سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

پیامبران پیش از پیامبری چه دینی داشتند؟

پیشینه:

زرتشت ،نوح،  ابرهیم ، اسماعیل، اسحق، یعقوب، موسی ،یحیی ،  عیسی  و محمد۰

زرتشت 
بر اساس آنچه که در کتاب  دینکرد آمده  که از مدارک  دینى زرتشتی  است، تولد زرتشت به این صورت بیان  شده که چون براى تولد پیامبر سه جزء لازم می باشد  و ضروری است   که هر سه   منشاءِ آسمانى داشته باشند.

پس پیش از تولد زرتش اقداماتی در آسمان انجام شده که  و به‌ترتیب عبارت بودند از:
-فره یزدانی(فره ایزدى عبارت   که پاره‌اى نور یا نیرو  است از طرف اهورامزدا در جسم مردان برگزیده وارد مى‌شود و باعث  پیشرفت آنان می گردد و ، اگر آن فره از آنان دورشود  دچار خسران و شکست مى‌گردند.)،
- روان و تن.زمانی که اهورامزدا  اراده نمود  تا پیامبر و برگزیده‌اى براى راهنمائى مردمان برانگیزد، به اندیشهٔ  شد.
سپس  از سپهر ششمین که مرکز روشنائى بى‌کرانه بود فره را برگرفت و به خورشیدو از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان منتقل نمود   تا پرورده شد.
پس از آن انتقال و پرورده شدن  آن فره ایزدى از ستارگان به آتشگاه خاندان فراهیم منتقل گردید .
 در آن زمان همسر فراهیم آبستن فرزند بود  و فره ایزدى به او منتقل کردید.
  همسر فراهیم  وضع حمل کرد  و دخترى به دنیا آورد که او را دغدو نام نهادند.
از همان آٰغاز نشانه‌هاى بزرگی  در این دختر  آشکار بود و انگاه که  به سن  ۱۵ سالگى رسید بر اثر حلول فره‌ایزدى چون خورشیدى درخشان بود و شب هنگام به سان چراغى پرفروغ مى‌درخشید.

دیوان و دست نشاندگان اهریمن که از تولد زرتشت آگاهى داشتند و مى‌دانستند که با زایش این پیامبر هستى آنها به خطر خواهد افتاد، فراهیم را وسوسه کردند که دختر او دغدو با جادوان رابطه و پیوندى برقرار کرده موجب تباهى او مى‌شود. 
فراهیم که  خود نیز از درخشندگى و شگفتی  دختر به ترس افتاده بود  او را به قبیلهٔ سپیتمان برده و  به رئیس آن قبیله سپرد  که از دوستانش بود
رئیس قبیله که آثار نجابت و بزرگى را در سیماى آن دختر جوان دید، وى را در خانواده به گرمى پذیرا شد.
در این هنگام علاقه و محبتى میان پوروشسپ پسر رئیس قبیله و دغدو ایجاد شد که منجر به ازدواج آنها گردید.
-جزءِ دوم، روان زرتشت است که اهورامزدا آن را بسان ایزدان بیافرید. 
روان زرتشت پیش از آنکه به این جهان خاکى بیاید در جهان بالا مى‌زیست. 
چون هنگام زادن زرتشت فرا رسید، بهمن و اردیبهشت که دو تن از ایزدان والا مقام بودند، ساقه‌اى از گیاه مقدس هوم را تهیه کرده روان زرتشت را در آن قرار دادند. 

پوروشسپ در صحرا به آن گیاه هدایت شد و آن‌را برداشته به خانه برد و به این ترتیب روان زرتشت نیز از جایگاه آسمانى او به زمین منتقل شد.
تن-اینک هنگام آن بود که جزءِ سوم از اجزاءِ سه گانه فراهم شود که تن او بود.
 فراهم کردن پیکر به‌عهدهٔ دو ایزد دیگر به‌نام‌هاى امرداد و خرداد محول شد.
 خرداد ایزد آب و امرداد ایزد گیاهان در آسمان کار خود را انجام دادند و با ریزش باران، آن‌را به زمین منتقل ساختند. 
مایه تن زرتشت به این ترتیب در دل گیاهان جاى گرفت، گیاهان روئیدند و پروشسپ با راهنمائى خرداد و امرداد شش گاو خود را براى چرا به صحرا برد. 
گاوها گیاهى را که حامل مایهٔ زرتشت بود خوردند. سپس دغدو شیر گاوان را دوشید و پوروشسپ شاخهٔ مقدس هوم را که خشک شده بود سائیده داخل شیر کرد و هر دو از آن شیر خوردند.
به این گونه دغدو که فره ایزدى زرتشت را در خود داشت، روان و مایهٔ تن او را نیز در وجود خود گرد آورد و اندکى نگذشت که زرتشت متولد شد.

