرست تا به اطراف انگشتان خود، قطرهٔ آبی به من برساند تا سرد نماید زبان مرا که عذاب میشود در این زبانهٔ آتش.»
(۱۲) «پس ابراهیم جواب داد: ای پسرک، یاد کن که تو طیبات خود را در زندگانی خود تمام دریافتی و لعازر بلاها را.»
(۱۳) «از این رو تو حالا در بدبختی هستی و او در شکیبایی.»
(۱۴) «پس باز توانگر فریاد برآورد: ای پدرجان، ابراهیم، به درستی که مرا در خانهٔ پدر سه برادر است.»
(۱۵) «پس لعازر را بفرست تا ایشان را خبر دهد به آنچه میکشم؛ بلکه توبه کنند و به اینجا نیایند.»
(۱۶) «پس ابراهیم جواب داد موسی و پیغمبران نزد ایشان هستند؛ از ایشان بشنوند.»
(۱۷) «توانگر جواب داد: نه چنین است ای پدر جان، ابراهیم، بلکه هر گاه یکی از مردگان برخیزد تصدیق میکنند.»
(۱۸) «ابراهیم جواب داد: به درستی که آن که تصدیق موسی و پیغمبران نکند، تصدیق مردگان نیز نخواهد کرد، اگر چه برخیزند.»
(۱۹)آنگاه یسوع فرمود: «ببینیدآیا فقیران صابر مبارک نیستند؟ آنان که میل دارند به آن چه فقط ضروری است، در حالتی که کراهتکنندگان از جسد هستند.»
(۲۰) «چه بدبختند آنان که بر میدارند دیگران را برای دفن، تا بدهند اجساد ایشان را جهت طعام کرمها و باز نمیآموزد حق را.»
(۲۱) «بلکه ایشان دورند از آن بزرگی؛ به گونهای که ایشان زندگانی میکنند در این جا که گویا همیشه خواهند بود.»
(۲۲) «زیرا ایشان خانههای بزرگ میسازند و املاک بسیار میخرند و در کِبر زندگانی مینمایند.»
ادامه دارد...
ادامه از نوشتار پیشین
انجیل عهد عتیق باب ۹
بلاهای دوران موسی پیامبر
یک تحقیق جدید:
در ارتباط با دکتر JoAnn Burkholder در کارولینای شمالی وضعیت مشابهی را در سال 1996 ذکر کرده است که ناشی از Pfiesteria piscidia ( سمی شدن ماهی کش) است. بنابراین شواهدی ثبت شده برای این نوع رویدادها وجود دارد. این بیماری آب در انسان سر درد ، زخمهای بدنی، گیج شدن و منگی و...ایجاد می کند.
یوزفوس فلاویوس ، مورخ باستان گزارش داد که آب قرمز خونی شده و قابل نوشیدن نبودند ، ماهیها مرد ه و هوا با بوی متعفن پر شده بود.
امروزه می دانیم که شکوفه جلبک می تواند برای حیات وحش مضر باشد ، زیرا جلبک ها دارای سمی هستند که می توانند در صدف های دریایی جمع شده و حیواناتی را که از آنها تغذیه می کنند مسموم کند.
بخارات حاصل از شکوفه های جلبکی متراکم نیز می توانند سموم موجود در هوا را پراکنده کرده و باعث مشکلات تنفسی در افراد شود.
مهمتر از همه ، شکوفایی این جلبک ها در آب باعث از بین رفتن ماهی ها و قورباغه ها می شود و در نتیجه دوزیستان اجازه می دهد تا تولید مثل کنند ، چون ماهی تخمهای خود را می خورند.
تکثیر ناگهانی قورباغه
مطالعات همچنین نشان داده است که بچه قورباغه ها وقتی به دلیل تغییر در محیط خود دچار استرس می شوند ، به سرعت به قورباغه تبدیل می شوند.
هم چنین آب سمی باعث شده بود که تعداد زیادی از دوزیستان از زمین خارج شوند و بر روی زمین جمع شوند. این دوزیستان باید از رودخانه کشنده دور می ماندند و درنتیجه بسیاری از آنها می میرند ، که منجر به آفت سوم می شود -
آفت سوم
شپش (این می تواند به معنی شپش ، کک یا مایع باشد ، بر اساس کلمه عبری kînnîm). اگر جلبک سمی منجر به اولین طاعون شود و قورباغه های مرده به دنبال آن بیایند ، تعجب آور نیست که دسته ای از حشرات نیز به دنبال آن می آیند.
