سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

اصول بنیادین معرفتی و اعتقادی قران آیا معصومیت پیامبران و امامان ممکن است؟بخش یکم


اصول بنیادین معرفتی و اعتقادی قران

 آیا معصومیت پیامبران و امامان  ممکن است؟بخش یکم

  راستش این روزها طوری شده هر  کسی که در باره مطلبی و موضوعی آگاهی ندارد بیشتر نظر می دهد و چنان اظهار نظرهایی ی کند ، یعنی یا رد می کند صد در صد و یا می پذیرد صد در صد! بطوری  که جدول  های اثبات شده ریاضی صد در صد هم این قدر قاطع سخن نمی گویند. تو گویی که اینها سالها در این زمینه به تحقیق و تفکر مشغول بوده اند .

اخیرا شخص دانشگاهی از من بتازگی ایراد گرفت و گفت: حیف از شما!   چرا شما از شاهنامه سخن نمی گویید؟

پرسیدم: شما شاهنامه خوانده اید؟
با قاطعیت تما م گفت بله ! و ادامه داد : شاهنامه سند افتخار ملی ماست.
پرسیدم : آیا می پذیرید  در مقابل این جمعیت حاظر من پنجاه پرسش از شاهنامه از شما بپرسم ؟ و شما در مقابل همین جمعی که الان حضور دارند پاسخ بدهید؟
پرسید : مگر شما شاهنامه خوانده اید؟
پاسخ دادم  : من خوانده ام و می خوانم  و وبلاگی در همین زمینه دارم که شاید تا کنون از یک سوم شاهنامه در آن سخن گفته ام. اما مطمئنم شما و ۹۹.۹۹ در صد آنها که از شاهنامه دم   می زنند این کتاب بی همتا و جاودانه را حتی یکبار از ابتدا تا با به آخر نخوانده اند.

و متاسفانه در مورد مطالب دیگر هم وضع همین طور است.یعنی نه اوستا خوانده اند، نه تورات ، نه انجیل ، نه قران نه آثار سعدی و حافظ، نه دیوان حافظ ، نه آثار و میر اث  مکتوب پو رسینا  ما نند قانون ، شفا ،اشارات و رازی مانند کتاب حاوی  و یا آثار  خیام و...اما ماشالله هر کس یک دوربین فیلمبرداری گرفته دستش و یا وبلاگی و یا سایتی و علی الدوام  نظریه می دهد در رد و پذیرش !

نکته دیگر این است که  اگر کسی به اصل مطلبی باور ندارد حق ندارد بخشهای آن مطلب را مورد پرسش قرار دهد.کسی که علم‌شیمی را بطور کل قبول ندارد نمی تواند ادعا کند که شیمی معدنی مفید تر است یا شیمی آلی. 

برای مثال یک شبکه رادیویی و یا تلوزیونی مصاحبه ای ترتیب می دهد مابین دونفر در مورد مطالب و مسائل دینی و شخص مصاحبه کننده نیز با ذهنیت مخالف در   آنجا پرسش ها را مطرح می کند و معرکه گردان است. شخص مخالف در اکثر موارد یا خدا ناباور است و یا به دین و تفکری غیر از اسلام معتقد است. آن وقت در مورد مسائلی از قبیل معصوم بودن پیامبران و امامان  الهی بحث را آغاز می کنند. در حالی که طرف دوم اصلا به خود دین باورد ندارد و یا اصلا مخالف با دین اسلام است. در صورتی که او باید درون دین باشد و راجع به این مطالب نظربدهد.

نکته دیگر این که در خیلی موارد طرف دفاع کننده از مسائل دینی اشراف چندانی به موضو عات مربوط به دین و تاریخ آن ندارد. 

در ضمن لازم است که در آغاز بحثهای این چنینی که به دین مربوط می شود هر دو طرف بحث کننده ایدئولوژی مورد قبول خود را اعلام نمایند. مگر آنکه  بحث بر سر این باشد که آیا اصلا  دین لازم است یا نه که آن زمان یکی موافق دین و دیگری مخالف می توانند با یکدیگر مناظره کنند. 