نتیجه : همان گونه که گفته شد بر اساس اعتقادات زرتشتی پیامبر دارای فره ایزدی و روح و روانی الهی است که حتی پیش از آفرینش گوهر وجود او مورد نظر پروردگار است . 

 او وجودی و موجودی آسمانی تلقی می گردد و از همان آغاز  پیدایش هستیش  یک قدیس است

 

ادیان ابراهیمی

انجیل های عتیق و جدید چه می گویند؟

نوح
انجیل عهد عتیق
این است پیدایش نوح.
 نوح مردی عادل بود، و در عصر خود کامل. و نوح با خدا راه می‌رفت.
و خداوند به نوح گفت: «تو و تمامی اهل خانه‌ات به کشتی در آیید، زیرا تو را در این عصر به حضور خود عادل دیدم.

 

دعوت خدا از ابرام(ابر اهیم)
۱و خداوند به ابرام گفت: «از ولایت خود، و از مولد خویش و از خانه پدر خود بسوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو،
۲و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو برکت خواهی بود.
۳و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند، و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند. و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت
۱۰و فرشته خداوند به وی گفت: «ذریت تو را بسیار افزون گردانم، به حدی که از کثرت به شماره نیایند.»
۱۱و فرشته خداوند وی(همسر ابر اهیم) را گفت: «اینک حامله هستی و پسری خواهی زایید، و او را اسماعیل نام خواهی نهاد، زیرا خداوند تظلم تو را شنیده است.
۱۲و او مردی جسور خواهد بود، دست وی به ضد هر کس و دست هر کس به ضد او، و پیش روی همه برادران خود ساکن خواهد بود.»
خدا آواز پسر را بشنید و فرشته خدا از آسمان، هاجر را ندا کرده، وی را گفت: «ای هاجر، تو را چه شد؟ ترسان مباش، زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست، شنیده است.
۱۸ برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر، زیرا که از او اُمّتی عظیم بوجود خواهم آورد.»
۱۹ و خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته، مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید.

۲۰ و خدا با آن پسر می‌بود. و او نمو کرده، ساکن صحرا شد، و در تیراندازی بزرگ گردید.
۲۱ و در صحرای فاران، ساکن شد. و مادرش زنی از زمین مصر برایش گرفت.

کل مطالب مربوط به نوح تا اب اهیم و اسماعیل  از  آیات  سفر پیدایش انجیل عهد عتیق  باب ۷ به بعد نقل شده اند.

انجیل عهد جدید

لوقا ۱:‏۱-۴ - مشابه اعمال :‏
.....
پیشگویی تولد یحیای تعمیددهنده  و عیسی مسیح

۵در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی می‌زیست، زکریا نام. او از کاهنان گروه اَبیّا بود. همسرش اِلیزابِت نیز از تبار هارونِ کاهن بود.

۶هر دو در نظر خدا پارسا بودند و مطابق همۀ احکام و فرایض خداوند بی‌عیب رفتار می‌کردند

۷امّا ایشان را فرزندی نبود، زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.

۸یک بار که نوبتِ خدمت گروه زکریا بود، و او در پیشگاه خدا کهانت می‌کرد،

۹بنا‌به رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد.۱۰در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعتْ بیرون سرگرم دعا بودند

۱۱که ناگاه فرشتۀ خداوند، ایستاده بر جانب راست بخورسوز، بر زکریا ظاهر شد.

۱۲زکریا با دیدن او، بهت‌زده شد و ترس وجودش را فراگرفت.

۱۳امّا فرشته به او گفت: «ای زکریا، مترس! دعای تو مستجاب شده است. همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید که باید نامش را یحیی بگذاری.

۱۴تو سرشار از شادی و خوشی خواهی شد، و بسیاری نیز از میلاد او شادمان خواهند گردید،

۱۵زیرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. 

یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مُسکِرات لب زند. حتی از شکم مادر، پر از روح‌القدس خواهد بود،

16و بسیاری از قوم اسرائیل را به‌سوی خداوند، خدای ایشان باز‌خواهد گردانید.

۱۷او به روح و قدرت الیاس، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را به‌سوی فرزندان، و عاصیان را به‌سوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.»»

پیشگویی تولد عیسی

۲۶در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت،
۲۷تا نزد باکره‌ای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود، یوسف نام، از خاندان داوود.
۲۸فرشته نزد او رفت و گفت: «سلام بر تو، ای که بسیار مورد لطفی. خداوند با توست.»
۲۹مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است.
۳۰امّا فرشته وی را گفت: «ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است.
۳۱اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری.
۳۲او بزرگ خواهد بود ...
خداوندْ خدا تخت پادشاهی جَدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود.
۳۳او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.»
۳۴مریم از فرشته پرسید: «این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبوده‌ام؟»
۳۵فرشته پاسخ داد: «روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از این‌رو، آن مولودْ مقدّس و پسر خدا خوانده خواهد شد.

موسی پیامبر در قرآن

و به مادر موسى وحى کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدى او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمى‏ گردانیم و از  پیمبرانش قرار مى‏ دهیم (۷)

پس خاندان فرعون او را  برگرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان باشد آرى فرعون و هامان و لشکریان آنها خطاکار بودند ۸

و همسر فرعون گفت این کودک نور چشم من و تو خواهد بود او را مکشید شاید براى ما سودمند باشد یا او را به فرزندى بگیریم ولى آنها خبر نداشتند (۹)

و دل مادر موسى  تهى گشت و اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمان‏ آورندگان باشد چیزى نمانده بود که آن  را افشا کند (۱۰)

و به خواهر موسی  گفت از پى او برو پس او را از دور دید در حالى که آنان متوجه نبودند (۱۱)

و از پیش شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم پس گفت آیا شما را بر خانواده‏ اى راهنمایى کنم که براى شما از وى سرپرستى کنند و خیرخواه او باشند (۱۲)

پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش  روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است ولى بیشترشان نمى‏ دانند (۱۳)

و چون به رشد و کمال خویش رسید به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش مى‏ دهیم (۱۴)

و داخل شهر شد بى‏آنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت‏ یکى از پیروان او و دیگرى از دشمنانش ، آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسى که دشمن وى بود از او یارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنى گمراه‏ کننده  آشکار است (۱۵)

سوره قصص

گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است (۱۶)

عیسی مسیح در قرآن

از کودکی تا پایان عمر از مقربان الهی است

"یادد کن هنگامى  که فرشتگان گفتند اى مریم خداوند تو را به کلمه‏ اى از جانب خود که نامش مسیح عیسى‏ بن ‏مریم است مژده مى‏ دهد و او  در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان در گاه الهی  است (۴۵)

در گهواره سخن می گوید

و در گهواره و در میانسالى   با مردم سخن مى‏ گوید و از شایستگان است (۴۶)

[مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنکه بشرى به من دست نزده است گفت چنین است امر پروردگار، و  خدا هر چه بخواهد مى ‏آفریند و چون به کارى فرمان دهد فقط به آن مى‏ گوید باش! پس مى‏ باشد. ۴۷

و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل مى ‏آموزد" (۴۸)
او پیامبر است

و پیامبرى به سوى بنى اسرائیل است و می گوید  در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه ‏اى آورده‏ ام من از گل براى شما  به شکل پرنده مى‏ سازم آنگاه در آن مى‏ دمم پس به اذن خدا پرنده‏ اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى ‏بخشم و مردگان را زنده مى‏ گردانم و شما را از آنچه مى ‏خورید و در خانه هایتان ذخیره مى ‏کنید خبر مى‏ دهم مسلما در این [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشید عبرت است (۴۹)

(۵۰)

و [مى‏ گوید آمده‏ ام تا] تورات را که پیش از من نازل شده است تصدیق کننده باشم و تا پاره‏ اى از آنچه را که بر شما حرام گردیده براى شما حلال کنم و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‏ اى آورده‏ ام پس از خدا پروا دارید و مرا اطاعت کنید (۵۰)

در حقیقت ‏خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید که راه راست این است (۵۱)

آل عمران

"(کودک)عیسی مسیح در گهواره گفت منم بنده خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است."

