سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

پیامبران پیش از بعثت و بر انگیختگی به مقام پیامبری چه نوع باور و ایمانی داشتند. ؟۱ 1-زرتشت


پیامبران پیش از بعثت و بر  انگیختگی به مقام پیامبری  چه نوع باور و ایمانی داشتند. ؟۱

1-زرتشت 
بر اساس آنچه که در کتاب  دینکرد آمده  که از مدارک  دینى زرتشتی  است، تولد زرتشت به این صورت بیان  شده که چون براى تولد پیامبر سه جزء لازم می باشد  که هر سه  جزء لازم است منشاءِ آسمانى داشته باشند.
پس پیش از تولد زرتش اقداماتی در آسمان انجام شده که  و به‌ترتیب عبارت بودند از:
-فره یزدانی(فره ایزدى عبارت   که پاره‌اى نور یا نیرو  است از طرف اهورامزدا در جسم مردان برگزیده وارد مى‌شود و باعث  پیشرفت آنان می گردد و ، اگر آن فره از آنان دورشود  دچار خسران و شکست مى‌گردند.)،
- روان و تن.زمانی که اهورامزدا  اراده نمود  تا پیامبر و برگزیده‌اى براى راهنمائى مردمان برانگیزد، به اندیشهٔ  شد.سپس  از سپهر ششمین که مرکز روشنائى بى‌کرانه بود فره را برگرفت و به خورشیدو از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان منتقل نمود   تا پروردهشد.
پس از آن انتقال و پرورده شدن  آن فره ایزدى از ستارگان به آتشگاه خاندان فراهیم منتقل گردید . در ان زمان همسر فراهیم ابستن فرزند بود  و فره ایزدى به او منتقل کردید.
  همسر فراهیم  وضع حمل کرد  و دخترى به دنیا آورد که او را دغدو نام نهادند.
از همان آٰغاز نشانه‌هاى بزرگی  در این دختر  آشکار بود و انگاه که  به سن  ۱۵ سالگى رسید بر اثر حلول فره‌ایزدى چون خورشیدى درخشان بود و شب هنگام به سان چراغى پرفروغ مى‌درخشید.

دیوان و دست نشاندگان اهریمن که از تولد زرتشت آگاهى داشتند و مى‌دانستند که با زایش این پیامبر هستى آنها به خطر خواهد افتاد، فراهیم را وسوسه کردند که دختر او دغدو با جادوان رابطه و پیوندى برقرار کرده موجب تباهى او مى‌شود. 
فراهیم که  خود نیز از درخشندگى و شگفتی  دختر به ترس افتاده بود  او را به قبیلهٔ سپیتمان برده و  به رئیس آن قبیله سپرد  که از دوستانش بود
رئیس قبیله که آثار نجابت و بزرگى را در سیماى آن دختر جوان دید، وى را در خانواده به گرمى پذیرا شد.
در این هنگام علاقه و محبتى میان پوروشسپ پسر رئیس قبیله و دغدو ایجاد شد که منجر به ازدواج آنها گردید.
-جزءِ دوم، روان زرتشت است که اهورامزدا آن را بسان ایزدان بیافرید. روان زرتشت پیش از آنکه به این جهان خاکى بیاید در جهان بالا مى‌زیست. چون هنگام زادن زرتشت فرا رسید، بهمن و اردیبهشت که دو تن از ایزدان والا مقام بودند، ساقه‌اى از گیاه مقدس هوم را تهیه کرده روان زرتشت را در آن قرار دادند. پوروشسپ در صحرا به آن گیاه هدایت شد و آن‌را برداشته به خانه برد و به این ترتیب روان زرتشت نیز از جایگاه آسمانى او به زمین منتقل شد.
تن-اینک هنگام آن بود که جزءِ سوم از اجزاءِ سه گانه فراهم شود که تن او بود. فراهم کردن پیکر به‌عهدهٔ دو ایزد دیگر به‌نام‌هاى امرداد و خرداد محول شد. خرداد ایزد آب و امرداد ایزد گیاهان در آسمان کار خود را انجام دادند و با ریزش باران، آن‌را به زمین منتقل ساختند. 
مایه تن زرتشت به این ترتیب در دل گیاهان جاى گرفت، گیاهان روئیدند و پروشسپ با راهنمائى خرداد و امرداد شش گاو خود را براى چرا به صحرا برد. گاوها گیاهى را که حامل مایهٔ زرتشت بود خوردند. سپس دغدو شیر گاوان را دوشید و پوروشسپ شاخهٔ مقدس هوم را که خشک شده بود سائیده داخل شیر کرد و هر دو از آن شیر خوردند.
به این گونه دغدو که فره ایزدى زرتشت را در خود داشت، روان و مایهٔ تن او را نیز در وجود خود گرد آورد و اندکى نگذشت که زرتشت متولد شد.