البته اغلب این مناظره ها و بحث ها با بر نامه ریزیهای مشخص و هدفدار انجام می شود که طرف دفاع کننده از مو ضوعات دینی بویژه دین اسلام از این برنامه ریزی هدفدار و جهتدار یا خبر ندارد و یا اگر دار  د بخاطر مطر ح شدن اسم و رسم خود دل به شرکت می دهد.

بر همین‌اساس  شخصی  که خدا ناباور است ولی مدام می پرسد: مگر ممکن است پیامبران و یا امامان مذهبی معصوم باشند؟  این دیگر از کجا آمده؟ همان صفویه های  فلان فلان شده این خرافات را اختراع کردند.ایراد این شخص به هیچ وجه قابل طرح نیست. و به قول قدیمی ها: مسموع نمی باشد.

چون کسی که  خدا ناباورست  چرا این حرف ها را دنبال می کند؟ او که به اصل موضوع که خدا می باشد باور ندارد، حال مته به خشخاش می گذارد  که پیامبر خدا معصوم است یا خیر؟ باید به او گفت:  دوست عزیز وقت شما ارزشمند تر از این حرفهاست.اینها را بگذارید بر ای خدا باوران! بر ای معتقدان به پیامبری پیامبران !

این وجه  مشترک همه ادیان الهی است ؛  از یک زرتشتی، یهودی ، مسیحی بپرسید؟ آیا پیامبر شما دزدی می کرد؟ زنا می کرد؟ دروغ می گفت؟شارلاطانی می کرد؟ حسود بود؟ رشوه می گرفت ؟ بطور مداوم کینه ورزی می کرد؟ بی بند وبار بود؟ مست می کرد توی کوچه ها عربده می کشید؟ به مردم ظلم می کردو... مسلما پاسخ آنها به شما  بطور جد منفی خواهد بود.

یعنی  همین که کسی  در تمام عمر دروغ نگوید، حسادت نکند ، رشوه نگیرد، ظلم نکند، خیانت نکند، فکر شیطانی نکند، و خدا پرستی کند و پاکدین باشد خود به خود   در دایره معصومیت قرار دارد اگر چه معصوم پروردگاری نباشی.

معصومیت پروردگاری چیست؟
باید این نکته را متذکر شوم که  پاسخ به این پرسش را نمی توانم از کتاب های فیزیولوژی گایتون- هال ، فیزیک نسبیت آینشتین، آنالیز تام‌آپوستل، روانشناسی پیاژه بدهم. چون با موضوعی سر کار داریم که مادی نیست بلکه فرامادی است.
یعنی بحث بر سر خداست که ما وراء ماده است.  معصومیت الهی و وهبی یعنی داده شده از سوی خداوند نیز موضوعی دینی است که  بر اساس مفاهیم کتابهای معروف به کتابهای مقدس قابل تعریف می باشد؛  در این کتابها از خدا، جهان آخرت، بعثت پیامبران از جانب خدا، پیشوایان الهی و مقام و منزلت آنان نزد خداوند و حمایت بی چون و چرای همه خدا از همه پیامبرانش سخن رفته است.
بنابر این این بحث بدرد کسی می خورد که همه این موضوعات را پذیرفته ، و اکنون می خواهد بداند،  آیا یک پیامبر و یک پیشوا و امام الهی معصوم نیز هست یا خیر؟   یعنی خداوند آنچنان بر  این گروه نظارت دارد که آنان  دچار گناهان کبیره و نابخشودنی نمی شوند. البته پیامبر هم عصبانی می شود؟ ممکن است با کسی قهر کند، اما  اینها خطای نابخشودنی  نیست و در ضمن خشم و قهر پیامبر و امام الهی باید بر ای خدا باشد .
در ضمن  این اصل یعنی معصومیت  بر اساس  کتاب مقدس مسلمانان  قابل اثبا ت است.