آیه  (۳۰) سوره مریم

نتیجه: قرآن تائید می کند که عیسی مسیح از گهواره تا پایان عمر مورد نظر خاص الهی بوده است.
در آیه ۳۰ سوره مریم  می گوید عیسی در حالی که کودکی بیش نیست و در گهواره است می گوید: خدا مرا پیامبر قرار داده است. 
بشارتهای انجیل و تورات حاکی از آن است که  پیامبران از کودکی قدیس بوده اند و مورد نظر خداوند. چنانچه در آیاتی که به بشارت تولد اسحق ، اسماعیل و یحیی  اشارت شده آنان را بندگان مورد نظر خداوند و مورد حمایت و عنایت ویژه او معرفی کرده است. 
آنچه که در قرآن آمده گویای این حقیقت است که پیامبران را وحی الهی  پس از بعثت از خطا مصون می داشته و آنان مورد نظر خداوند بوده اند.:
وآنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما  هدایت مى‌کردند و به آنان، انجام کارهاى نیک و برپایى نماز و پرداخت زکاة را وحى کردیم و آنان فقط عبادت کنندگان ما بودند.
آیه 73 سوره پیامبران

مصداق  مندرج در آیه فوق این است که خداوند با وحی الهی خود پیامبران را از کار نادرست و گناه بازداشته و کار نیک را به آنان وحی می کرده است.

 

چقدر می دانیم؟

مرزهای آگاهی ما انسانها

و داستان   آن کس که نداند و نخواهد که بداند؟

درقرآن به صراحت گفته شده که  انسان از خود و ذات خود آگاهی دارد! به بیان دیگر او خیلی چیزها را می داند و تشخیص می دهد.


"بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است
آیه (۱۴)
هر چند در ظاهر براى خود عذرهایى بتراشد ایه(۱۵)"
سوره قیامت آیات ۱۴ الی ۱۵

 

ودرسوره شمس می گوید!

"سپس خداوند پلیدکارى و پرهیزگارى‏ اش را به نفس او الهام کرد 

آیه (۸)

که هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد آیه (۹)

و هر که آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت

آیه(۱۰)"

سوره شمس آیات 8 تا 10

 

پورسینا پزشک،فیلسوف و دانشمند نابغه ایران در کتاب تعلیقات خود نکات مهمی را در ارتباط با آگاهی انسان از خود و نفس وذات خود را ذکر نموده و ما بخش کوتاهی از آن را چهت آگاهی خوانندگان عزیز می آوریم،

"آگاهی انسان نسبت به ذات خودش اولی است(یعنی ذاتی او است) و برای این آگاهی داشتن نیاز به هیچ واسطه ای ندارد.
او هیچ نیازی به دیگری برای شناخت ذات خود  ندارد...اگر کسی نتواند ذات خود را بشناسد چگونه می تواند دیگران و دیگر چیزها را بیاموزد."
 یعنی وقتی انسان  چیزی را دانسته و می شناسد، صد البته بر این دانی و آگاهی خود آگاه است.

پور سینا شعور از شعور و آگاهی از آگاهی خود را علم مرکب نامیده است.که در مقابل جهل مرکب قرار دارد.
یعنی گاهی انسانی مطلبی را نمی داند و نمی داند که نمی داند.گاهی نیز انسان می داند که موَصوعی را نمی داند و این جهل بسیط است. ولی هرچه باشد  انسان از ذات خود آگاهی دارد.

هر انسان می داند که ادمکشی،تجاوز،خیانت،دروغ،ظلم...بد و ناپسند و جنایت در حق دیگران است.
به همین دلیل خداوند در قران می گوید ،انسان از وضع خود آگاه و بر نفس خویش بصیراست حتی اگر بهانه تراشی کند. 
احتمالا آن  شعر معروف آن کس که بداند و داند که...در خاطرتان است که می گوید:
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

البته طور دیگری هم  این شعر را گفته اند: 
آن کس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آن کس که بداند و نداند که بداند
با کوزه آب است ولی تشنه بماند
آن کس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند

آن کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

ادامه دارد...

به امید آن روز!


(ای کسانی که ایمان آورده اید، به پیمان ها وفا کنید...)

آیه یکم سوره مائده...