(( سیر تحقیقات علمی این گون است که ابتدا جلبکهای سمی آب را مسموم نموده و اولین طاعون بوجود می آید و سپس قورباغه ها در اثر استرس آب الوده فراوان شده و برای دور ماندن از آب الوده به خشکی می گریزند آنگاه نبودن قورباغه ها باعث ازدیاد حشراتی مانند پشه و کک می شود که آنها ناقل بیماریهایی مانند حصبه ، مالاریا و طاعون می شوند.
متن عهد عتیق می گوید:
بلای وزغها
۱ و خداوند موسی را گفت: «نزد فرعون برو،و به وی بگو خداوند چنین میگوید: قوم مرا رها کن تا مرا عبادت نمایند.
۲ و اگر تو از رها کردن ایشان اِبا میکنی، همانا من تمامی حدود تو را به وَزَغها مبتلا سازم.
۳ و نهر، وزغها را به کثرت پیدا نماید، به حدی که برآمده، به خانهات و خوابگاهت و بسترت و خانههای بندگانت و بر قومت و به تنورهایت و تغارهای خمیرت در خواهند آمد،
۴ و بر تو و قوم تو و همه بندگان تو وزغها برخواهند آمد.»
۵ و خداوند به موسی گفت: «به هارون بگو: دست خود را با عصای خویش بر نهرها و جویها و دریاچهها دراز کن، و وزغها را بر زمین مصر برآور.»
۶ پس چون هارون دست خود را بر آبهای مصر دراز کرد، وزغها برآمده، زمین مصر را پوشانیدند.
۷ و جادوگران به افسونهای خود چنین کردند، و وزغها بر زمین مصر برآوردند.
۸ آنگاه فرعون موسی و هارون را خوانده، گفت: «نزد خداوند دعا کنید، تا وزغها را از من و قوم من دور کند، و قوم را رها خواهم کرد تا برای خداوند قربانی گذرانند.»
۹ موسی به فرعون گفت: «وقتی را برای من معین فرما که برای تو و بندگانت و قومت دعا کنم تا وزغها از تو و خانهات نابود شوند و فقط در نهر بمانند.»
۱۰ گفت: «فردا»، موسی گفت: «موافق سخن تو خواهد شد تا بدانی که مثل یهوه خدای ما دیگری نیست،
۱۱ و وزغها از تو و خانهات و بندگانت و قومت دور خواهند شد و فقط در نهر باقی خواهند ماند.»
۱۲ و موسی و هارون از نزد فرعون بیرون آمدند و موسی درباره وزغهایی که بر فرعون فرستاده بود، نزد خداوند استغاثه نمود.
۱۳ و خداوند موافق سخن موسی عمل نمود و وَزَغْها از خانهها و از دهات و از صحراها مردند،
۱۴ و آنها را توده توده جمع کردند و زمین متعفن شد.
۱۵ اما فرعون چون دید که آسایش پدید آمد، دل خود را سخت کرد و بدیشان گوش نگرفت، چنانکه خداوند گفته بود.
بلای پشهها
۱۶ و خداوند به موسی گفت: «به هارون بگو که عصای خود را دراز کن و غبار زمین را بزن تا در تمامی زمین مصر پشهها بشود.»
۱۷ پس چنین کردند و هارون دست خود را با عصای خویش دراز کرد و غبار زمین را زد و پشهها بر انسان و بهایم پدید آمد زیرا که تمامی غبار زمین در کلّ ارض مصر پشهها گردید،
۱۸ و جادوگران به افسونهای خود چنین کردند تا پشهها بیرون آورَند اما نتوانستند و پشهها بر انسان و بهایم پدید شد.
۱۹ و جادوگران به فرعون گفتند: «این انگشت خداست.» اما فرعون را دل سخت شد که بدیشان گوش نگرفت، چنانکه خداوند گفته بود.