دلیلها و برهانهای قرآن :
قران بوضوح می گوید که  شیطان بر  گروهی  از انسانها هر گز تسلط نخواهد یافت و آنان در برابر امواج وسوسه انگیز شیطانی هم‌چون سد محکمی مقاومند. در حقیقت شیطان در مقابل آنان شکست را پذیرفته است.
هنگامی که شیطان رانده در گاه خدا شد و از ملکوت به قعر خشم الهی پرتاب شد، به عزت خدا قسم خورد و بزرگی خود خدا را گواه گرفت که بندگان خدا را بفریبد و نامشان را در فهرست پیروان خود آورده و روحشان را به خود متعلق سازد. ولی بلافاصله اعترافی کرد و گفت:

  ( پس به عزت تو سوگند که همگى را بطور جدی  از راه به در مى برم (۸۲)

مگر آن بندگان پاکدل و مخلصین  تو را (۸۳))

آیه ۸۲ و ۸۳   سوره  ص

یعنی این نکته به شیطان تفهیم شده بود  که نمی تواند   با زدن دکمه ای و اشارتی که هیچ بلکه با هجوم تمام عیار همه ارتش  شیطانی و وسوسه های دیوانه کننده اش نمی تواند  گروهی از بندگان خدا را اغوا کند.  شیطان رانده شده از آسمانها ،  این گروه را پاکدلان مخلص یعنی پاکدلان خالص شده نامیده است.

اما چرا اینان چنین اند؟

 

 آیا کروموزمهایشان ضد ویروس اغواگری شیطانی است؟ یا این که پای دخالت پروردگاری در کار است که از عرش برین دیده حمایت بر این گروه دارد؟

قرآن در گزارش گرفتاری یوسف پیامبر به وضوح از دخالت مستقیم خداوند جهت حراست و دور داشتن این گروه از وسوسه ها و بدام افتادن ها سخن می گوید:
(و آن  زن که یوسف  در خانه‏ اش بود خواست از او کام گیرد و درها را  چفت کرد و گفت بیا که از آن توام ، یوسف  گفت:  پناه بر خدا ! او آقای  من است به من جاى نیکو داده است قطعا ستمکاران رستگار نمى ‏شوند (۲۳)

 

و در حقیقت آن زن آهنگ وى کرد و اگر  یوسف نیز برهان پروردگارش را ندیده بود او نیز آهنگ آن زن  میکرد  و ما چنین کردیم تا بدى و فحشا  را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود)
سوره یوسف آیات ۲۳ و ۲۴)

نتیجه: 

پس این دست دخالت الهی بود که یوسف را از انجام گناه باز داشت وبدون شک این همان معصومیت الهی  است. و الا انسان معمولی و عادی بسیار بعید است که در چنین مواردی سالم از معرکه بدر آید. اما  یوسف برهان الهی را دریافته و دیده بود و  جزو پاکدلانی به شمار می آمد که دست پرقدرت خداوند حفاظی قوی و رسوخ ناپذیر گردا گرد او کشیده بود که به فحشاء و گناهان تن در ندهد .‌

البته  هر پیامبر و هر امام الهی باید بیش از دیگران بر خود سخت بگیرد تا از بوته آزمایش سالم بیرون آید. ولی در هر حال حمایت ملکوت در این گروه حالتی بنام عقل فعال بوجود می آید که سر انجام به تشکل روح قدسی در آنان منجر می شود.

 باز هم‌تکرار می کنم این بحثها به کار آنانی می آید که اصل مواضع خدایی  ، دین و پیامبری و امامت الهی را قبول داشته باشند .

ادامه دارد...

کتابهای اسمانی(انجیل عهد عتیق): یعقوب خود را بجای برادرش عیسو به پدرمعرفی می کند...


یعقوب خود را بجای   برادرش عیسو   به پدرش معرفی می کند...

 ...بسوی گله بشتاب، و دو بزغالة خوب از بزها، نزد من بیاور، تا از آنها غذایی برای پدرت بطوری که دوست می دارد، بسازم. 