نتیجه : همان گونه که گفته شد بر اساس اعتقادات زرتشتی پیامبر دارای فره ایزدی و روح و روانی الهی است که حتی پیش از آفرینش گوهر وجود او مورد نظر پروردگار است و او وجودی و موجودی آسمانی تلقی می گردد.او از همان آغاز پیدایش یک قدیس است. 

اصول بنیادین معرفتی و اعتقادی قران: آیا واقعا پیامبران و امامان معصوم بوده اند؟(بخش یکم)



اصول بنیادین معرفتی و اعتقادی قران

 آیا معصومیت پیامبران و امامان  ممکن است؟(بخش یکم)

  راستش این روزها طوری شده هر  کسی که در باره مطلبی و موضوعی آگاهی ندارد بیشتر نظر می دهد و چنان اظهار نظرهایی ی کند ، یعنی یا رد می کند صد در صد و یا می پذیرد صد در صد! بطوری  که جدول  های اثبات شده ریاضی صد در صد هم این قدر قاطع سخن نمی گویند. تو گویی که اینها سالها در این زمینه به تحقیق و تفکر مشغول بوده اند .

اخیرا شخص دانشگاهی از من بتازگی ایراد گرفت و گفت: حیف از شما!   چرا شما از شاهنامه سخن نمی گویید؟

پرسیدم: شما شاهنامه خوانده اید؟
با قاطعیت تما م گفت بله ! و ادامه داد : شاهنامه سند افتخار ملی ماست.
پرسیدم : آیا می پذیرید  در مقابل این جمعیت حاظر من پنجاه پرسش از شاهنامه از شما بپرسم ؟ و شما در مقابل همین جمعی که الان حضور دارند پاسخ بدهید؟
پرسید : مگر شما شاهنامه خوانده اید؟
پاسخ دادم  : من خوانده ام و می خوانم  و وبلاگی در همین زمینه دارم که شاید تا کنون از یک سوم شاهنامه در آن سخن گفته ام. اما مطمئنم شما و ۹۹.۹۹ در صد آنها که از شاهنامه دم   می زنند این کتاب بی همتا و جاودانه را حتی یکبار از ابتدا تا با به آخر نخوانده اند.

و متاسفانه در مورد مطالب دیگر هم وضع همین طور است.یعنی نه اوستا خوانده اند، نه تورات ، نه انجیل ، نه قران نه آثار سعدی و حافظ، نه دیوان حافظ ، نه آثار و میر اث  مکتوب پو رسینا  ما نند قانون ، شفا ،اشارات و رازی مانند کتاب حاوی  و یا آثار  خیام و...اما ماشالله هر کس یک دوربین فیلمبرداری گرفته دستش و یا وبلاگی و یا سایتی و علی الدوام  نظریه می دهد در رد و پذیرش !