در تمام نوشتجات و مکتوبات دینی  به لازم الاجرا بودن پیمان ها و تعهدات اشاره شده و خواستار پایبند بودن به چنین اصل مهمی شده اند. 
ولی متاسفانه  گروهی که تعدادشان  قابل توجه است   به تعهدات خود پایبند نیستند و نتیجه این مصیبت  آن است که روز به روز بر تعداد شاکیان در دادگستری و مراکز دادرسی افزوده  می شود. 

درمان را می دانیم و آنرا بلد هستیم و می توانیم آنرا بکار گیریم اما نمی خواهیم که به آن عمل کنیم. پس تا زمان پای بند شدن به عهدها و تعهدات آرامشی نخواهد بود. 

چک ها ی برگشتی ، قرار داد های عمل  نشده ، قول های شکسته شده و سوخته، حرفهای پوچ، تعهدات بر دوش گرفته و لی بر زمین گذاشته شده  این است تابلوی وحشتناک روابط اجتماعی ...و این گونه بودن چشم انداز خوبی را به دست نمی دهد. 

اگر  روزی  فرا برسد که اکثریت یک جامعه به تعهدات خود پای بند باشند، آن روز را می توان بعنوان آغاز دوران جدیدی از یک زندگی آرام و طلایی چشن گرفت.به امید آن روز!

روزی که بشر آزاد شد.


 

"و گفتیم اى آدم خود و همسرت در این باغ سکونت گیرید و از هر کجاى آن که  خواهید فراوان بخورید اما  به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود "

(۳۵)

و البته آدم و حوا از همان میوه خوردند و...

سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود و بر او ببخشود آرى او توبه‏ پذیر مهربان است." (۳۷)


"آنگاه  گفتیم جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد (۳۸)"

آیات 35، 37 و 38 سوره(بقره)


برای بررسی این نکته اساسی که بر خورد دوهستی متضاد را نشان می دهد و این که آیا انسان  آزاد است و یا خیر! با ید به  نقطه آغاز ین بر گردیم .
یعنی به زمانی برگردیم  که آدم و همسرش در بهشت زندگی می کردند و از بهترین نعمتها بر  خور دار بودند.
در حقیقت خداوند با کاشتن         در خت آزمایش در وسط منزلگاه بهشت    انتخاب کرد  که به آدم و همسرش "حق انتخاب" بدهد.
 به همین دلیل درختی را در بهشت قرار داد که خوردن میوه آن ممنوع بود. آنگاه به آدم و همسرش گفت:  "شما نباید از میوه این درخت بخورید و اگر بخورید بهشت را از دست می دهید."
همین یک نیم جمله : "اگر بخورید..." به معنای آن بود که: "می توانید بخورید و می توانید نخورید" ... و این یعنی حق انتخاب!
آدم و همسرش هم انتخاب کردند که از آن در خت بخورند و خوردند و لذتش را بردند و ناگهان از بهشت  عرش بر فرش خاکی زمین پرتاپ شدند. 
تا چشم باز کردند دیدند که به جهان زمینی رانده شده اند و گویی آنان را بداخل فضای ارض هل داده اند. جهانی که با مشکلات و گناه همراه است.
تمامی این سناریو از آیات ۳۷ و ۳۸ سوره بقره بوضوح قابل درک کرد.
 د ر اینجا پرسش بسیار مهمی مطرح می شود:

اصلا خداوند چرا اجازه داد که آدم و حوا از میوه آن درخت بخورند و در گیر زمین مصیبتهای آن شوند.؟

 پاسخش این است که اگر خداوند با شلاق و پس گردنی آن دو پدر و مادر ما را از خوردن آن میوه  درد سر ساز باز داشته بود و به فرشتگانش امر کرده بود اگر این دو موجود انسانی به در خت آزمایش نزدیک شدند با زنجیر های آتشین بر ساق پایشان چنان بکوبید که از هوش بروند، در آن صورت ما زندگی و جهانی داشتیم بی روح و بدون حق انتخاب ...ما دستگاه هایی کوک شده بودیم که بدون امتیاز دهی و بدون کوشش در همان بهشت می ماندیم و به زمین نمی آمدیم و تمدن و تاریخ هم شکل نمی گرفت.

آیا با این روش خداوند  کاری دمکراتیک انجام داده و  حق خدایی  عدالت پیشه و خردمند را رعایت کرده بود؟.