10 و آن را نزد پدرت ببر تا بخورد، و تو را قبل از وفاتش برکت دهد. 

11 یعقوب به مادرخود، رفقه، گفت: اینک برادرم عیسو، مردی مویدار است و من مردی بی موی هستم، 

12 شاید که پدرم مرا لمس نماید، و در نظرش مثل مسخره ای بشوم، و لعنت به عوض برکت بر خود آورم. 

13 مادرش به وی گفت: «ای پسر من، لعنت تو بر من باد! فقط سخن مرا بشنو و رفته، آن را برای من بگیر. 

14 پس رفت و گرفته، نزد مادر خود آورد. و مادرش خورشی ساخت بطوری که پدرش دوست می داشت. 

15 و رفقه، جامة فاخر پسر بزرگ خود عیسو را که نزد او در خانه بود گرفته، به پسر کهتر خود یعقوب پوشانید، 

16 و پوست بزغاله ها را، بر دستها و نرمة گردن او برست. 

17 و خورش و نانی که ساخته بود، به دست پسر خود یعقوب سپرد. 

18 پس نزد پدر خود آمده، گفت: ای پدر من! گفت: لبیک، تو کیستی ای پسر من؟ 

19 یعقوب به پدر خود گفت: من نخست زادة تو عیسو هستم. آنچه به من فرمودی کردم آلان برخیز، بنشین و از شکار من بخور، تا جانت مرا برکت دهد. 

20 اسحاق به پسر خود گفت: ای پسر من! چگونه بدین زودی یافتی؟ گفت: یهوه خدای تو به من رسانید. 

21 اسحاق به یعقوب گفت: ای پسر من، نزدیک بیا تا تو را لمس کنم، که آیا تو پسر من عیسو هستی یا نه. 

22 پس یعقوب نزد پدر خود اسحاق آمده، و او را لمس کرده، گفت: آواز، آواز یعقوب است، لیکن دستها، دستهای عیسوست. 

23 و او را نشناخت، زیرا که دستهایش مثل دستهای برادرش عیسو، موی دار بود. پس او را برکت داد 

24 و گفت: آیا تو همان پسر من، عیسو هستی؟ گفت: من هستم. 

25 پس گفت: نزدیک بیاور تا از شکار پسر خود بخورم و جانم تو را برکت دهد. پس نزد وی آورد و بخورد و شراب برایش آورد و نوشید. 

26 و پدرش، اسحاق به وی گفت: ای پسر من، نزدیک بیا و مرا ببوس. 

27 پس آمده، او را بوسید و رایحة پسر من، مانند رایحة صحرایی است که خداوند آن را برکت داده باشد. 

28 پس خدا تو را از شبنم آسمان و از فربهی زمین، و از فراوانی غله و شیره عطا فرماید. 


اسحق خطاب به یعقوب: قومها تو را بندگی کنند

29 قومها تو را بندگی نمایند و طوایف تو را تعظیم کنند، بر برادران خود سرور شوی، و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند. ملعون باد هر که تو را لعنت کند، و هرکه تو را مبارک خواند، مبارک باد. 

30 و واقع شد چون اسحاق، از برکت دادن به یعقوب شد، به مجرد بیرون رفتن از حضور پدر خود اسحاق، که برادرش عیسو از شکار باز آمد. 

31 و او نیز خورشی ساخت، و نزد پدر خود آورده، به پدرخود گفت: پدر من برخیزد و از شکار پسر خود بخورد، تا جانت مرا برکت دهد. 

32 پدرش اسحاق به وی گفت: تو کیستی؟ گفت: من پسر نخستین تو، عیسو هستم. 

33 آنگاه لرزه ای شدید به اسحاق مستولی شده، گفت: پس آن که بود که نخجیری صید کرده، برایم آورد، و قبل آمدن تو از همه خوردم و او را برکت

دادم، و فی الواقع او مبارک خواهد بود؟ 


عیسو به یعقوب گفت: فقط همین یک برکت را داشتی؟

34 عیسو چون سخنان پدر خود را شنید، نعره ای عظیم و بی نهایت تلخ برآورده، به پدر خود گفت: ای پدرم، به من، به من نیز برکت بده! 