یک نکته بسیار مهم

نکته دیگر این است که  اگر کسی به اصل مطلبی باور ندارد حق ندارد بخشهای آن مطلب را مورد پرسش قرار دهد.کسی که علم‌شیمی را بطور کل قبول ندارد نمی تواند ادعا کند که شیمی معدنی مفید تر است یا شیمی آلی. 


برای مثال یک شبکه رادیویی و یا تلوزیونی مصاحبه ای ترتیب می دهد مابین دونفر در مورد مطالب و مسائل دینی و شخص مصاحبه کننده نیز با ذهنیت مخالف در   آنجا پرسش ها را مطرح می کند و معرکه گردان است. شخص مخالف در اکثر موارد یا خدا ناباور است و یا به دین و تفکری غیر از اسلام معتقد است. آن وقت در مورد مسائلی از قبیل معصوم بودن پیامبران و امامان  الهی بحث را آغاز می کنند. در حالی که طرف دوم اصلا به خود دین باورد ندارد و یا اصلا مخالف با دین اسلام است. 

در صورتی که او باید درون دین باشد و راجع به این مطالب نظربدهد.

نکته دیگر این که در خیلی موارد طرف دفاع کننده از مسائل دینی اشراف چندانی به موضو عات مربوط به دین و تاریخ آن ندارد. 

در ضمن لازم است که در آغاز بحثهای این چنینی که به دین مربوط می شود هر دو طرف بحث کننده ایدئولوژی مورد قبول خود را اعلام نمایند. مگر آنکه  بحث بر سر این باشد که آیا اصلا  دین لازم است یا نه که آن زمان یکی موافق دین و دیگری مخالف می توانند با یکدیگر مناظره کنند.


مناظره هایی با اهداف مشخص 

البته اغلب این مناظره ها و بحث ها با بر نامه ریزیهای مشخص و هدفدار انجام می شود که طرف دفاع کننده از مو ضوعات دینی بویژه دین اسلام از این برنامه ریزی هدفدار و جهتدار یا خبر ندارد و یا اگر دار  د بخاطر مطر ح شدن اسم و رسم خود دل به شرکت می دهد.

بر همین‌اساس  شخصی  که خدا ناباور است ولی مدام می پرسد: مگر ممکن است پیامبران و یا امامان مذهبی معصوم باشند؟  این دیگر از کجا آمده؟ همان صفویه های  فلان فلان شده این خرافات را اختراع کردند.ایراد این شخص به هیچ وجه قابل طرح نیست. و به قول قدیمی ها: مسموع نمی باشد.

چون کسی که  خدا ناباورست  چرا این حرف ها را دنبال می کند؟ او که به اصل موضوع که خدا می باشد باور ندارد، حال مته به خشخش می گذارد  که پیامبر خدا معصوم است یا خیر؟ باید به او گفت:  دوست عزیز وقت شما ارزشمند تر از این حرفهاست.اینها را بگذارید بر ای خدا باوران! بر ای معتقدان به پیامبری پیامبران !

این وجه  مشترک همه ادیان الهی است ؛  از یک زرتشتی، یهودی ، مسیحی بپرسید؟ آیا پیامبر شما دزدی می کرد؟ زنا می کرد؟ دروغ می گفت؟شارلاطانی می کرد؟ حسود بود؟ رشوه می گرفت ؟ بطور مداوم کینه ورزی می کرد؟ بی بند وبار بود؟ مست می کرد توی کوچه ها عربده می کشید؟ به مردم ظلم می کردو... مسلما پاسخ آنها به شما  بطور جد منفی خواهد بود.

یعنی  همین که کسی  در تمام عمر دروغ نگوید، حسادت نکند ، رشوه نگیرد، ظلم نکند، خیانت نکند، فکر شیطانی نکند، و خدا پرستی کند و پاکدین باشد خود به خود   در دایره معصومیت قرار دارد اگر چه معصوم پروردگاری نباشی.

در بخش دوم  به بر رسی معصومیت الهی می پردازیم یعنی معصومیتی که از جانب پرودگار اعطا می شود.