 مسلما پاسخ به این پرسش  منفی است. چون در آن صورت او موجوداتی را خلق کرده بود که هیچ اختیاری از خود نداشتند. موجوداتی ماشینی بودند که دست قدرت الهی  آنان را کوک می کرد و خودشان بمنزله "هیچ" بودند.

ازسوی دیگر خداوند همان  سناریو را  روی زمین اجرا کرد و گفت: این زمین هم مقرراتی دارد ، باید ها و نباید ها هست ، ولی شما حق انتخاب دارید که چهار نعل به سمت" نبایدها " بروید و لذت نباید ها و یا همان "گناه"  را مزه مزه کنید و  د رعوض جریمه آنرا هم‌بپردازید.

البته  برای آن که آدم و همسرش دچار " اضطراب" نشوند خداوند گفت:

"...اگر از جانب  من هدایتی به شما برسد آنان که دستورات هدایتی مرا رعایت کنند نه" ترس" خواهند داشت و نه " افسردگی"!(آیه ۳۸ سوره بقره که در بالا آورده  شده است )
و این بساط تا زمانی که انسان روی زمین است ادامه خواهد داشت و بر همین اساس تا جهان باقی است انسان حق انتخاب دارد.

نیکوکاری همان ایمان است


از نیکوکاری سخن زیاد می شود، و این واژه ورد زبان همه است. 

اما این کتاب خدا است که نیکوکاری را با ایمان در هم می آمیزد و هردو را از یک سرشت می داند. 

در ضمن تکلیف دو رویان و ظاهرسازان دغل پیشه را یکسره می کند:

"نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانید(به زبان ساده یعنی ادا و اطوار در آورده و نقش بازی کنید) ، بلکه نیکو کاری آن است که:

-کسى به خدا،

-و روز بازپسین،

-و فرشتگان ،

-و کتاب آسمانی ،

-و پیامبران ایمان آورد ،

-و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و ،

-یتیمان و ،

-بینوایان و ،

-در راه‏ ماندگان و ،

-مسکینان و ،

-در راه آزاد کردن بندگان بدهد...

-و نماز را برپاى دارد ،

-و زکات را بدهد ،

-و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند،

-و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند،

-آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند،"

آیه  (۱۷۷)  سوره بقره 


موارد فوق ۱۶ اصل را  شامل می شود و  می توان از آن بعنوان یک لوح شناسایی درخشان استفاده نمود و با آن نیکوکاران و دینداران را شناسایی کرد.

بر اساس  این شانزده اصل دینداری حقیقی وجود ندارد که نیکوکار حقیقی نباشد.

اگر باورمندی  در طی عمر خود به ۱۶ مورد فوق پایبند باشد هم دیندار است، هم راستگوست و هم پرهیز کار است .

   چون .اظهار دینداری کردن با دیندار بودن و به اصول آن معتقد بودن صد در صد با یکدیگر تفاوت دارند.

البته خداوند دو اصل دیگر را به ۱۶ مورد فوق اضافه می کندو در آیه دیگری  بطور صریح از کسانی که هنگام تقدیس و تسبیح او در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه می کنند و به هدفمند بودن جهان می اندیشند  تقدیر می کند.

"همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند و می گویند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى، منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار!"

 آل عمران آیه (۱۹۱)

یعنی علاوه بر ۱۶ ویژگی بر شمرده در آیه نخست یک  دیندار  اصیل باید اهل تفکر و اندیشه باشد و حتی در زمان تسبیح و مناجات با خدا که همیشه باید یاد او را با ذکر نام هایش و یادش گرامی بدارد در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه کند و به نظم و ترتیب و شکوه جهان اندیشیده و پی به این نکته مهم ببرد که جهان جهانی هدفمند و اخلاقی  است.

 اگر همه اتمها یکسان و یک شکل خلق شده اند و اگر همه آنان موظفند که همواره در حرکت باشند و اگر الکترونها باید بدور هسته بگردند و اگر پروتون نباید تجزیه شود تا جهان پایدار باشد و خورشید و ماه همواره در گردش باشند و هر گز بر روی هم سقوط نکنند و...پس جهان را باید طراحی با هوش و  علم بی نهایت باشد که چنین طرح دقیقی آفریده است.

اگر آن ۱۶ ویژگی بااین دو ویژگی را پیوند بزنیم آنگاه به معنی دیندار و دینداری می رسیم و ناگاه بر خود خواهیم لرزید که چقدر تعداد دینداران حقیقی اندک می باشد.