35 گفت: برادرت به حلیه آمد، و برکت تو را گرفت. 

36 گفت: نام او را یعقوب بخوبی نهادند، زیرا که دو مرتبه مرا از پا درآورد. اول نخست زادگی مرا گرفت، و اکنون مرا گرفته است.» پس گفت: «آیا برای من نیز برکتی نگاه نداشتی؟ 

37 اسحاق در جواب عیسو گفت: اینک او را بر تو سرور ساختم، و همة برادرانش را غلامان او گردانیدم، و غله و شیره را رزق او دادم. پس آلان ای پسرمن، برای تو چه کنم؟ 

38 عیسو به پدر خود گفت: ای پدر من، آیا همین یک برکت را داشتی؟ به من، به من نیز ای پدرم برکت بده! و عیسو به آواز بلند بگریست. 

39 پدرش اسحاق در جواب او گفت: مسکن تو دور از فریهی زمین، و شبنم آسمان از بالا خواهد بود. 

40 و به شمشیرت خواهی زیست و برادر خود را بندگی خواهی کرد، و واقع خواهد شد که چون سر باز زدی، یوغ او را از گردن خود خواهی انداخت.» 

41 و عیسو بسبب آن برکتی که پدرش به یعقوب داده بود، بر او بغض ورزید، و عیسو در دل خود گفت: ایام نوحه گری برای پدرم نزدیک است، آنگاه برادرخود یعقوب را خواهم کشت. 

42 و رفقه، از سخنان پسر بزرگ خود، عیسو آگاهی یافت. پس فرستاده، پسر کوچک خود یعقوب را خوانده، بدو گفت: اینک برادرت عیسو دربارة تو خود

را تسلی می دهد به اینکه تو را بکشد. 

43 پس آلان ای پسرم سخن مرا بشنو و برخاسته، نزد برادرم، لابان، به حران فرار کن. 

44 و چند روز نزد وی بمان، تا خشم برادرت برگردد. 

45 تا غضب برادرت از تو برگردد، و آنچه بدو کردی، فراموش کند. آنگاه می فرستم و تو را از آنجا باز می آورم. چرا باید از شما هر دو در یک روزمحروم شوم؟ 

46 و رفقه به اسحاق گفت: بسبب دختران حتّ از جان خود بیزار شده ام. اگر یعقوب زنی از دختران حتّ، مثل اینانی که دختران این زمینند بگیرد، مرا از

حیات چه فایده خواهد بود. 

 

28

1 و اسحاق، یعقوب را خوانده، او را برکت داد و او را امر فرموده، گفت: زنی از دختران کنعان مگیر.

کتابهای مقدس(قرآن)سوره انبیاء ۷۳ امین سوره بر حسب تاریخ نزول(بخش دوم) - مطالبی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند


ادامه از نوشتار پیشین

- سوره انبیاء ۷۳  امین سوره بر حسب تاریخ نزول(بخش دوم)

- مطالبی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند

بنام خداوند بخشنده مهربان

آیا روی زمین خدایی وجود دارد که جان ببخشد؟

مگر این مردم خدایانی از همین زمین برگرفته‏ اند که جان آفرین باشند؟ (۲۱)

نظم عالم هستی دلیل بر وجود یک خداوند است و نه بیشتر!

اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه می‏یافت، پس بدانید که پادشاه ملک وجود خدای یکتاست و از توصیف و اوهام مشرکان پاک و منزه است. (۲۲)

و او بر هر چه می‏کند بازخواست نشود ولی خلق از کردارشان بازخواست می‏شوند. (۲۳)

آیا خدا را رها کرده و خدایان باطل بی‏ اثر را برگرفتند؟ بگو: برهانتان چیست؟ بیاورید. این ذکر امت من است و همه انبیاء و دانشمندان پیش از من، اما بیشتر این مشرکان به حق دانا نیستند که از آن اعراض می‏کنند. (۲۴)

به همه پیامبران از طریق وحی گفتیم که...