ادامه دارد...


کتابهای مقدس (قران) :آیا در خواست دعا از قدیسان و بزرگان الهی کفر است؟(بخش سوم): حواریون از مسیح در خواست دعا می کردند


ادامه از نوشنار پیشین


آیا در خواست دعا از قدیسان و بزرگان الهی کفر است؟(بخش سوم)

در پی نوشتار پیشین  مجددا به قرآن رجوع می کنیم ونخستین آیه ای که می یابیم    مربوط به زندگی یوسف پیامبر و پدرش یعقوب و برادران او می باشد:
پس از آن که برادران یعقوب یوسف را در مصر یافتند و دروغ آنان که گفته بودند گرگ یوسف را خورده آشکار شد و یعقوب نبی نیز  از این موضوع آگاه بود و همواره می گفت : در جستجوی یوسف باشید!   علیرغم آن  که فرزندلن یعقوب پیامبر  زاده  بودند ولی از پدر شان یعقوب که پیامبر خدا بود خواستند تا به درگاه الهی دعا کند تا خداوند گناه آنان را ببخشد .یعقوب نیز  قول داد که بزودی برای آنان از خداوند طلب بخشایش کند.
این موضوع را باید آنانی مورد تدبر و تفکر قرار بدهند که فکر می کنند دعای مسیح با دعای یک فرد عادی بر ابر است و همواره می غرند و می توپند که  رجوع به بزرگان الهی برای دعا به درگاه خداوند شرک
 و کفر است و زندقه  وبت پرستی است.

در حالی که هرگز چنین نیست.  می دانیم که براداران یوسع  خود پیامبر زاده بودند و به خدای یکتا اعتقاد داشتتد و دیندار بودند. منتهی در دوران نوجوانی دچار خطای بزرگی شده و برادر خود را گم و گور کرده بودند.

  اگر این کار  یعنی در خواست دعا از دیگری کفر بود و شرک و بت پرستی ، پدر آنان که او نیز امام الهی بود به فرزندانش  تذکر می داد کهخودشان   دعا کنند واز او نخواهند که  برایشان دعا کنند که به منزله بت پرستی است. در ضمن آنان راه دعا خواندن را هم  می دانستند ولی در ضمن  این نکته را نیز  می دانستند که دعای امام الهی و پیامبر خدا با دعای آنان از زمین تا آسمان تفاوت دارد: قران در این مورد می گوید:


(گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم

آیه (۹۷)
گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏ خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است
آیه (۹۸) 
سوره یوسف)


حواریون نیز از مسیح خواستند تا به درگاه خدا دعا کند:

حواریون مسیح که پیروان حقیقی او بودند و خداوند هم در انجیل و هم‌در قرآن از آنان با تمجید یاد می کند از مسیح خواستند تا به درگاه خدا دعا کند تا از آسمان مائده و غذای آسمانی نازل شود . 

آنان می دانستند که دعای امام الهی و پیامبر خدا با دعای حتی حواریون مسیح  آن اما م الهی و پیامبر خدا  فرق زیادی  دارد :قرآن در این ارتباط نیز می گوید:

(و یاد کن هنگامى را که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده‏ ام ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم (۱۱۱)

و یاد کن هنگامى را که حواریون گفتند اى عیسى پسر مریم آیا پروردگارت مى‏ تواند از آسمان خوانى براى ما فرود آورد  و عیسی گفت اگر ایمان دارید از خدا پروا کنید! (۱۱۲)

حواریون گفتند:  مى‏ خواهیم از آن بخوریم و دلهاى ما آرامش یابد و بدانیم که به ما راست گفته‏ اى و بر آن از گواهان باشیم (۱۱۳))
سوره مائده

در آیه نخست از سه آیه فوق نکته مهمی وجود دارد و آن این که خداوند به حواریون نیز وحی می فرستاده تا به مسیح ایمان بیاورند. ولی آنان  می دانستند که این مسیح است که با بارگاه الهی مرتبط و برگزیده او ست و دعای او پذیرفته می شود. 