بلای مگسها
۲۰ و خداوند به موسی گفت: «بامدادان برخاسته پیش روی فرعون بایست. اینک بسوی آب بیرون میآید. و او را بگو: خداوند چنین میگوید: قوم مرا رها کن تا مرا عبادت نمایند،
۲۱ زیرا اگر قوم مرا رها نکنی، همانا من بر تو و بندگانت و قومت و خانههایت انواع مگسها فرستم و خانههای مصریان و زمینی نیز که برآنند از انواع مگسها پر خواهد شد.
۲۲ و در آن روز زمین جوشن را که قوم من در آن مقیمند، جدا سازم که در آنجا مگسی نباشد تا بدانی که من در میان این زمین یهوه هستم.
۲۳ و فرقی در میان قوم خود و قوم تو گذارم. فردا این علامت خواهد شد.»
۲۴ و خداوند چنین کرد و انواع مگسهای بسیار به خانه فرعون و به خانههای بندگانش و به تمامی زمین مصر آمدند و زمین از مگسها ویران شد.
۲۵ و فرعون موسی و هارون را خوانده گفت: «بروید و برای خدای خود قربانی در این زمین بگذرانید.»
۲۶ موسی گفت: «چنین کردن نشاید زیرا آنچه مکروه مصریان است برای یهوه خدای خود ذبح میکنیم. اینک چون مکروه مصریان را پیش روی ایشان ذبح نماییم، آیا ما را سنگسار نمیکنند؟
۲۷ سفر سه روزه به صحرا برویم و برای یهوه خدای خود قربانی بگذرانیم چنانکه به ما امر خواهد فرمود.»
۲۸ فرعون گفت: «من شما را رهایی خواهم داد تا برای یهوه، خدای خود، در صحرا قربانی گذرانید لیکن بسیار دور مروید و برای من دعا کنید.»
۲۹ موسی گفت: «همانا من از حضورت بیرون میروم و نزد خداوند دعا میکنم و مگسها از فرعون و بندگانش و قومش فردا دور خواهند شد. اما زنهار فرعون بار دیگر حیله نکند که قوم را رهایی ندهد تا برای خداوند قربانی گذرانند.»
۳۰ پس موسی از حضور فرعون بیرون شده، نزد خداوند دعا کرد،
۳۱ و خداوند موافق سخن موسی عمل کرد و مگسها را از فرعون و بندگانش و قومش دور کرد که یکی باقی نماند.
۳۲ اما در این مرتبه نیز فرعون دل خود را سخت ساخته، قوم را رهایی نداد.
ادامه دارد
رفتار خود را با دیگران اصلاح کنید!
"اى مؤمنان چون در راه خدا سفر کنید، به درستى پرس و جو کنید، و به کسى که با شما از در تسلیم و اسلام وارد شود، مگویید که مؤمن نیستى تا بدین وسیله بهره دنیوى ببرید، چرا که غنایم بسیار در نزد خداوند است، در گذشته این گونه بودید، ولى خداوند بر شما منت نهاد، پس به درستى پرس و جو کنید، که خداوند به آنچه مىکنید آگاه است ."
سوره نساء آیه(۹۴)
شرح
- نخست آنکه سفر کنید به مسافرت بروید و دیگر سرزمین ها را ببینید!
- در سفر نیز به جستجو و کسب آگاهی بپردازید، اگاه شوید و سپس سخن بگویید و یا اقدامی کنید!
-در سفر با کسانی که بر خورد می کنید، و یا با شما ملاقات می کنند، سخن آغاز می کنند، بر شما سلام می کنند، ادعای بی دینی و بی ایمانی نزنید.
- اگر برای سود های دنیایی چنین رفتاری دارید(می ترسی شغل ، کار ، در آمد ، کسب و مقام خود را از دست بدهی) باید بدانی که غنایم اصلی نزد خداوند است.
- از جستجو و کسب دانایی و بررسی امور جهت رسیدن به حقیقت دست بر ندارید!
آیا ازخدا باید وحشت داشت؟
پاسخ به پرسش فوق تا آنجا که به قرآن مربوط می شود از آیا ت زیر بدست می آید:
"خدا نور آسمانها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه اى است آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست"
آیه ۳۵ سوره نور
نتایج:
-خدا نور است،
-خدا نور آسمانها و زمین است،
-نور او روشنی به توان روشنی است ،
-او با نور خویش مردمان را هدایت می کند.