و ما هیچ رسولی را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آن‌که به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست، پس مرا به یکتایی پرستش کنید و بس. (۲۵)

خدا فرزند ندارد بلکه  همه بنده او هستند

و مشرکان گفتند که خدای رحمان دارای فرزند است،خدا پاک و منزه از آن است، بلکه همه بندگان گرامی و مقرب خدا هستند. (۲۶)

بالاتر از اراده خدا ارادهای نیست

که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند. (۲۷)

فقط کسی که خداوند از او راضی است می تو اند درقیامت شفاعت کند

هر چه آنان از ازل کرده و تا ابد می‏کنند همه را خدا می‏داند و هرگز از احدی جز آن کسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آن‌ها دائم از خوف خدا هراسانند. (۲۸)

خدایان قلابی تنبیه و مجازات خواهند شد

و هر کس از آن‌ها بگوید که من خدای عالمم دون خدای به حق، ما او را به آتش دوزخ کیفر خواهیم کرد، که سرکشان و ستمکاران را البته چنین مجازات می‏کنیم. (۲۹)

انبساط فضا

آیا کافران ندیدند که آسمآن‌ها و زمین بسته بود ما آن‌ها را بشکافتیم و از آب هر چیز زنده ‏ای را آفریدیم؟ پس چرا باز به خدا ایمان نمی‏آورند؟ (۳۰)

(طبق  اصول کیهانشناسی جدید فضا از انفجار بزرگ بوجود آمده که ابتدا یک نقطه بدون بعد بوده و هر لحظه در حال باز شدن و انبساط است. زمین نیز بسته ای بخار و یا گاز بوده که از خورشید جدا شد ه و در اثر دوران و یا پرتاب و سپس چرخش بدور خود به شکل کره در آمده است.)

و در روی زمین کوه‏های استوار قرار دادیم تا خلق را از اضطراب زمین حفظ کند، و نیز راه‌ها در کوه و جاده‏های پهناور در زمین برای هدایت و راهیابی مردم مقرر فرمودیم. (۳۱)

و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم، و این کافران از مشاهده‌ی آیات آن اعراض می‏کنند. (۳۲)

خورشید و ماه در مداری معین در حرکت هستند

و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید که هر یک در مدار معینی سیر می‏کنند. (۳۳)

و ما به هیچ کس پیش از تو عمر ابد ندادیم آیا اگر تو بمیری آنان ابداً به دنیا زنده مانند؟! (۳۴)

هر موجود زنده ای مرگ را می‏چشد، و ما شما را به بد و نیک و خیرات و شرور عالم مبتلا کنیم تا شما را بیازماییم و  به سوی ما بازگردانده می‏شوید. (۳۵)

و کافران هنگام ملاقات تو، تو را جز به استهزاء نگرفته و گویند آیا این شخص است که بتان را که خدایان شما هستند  می‏کند؟ و (ای رسول ما بدان که) محققاً آن‌ها به ذکر خدای مهربان  کافر هستند. (۳۶)

آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است،ما آیات خود را به زودی به شما می‏نمایانیم  پس تعجیل مدارید. (۳۷)

و کافران می‏گویند: این وعده قیامت اگر راست می‏گویید کی خواهد بود؟ (۳۸)

اگر کافران بدانند وقتی که آتش دوزخ هر طرف از پیش روی و پشت سر به آن‌ها احاطه می‏کند که نه خود دفع آن توانند و نه از سوی کسی یاری شوند . (۳۹)

بلکه واقعه‌ی مرگ و قیامت ناگهانی فرا رسد و آن‌ها را مبهوت و حیران کند که نه قدرت بر رد آن داشته و نه بر تأخیر آن مهلتی توانند یافت. (۴۰)