ادامه دارد

کتابهای مقدس(قرآن) : بنیانهای فکری و اعتقادی قرآن : آیا برای رفع بلا نیاز به دعای مقربین و بر گزیدگان الهی است؟


کتابهای مقدس(قرآن) : بنیانهای فکری و اعتقادی قرآن :

آیا برای رفع بلا نیاز به دعای مقربین و بر گزیدگان الهی است؟


در قرآن آیاتی وجود دارد که به صراحت از همه انسانها می خواهد تا در هنگام مشکلات و برای دریافت توفیقات و هر آنچه که می خواهند  به درگاه خداوند دعا کنند. خداوند وعده داده که دعای بندگان خود را اجابت کند:

-و پروردگارتان گفت :  مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم...
.آیه (۶۰) سوره غافر

-و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند به آنان بگو  من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى ‏کنم پس آنان  باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورده  باشند که راه یابند.

آیه ۱۸۰  سوره بقره

چنانکه دو آیه برشمرده بالا می گویند هر یک از بندگان خداوند می توانند بدون هیچ گونه مانعی ، و بدون آن که دربان و یا حاجبی در مقابل آنان باشد  از خدا در خواست کنند  و حاجت بخواهند.

ولی در آیه دوم شرط مشخصی ذکر شده که دائره اجابت دعا را محدود می کند . چون در این  آیه تاکید گردیده که اگر بندگان   خداوند می خواهند دعایشان در درگاه خداوند پذیر فته شود   باید   که به خداوند ایمان آورده و به فرمانهای او گردن نهند. 
بدیهی است که گروه بیشماری از انسانها به خداوند ایمان دارند ولی نمی توان بطور قاطع گفت که همه آنان همه فرمانها و دستورات الهی را اطاعت می کنند. پس  مشکل از اینجا آعاز می شود که دعاکننده به درگاه خداوند که انتظار اجابت دعا دارد  باید فرمانبردار تمام عیار درگاه خداوند باشد تا دعایش به درگاه خداوند پذیرفته شود.

در این مقام است که پای برگزیدگان و قدیسان و مقربین در گاه الهی به میان می آید.

دعا ی موسی وبلاهای زمان او

در نخستین آیه که در ابتدای این مقاله  نوشتار آمده خداوند در قرآن به بلاهای زمان موسی پیامبر اشاره می کند که در متن خود آیه ودر زبان عربی با نام "رجز"  بر وزن"  عجز " یاد شده که برای آن سه معنا ی " طاعون " ،" عذاب"  و"  بلا" اورده شده است.

این آیه به وضوح می گوید زمانی که مردم مصر در  دوران فرعون  در زیر شلاقهای بلای وارد بر آنان( که حسب گزارشات تاریخی نوعی طاعون مرگبار و زجر آور بود )  هرروز جان می باختند و درد و زجر می کشید ند  ، آنان به موسی پیامبر گفتند: تو در نزد خدا مقام داری و خداوند با تو عهد بسته است، پس تو به در گاه خداوند دعا کن تا این بلا را از سر ما دور کند


مردم دعا میکردند ولی...

حقیقتی که در متن این در خواست بطور پنهان وجود دارد و قابل نتیجه گیریست این است  که آن مردمان دعا می کردند ولی دعایشان پدیرفته نمی شد . و الا نیازی به دعای موسی نبود. در ضمن این گونه نبوده که در میان آنان  هیچ خداپرستی نمی زیسته است. بلکه آیاتی از قران به صراحت از مردان خدا باوری یاد می کند که از همان مردم می خواستند تا به خداوند ایمان آورده و به پیامبری موسی احترام بگذارند:


بعنوان نمونه به آیات زیر می توان استناد کرد:

و در این میان مردى از دورترین جاى شهر دوان دوان آمد و گفت :  اى مردم از این فرستادگان پیروى کنید (۲۰)
از کسانى که پاداشى از شما نمى‏ خواهند و خود نیز  بر راه راست قرار دارند پیروى کنید (۲۱)
آخر چرا کسى را نپرستم که مرا آفریده است و همه شما به سوى او بازگشت مى‏ یابید (۲۲
آیا به جاى او (خدا)خدایانى را بپرستم که اگر خداوند  رحمان بخواهد به من گزندى برساند نه شفاعتشان به حالم سود مى‏ دهد و نه مى‏ توانند مرا برهانند (۲۳)

هم‌چنین در سوره غافر از شخصی بنام " مومن  فر عونیان"  یاد می کند که به خداوند یکتا ایمان داشت و مردی خداپرست و با تقوی بود:

 -و مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مى‏ داشت گفت آیا مردى را مى ‏کشید که مى‏ گوید پروردگار من خداست و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‏ دهد به شما خواهد رسید چرا که خدا کسى را که افراطکار دروغزن باشد هدایت نمی  ‏کند (۲۸)

اى قوم من امروز فرمانروایى از آن شماست و  در این سرزمین مسلطید ولی  چه کسى ما را از بلاى خدا اگر به ما برسد حمایت‏ خواهد کرد فرعون گفت‏ جز آنچه مى ‏بینم به شما نمى ‏نمایم و شما را جز به راه راست راهبر نیستم (۲۹)

و کسى که ایمان آورده بود گفت اى قوم من من از  مثل روز دسته ‏ها  ی مخالف خدا بر شما مى‏ ترسم (۳۰)

مردمی نظیر سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانى که پس از آنها امدند  و گرنه  خدا بر بندگان خود  ستم نمى‏ خواهد (۳۱)

و اى قوم من من بر شما از روزى که مردم یکدیگر را به یاری هم ندا درمى‏ دهند بیم دارم (۳۲)

روزى که پشت‏ کنان  بازمى‏ گردید ولی  براى شما در برابر خدا هیچ حمایتگرى نیست و هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست (۳۳)

آیات ۲۸ الی ۳۳ سوره غافر


نتیجه مهم

این آیات به صراحت نشان می دهند که در میان مردم آن زمان نیز افرادی بودند که خدا را می پرستیدند و  ایمان داشتند. بطور حتما آنان نیز دعا می کردند . ولی بلا همچنان ادامه داشت.  پس  برای بر طرف کردن طاعونی که سر تا سر مصر را فرا گرفته بود و روز زندگی آنا ن را به شب تار و شبهایشان را به شبهای مرگ و درد تبدیل کرده بود نیاز به دعا کننده ای بود که دعایش در درگاه خدا پذیر فته می شد و آن جز موسی نبود که خداوند او را و کتاب او را "امام " الهی لقب داده بود.۰

-و  حال آنکه پیش از آن کتاب موسى امام و  رحمتى بود و این قرآن  کتابى است به زبان عربى که تصدیق‏ کننده  آن  است تا کسانى را که ستم کرده‏ اند هشدار دهد و براى نیکوکاران مژده‏ اى باشد   ایه (۱۲)  سوره احقاف

و هنگامى که عذاب(طاعون) بر آنان فرود آمد گفتند اى موسى پروردگارت را به عهدى که نزد تو دارد براى ما بخوان اگر این عذاب را از ما برطرف کنى حتما به تو ایمان خواهیم آورد و بنى‏ اسرائیل را قطعا با تو روانه خواهیم ساخت
آیه (۱۳۴) سوره اعراف

 