-چه کسی از نور می ترسد؟ چه کسی از روشنی می ترسد.؟
-من خداوند روشنی چشم و قلب بشریتم،
-من خورشید همیشه رخشان هدایتم ،
به بیان دیگر :
او می گوید من خداوند حمایت کننده و پشتیبان و هدایت کننده انسانها هستم. من همان نوری هستم که در ایام غم و غصه و گرفتاری در قلب میلیونها میلیون انسان می درخشم و آنان را به زندگی و کوشش امید وار می کنم . من همان نور ی هستم که نمی گذارم انسانها برای یک مشکل گذرا خود کشی کنند.من همان نوری هستم که لشگر ناامیدی را که به وجود انسان حمله می کند در هم می شکنم ....
"بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید از رحمت خدا نومید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است."
سوره زمر آیه (۵۳)
نتایج
- خداوند گناهان شخصی را می بخشد. یعنی گناهانی که به خود انسان و خدایش مربوط شود. خطا ها و گناهانی که متعدی نیستند. یعنی به دیگران نرسیده اند.
ظلم، حق کشی، قتل، پرونده سازی، خیانت در امانت، گرانفروشی، کم فروشی ، احتکار، دزدی ، تهمت زدن و زندگی دیگران را برباد دادن ، دروعگویی و...گناهان شخصی نیستند و اسراف بر خود انسان به شمار نمی آیند بلکه همه مصداق ظلمند و هر گز بخشیده نمی شوند.
پس مشخص می شود چه کسی باید از خدا وحشت داشته باشد.
اگر خدا یی چنان باشد که مرتکبین چنایات فوق هیچ ترسی از او بدل را ندهند و بگویند او به ما اطمینان داده که هیتلر و چنگیز و تیمور و کالیگولا و نرون را هم می بخشد واقعا باید از چنین خدایی ترسید.
اما خدایی که قرآن معرفی می کند در انتظار ظالمان است تا آنان را به عذاب ابد تنبیه کند.
"...بدانید که قلبها با یاد خداوند ارامش می یابد."
" کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى یابد آیه (۲۸) سور ره رعد
نتایج
-خدای قرآن نام و ذکرش و یادش آرامش دلهای خداباوران است.
- اگر هزاران نفر در سراسر جهان برای مشکلات گذرا که ممکن است فردا دیگر موجود نباشند خود کشی نمی کنند بخاطر آن است که نور خدا در قلبشان می در خشد و آنانرا به زندگی امید وتر می سازد.
از برتراندراسل فیلسوف و ریاضیدان انگلیسی پرسیدند : بهترین کشور جهان کدام است.
وی پاسخ داد : سوئد
پرسشگر گفت: ولی در آنجا خود کشی زیاد صورت می گیرد.
راسل پاسخ داد: بله بخاطر این که مردم سوئد لا مذهب و خدا ناباور هستند و به همین دلیل خودکشی می کنند.
ادامه دارد.
ادامه از نوشتار پیشین
انجیل بارنابا
فصل ۲۳
)۱چون یسوع این بفرمود، نشست نزدیک کوهی که بر آن مشرِف بودند.
(۲) شاگردان نزد او آمدند تا سخن او را بشنوند.
(۳) آن وقت یسوع فرمود: «به درستی که چون آدم، انسان نخستین، طعامی را خورد که خدایش از آن نهی فرموده بود در فردوس، در حالتی که فریب شیطان خورده بود، جسد او روح را نافرمانی نمود.»
(۴) «پس سوگند یاد کرد و گفت: به خدای که میبرم تو را.»
(۵) «پس پارهای از سنگ بشکست و جسد خود را گرفت تا آن را ببرد به نوک آن پارهٔ سنگ.»
(۶) «او را فرشته جبرئیل ملامت کرد بر این کار.»
(۷) «جواب داد: که هر آینه به تحقیق سوگند خوردهام به خدای که بِبرم آن را؛ پس نخواهم شکست قسم را.»
(۸) «آن گاه فرشته به او زیادی جسد او را نشان داد ؛ پس برید آن را.»