ادامه دارد

تا اینجا  ۱۰۰۲ موضوع

کتابهای مقدس (قرآن): سوره پیامبران ۷۳ امین سوره بر حسب تاریخ نزول -مطالبی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند


ادامه از نوشتار پیشین

-سوره پیامبران ۷۳ امین سوره بر حسب تاریخ نزول

-مطالبی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند


نام خداوند بخشنده مهربان‏

روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و مردم سخت غافلند و اعراض می‏کنند. (۱)

تهمت های مشرکان به قرآن:
این مردم غافل را هیچ پند و موعظه‌ی تازه‏ای از جانب پروردگارشان نیاید جز آن‌که آن پند را شنیده و باز به بازی دنیا و لهو و لعب عمر می‏گذرانند. (۲)

دل‌هاشان به لهو و بازیچه‌ی دنیا متوجه است و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر می‏گویند: آیا این شخص جز آن است که بشری مانند شماست؟ چرا شما که مردمی بصیر و دانا هستید سحر او را می‏پذیرید؟ (۳)

پیامبر گفت: خدای من هر حرفی که خلق در آسمان و زمین گویند همه را می‏داند، که او خدای شنوا و داناست. (۴)

بلکه این مردم (غافل نادان) گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بی‏اساس است، بلکه این کلمات را خود فرابافته بلکه شاعر بزرگی است و گر نه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزه‏ ای برای ما بیاورد. (۵)

(تهمت ها: او هم‌بشری مثل شماست، حرفهای او بر اساس سحر و جادوست، خواب و خیالی بی اساس است، خودش اینها را بافته، و معجزه هم ندارد.)

پیش از اهل مکه هم ما اهل هر شهری که ایمان نیاوردند همه را هلاک کردیم آیا اهل مکه ایمان خواهند آورد؟ (۶)
و ما پیش از تو کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردانی  را که به آن‌ها  وحی می‏فرستادیم شما اگر خود نمی‏دانید بروید و از اهل ذکر (آگاهان از تاریخ) سؤال کنید. (۷)

تمانی پیامبران بدنی انسانی داشته اند 

و ما پیغمبران رابدون بدن دنیوی قرار ندادیم تا به غذا و طعام محتاج نباشند و در دنیا هم همیشه زنده نماندند. (۸)

آن‌گاه ما به وعده‏ ای که به آن‌ها دادیم وفا کردیم و آنان را با هر که خواستیم  نجات دادیم و مسرفان ظالم را هلاک گردانیدیم. (۹)

قرآن برای شما مردم  شرافت و عزت خواهد آورد
همانا ما به سوی شما امت کتابی که مایه‌ی شرافت و عزت شماست فرستادیم، آیا نباید در این کتاب بزرگ تعقل کرده و حقایق آن را فهم کنید؟ (۱۰)

و چه بسیار مردم ستمگری در شهر و دیارها بودند که ما آن‌ها را درهم شکسته و هلاک ساختیم و قومی دیگر به جای آن‌ها بیافریدیم. (۱۱)

پس هنگامی که آن ستمکاران عذاب ما را به چشم مشاهده کردند از آن دیار رو به فرار نهادند. (۱۲)

مگریزید و رو به کامرانی‌ها و خانه‏ های خود آرید  که روزی ممکن است از آن بازخواست شوید. (۱۳)

ظالمان به حسرت و ندامت گفتند: وای بر ما که سخت ستمکار بودیم. (۱۴)

و پیوسته همین گفتار  بر زبانشان بود تا آن‌که ما همه را طعمه‌ی شمشیر مرگ و خاموش هلاکت ساختیم. (۱۵)

ما جهان هستی را به بازی نیافریده ایم
و ما آسمان و زمین و آن‌چه را که بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم. (۱۶)

اگر می‏خواستیم جهان را به بازی گرفته و کاری بیهوده انجام دهیم می‏کردیم. (۱۷)

بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و فیروز می‏گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بی‏درنگ نابود می‏شود، و وای بر شما که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متّصف می‏گردانید. (۱۸)

و هر چه در آسمآن‌ها و زمین است همه ملک خداست، و فرشتگان و ارواح قدسی که در پیشگاه حضرتش مقربند هیچ گاه از بندگیش گردنکشی و سرپیچی نکنند و هرگز خسته و ملول نشوند. (۱۹)

کار فرشتگان
همه به شب و روز بی‏آن‌که هیچ سستی کنند به تسبیح و ستایش او مشغولند. (۲۰)

ادامه دارد...

تا اینجا ۹۹۳  موضوع

کتابهای آسمانی (قرآن): -سوره ابراهیم ۷۲ امین سوره قران برحسب تاریخ نزول -مطالبی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند


ادامه از نوشتار پیشبن

-سوره ابراهیم ۷۲  امین سوره قران برحسب تاریخ نزول  

-مطالبی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند

...بار الها، روزی که  حساب به پا می‏شود  بر من و والدین من و همه مؤمنان  ببخشا. (۴۱)

و (ای رسول ما) هرگز مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است، بلکه کیفر  ظالمان را به تأخیر می‏افکند تا آن روزی که چشم‌ها در آن روز خیره و حیران است. (۴۲)

همه شتابان و هراسان سر به بالا کرده و چشم‌ها واله مانده و دل‌هاشان به دهشت و اضطراب است. (۴۳)

روز اشک برای ستمکاران

و (ای رسول ما) مردم را از روزی که هنگام عذاب  فرا می‏رسد بترسان  که ستمکاران خلق  خواهند گفت: پروردگارا ما را اندک مدتی به تأخیر افکن تا دعوت تو را اجابت کنیم و پیرو رسولان  شویم  آیا شما بارها پیش از این سوگند یاد نمی‏کردید که ما را ابداً زوال و هلاکی نخواهد بود؟ (۴۴)

و شما (ستمکاران بودید که) در منازل ستمگران پیش از خود مسکن گزیدید و مشاهده کردید که عاقبت ما چه بر سر آن‌ها آوردیم و بر شما سرگذشت آن‌ها را مثل آوردیم . (۴۵)

اگر ستمکاران باندازه کو ه ها مکر حیله کنند  باز

و آن ستمکاران بزرگترین مکر و مهمترین سیاست خویش را به کار بردند ولی مکر آن‌ها پیش خدا (هیچ) است هر چند مکر  آن‌ها به پایه ‏ای باشد که کوه‏ها بدان از جای کنده شوند. (۴۶)

پس هرگز مپندار که خدا وعده خود با رسولانش را خلاف کند که البته خدا مقتدر و انتقام‌کشنده است. (۴۷)

روز قیامت  زمین و آسمان شکل دیگری می گیرند(زمین و فضا بسوی دگرگونی پیش می روند)

روزی که زمین  به غیر این زمین مبدل شود و هم آسمان‌ها دگرگون شوند و تمام خلق در پیشگاه  خدای یکتای قادر قاهر حاضر شوند. (۴۸)

و (در آن روز) بدکاران را زیر زنجیر مشاهده خواهی کرد. (۴۹)

(و بینی که) پیراهن‌های از مس گداخته آتشین بر تن دارند و در شعله آتش چهره آن‌ها پنهان است. (۵۰)

مدت زمان رسیدگی به حساب همه خلایق: یک لحظه

تا خدا هر شخص را به کیفر کردارش برساند، که خدا در یک لحظه به حساب خلق خواهد رسید. (۵۱)

قرآن کتاب خداشناسی برای دارندگان  عقل و خرد است

این (قرآن عظیم) حجت بالغ برای جمیع مردم است  و تا بدان وسیله خداشناس و خداترس شوند و تا عموم بشر خدا را به یگانگی بشناسند و صاحبان عقل، متذکر و هوشیار گردند. (۵۲)

تا اینجا ۹۸۸ موضوع

ادامه دارد...