(۹) «همچنان که جسد هر انسانی از جسد آدم است، واجب است بر او این که مراعات کند هر پیمانی را که آدم سوگند خورده که هر آینه عمل خواهد کرد.»
(۱۰) «محافظت نمود آدم بر فعل این، در اولاد خود.»
(۱۱) «پس پیوسته شد سنت ختنه از قرن به قرن.»
((این نکته که در انجیل بارنابا و در ارتباط با گناه آدم در بهشت آمده در کتابهای مقدس دیگر وجود ندارد. چون می گوید خوردن آن میوه و یا غذای ممنوعه باعث شد که جسد و جسم آدم نافرمانی کند و او زیادی آنرا برید. بر این اساس این گناه باید به طریقی با حس شهوانی انسان در ارتباط باشد که آدم تصمیم به ختنه می گیرد. و این ارتباط بین غذا و قوای شهوانی و جنسی انسان را حکایت می کند.))
(۱۲) «جز این که نبود در زمانهٔ ابراهیم، مگر عده اندکی بودند که ختنه شده بودند.»
(۱۳) «زیرا پرستش بتان در زمین فراوان شد.»
(۱۴) «از این رو خداوندابراهیم را به حقیقت ختنه آگاه کرد.»
(۱۵)«استوار نمود این پیمان را که فرمود: هر نفسی که جسد خود را ختنه نکند او را از طایفهٔ خود جدا سازم تا ابد.»
(۱۶) این هنگام شاگردان لرزیدند از ترس کلمات یسوع؛ زیرا او به حرارت روح تکلم فرمود.
(۱۷) آن گاه یسوع فرمود: «بگذارید ترس را، چون آن کس که پوست ختنهگاه او بریده نشده؛ از فردوس محروم است.»
(۱۸) باز تکلم نموده، فرمود: «به درستی که روح در بسیاری نشاط است در خدمت خدای؛ اما جسد ضعیف است.»
(۱۹) «بر هر که از خدای میترسد واجب است که نیک بنگرد که جسد چیست و اصل آن کجا بوده و بازگشت آن به کجاست.»
(۲۰) «خدای از گل زمین جسد را آفرید.»
(۲۱) «سپس در آن دم زندگانی دمید به نفخهای در آن.»
(۲۲) «پس گاهی که جسد منع میکند خدمت خدای را، واجب است خوار و پایمال شود چون گل.»
(۳۳) «زیرا هر کس دشمن بدارد نفس خود را در این جهان، او را در حیات جاودانی خواهد یافت.»
(۲۴) «اما ماهیت جسد الان از خواهشهای او آشکار است؛ این که او دشمن سخت است هر صلاحی را؛ زیرا او تنها میل دارد به گناه.»
(۲۵) «آیا در این صورت واجب است بر انسان به جهت خشنودی یکی از دشمنانش ترک کند خشنودی خدای آفریدگار خود را؟«
(۲۶) در این نیک بنگرید، که همهٔ قدیسین و پیغمبران برای خدمت به خدای دشمنان جسد خود بودند.»
(۲۷) «تا تجاوز نکرده باشند از شریعت خدای، که داده شده بود به بندهاش موسی و خدمت نموده باشند خدایان باطل و دروغ را.»
(۲۹) «به یاد آرید ایلیا را که گریخت در حالتی که میگشت در کوههای خالی و گیاه قوت میفرمود و پوست بز را ردا کرد.»
(۳۰) «آوخ[۱] چه بسیار روزهایی که نخورد.»
(۳۱) «آوخ چه سخت سرمایی که متحمّل آن شد.»
(۳۲) «آوخ چه بسیار بارانی که او را تر کرد.»
(۳۳) «او مدت هفت سال متحمل شد بیداد سخت ایزابل ناپاک را.»
(۳۴) «به یاد آرید الیشع را که نان جو خورد و درشتترین جامهها را پوشید.»
(۳۵) «حق میگویم به شما؛ به درستی که ایشان چون نترسیدند از این که جسد را خوار کنند، ترسانیدند پادشاهان و رؤسا را و این بس است برای خواری جسد،ای مردم.
(۳۶) «هرگاه به قبرها نظر اندازید، میدانید که جسد چیست.»
ادامه دارد...