نکته مهم

به بیان واضح تر : اگر خداباوران از قدیسین و اولیاء خدا و مقربین درگاه الهی بخواهند که برایشان به درگاه خداوند دعا کنند نه تنها شرک و بت و پرستی نکرده اند، بلکه به حقیقت خدا پرستی پی برده اند که بندگان مقرب و برگزیده خداوند را در درگاه او شفیع قرار داده و از آنان می خواهند که برایشان به درگاه  خداوند دعا کنند. چون آنان از برگزیدگان خواسته اند و می خواهند که آنان به خداوند دعا برند و او رفع بلا کند و او شفا دهد و ا  و توفیق دهد و او روزی دهد و او مشکل گشایی کند. و گرنه هیچ خدا پرستی که به مفهوم حقیقی خدا پرستی پی برده باشد ، غیر از خدا را روزی دهنده ، شفا دهنده، بر طرف کننده بلا ، یاوری کننده، نجات دهنده و...نمی داند. همه خدا باوران حقیقی خدا را سرچشمه همه قدرتها می دانند و بس!


ادامه دارد...

کتابهای مقدس(قرآن): بررسی دینداری از دید گاه قرآن : دینداری چیست ، چه شکل و قیافه و چه ساختاری دارد؟


بررسی دینداری از دید گاه قرآن

دینداری چیست ، چه شکل و قیافه و چه ساختاری دارد؟

آیا فقط زیر لب ورد و ذکر خواندن دینداری است؟

آیا اخمو و عبوس بودن علامت دینداری است؟
آیا سختگیر بودن علامت دینداری است؟
آیا خود را دور از جامعه نگاه داشتن علامت دینداری است؟
آیا همه را نجس و کافر دانستن علامت دینداری است؟
آیا فقط اگر نماز بخوانیم دیندار هستیم؟
آیا تعصب بیجا  دینداری است؟


۱۸ ویژگی دینداری و انسان دیندار

قرآن با معرفی نیکوکاری معنی دین را تعر یف  می کندو سپس پرهیزگاری و درستکاری را با تفکر و تعقل پیوند زده معنی دین و پرهیز کاری را تمام می کند:

پس اول می پرسیم نیکو کاری چیست؟

قرآن:(آیه ۱۷۷ سوره بقره)

"نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانید(به زبان ساده یعنی ادا و اطوار در آورده و نقش بازی کنید) ، بلکه نیکو کاری آن است که:

-کسى به خدا

-و روز بازپسین

-و فرشتگان 

-و کتاب آسمانی 

-و پیامبران ایمان آورد 

-و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و 

-یتیمان و 

-بینوایان و 

-در راه‏ماندگان و 

-مسکینان و 

-در راه آزاد کردن بندگان بدهد

-و نماز را برپاى دارد 

-و زکات را بدهد 

-و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند

-و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند

-آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند

آیه  (۱۷۷)  سوره بقره 

موارد فوق ۱۶ اصل را  شامل می شود و  هرگاه می خواهید دیندار را بشناسید باید تحقیق کنید آیا ۱۶ مورد فوق در او وجود دار و به آنان پای بند است و یا خیر!

اگر در طی عمر خود به ۱۶ مورد فوق پایبند باشد هم دیندار است، هم راستگوست و هم پرهیز کار است    چون .اظهار دینداری کردن با دیندار بودن و به اصول آن معتقد بودن صد در صد با دینداری تفاوت دارد.

دو اصل دیگر

خداوند دو اصل دیگر را به ۱۶ مورد فوق اضافه می کند:تسبیح خداوند همراه با تفکر و اندیشه

در آیه دیگری خداوند بطور صریح از کسانی که هنگام تقدیس و تسبیح او در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه می کنند و به این می اندیشند که جهان هدفداراست تقدیر می کنند

"همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند و می گویند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى، منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار!"

 آل عمران آیه (۱۹۱)

یعنی علاوه بر ۱۶ ویژگی بر شمرده در آیه نخست یک نفر دیندار باید اهل تفکر و اندیشه باشد و حتی در زمان نسبیح و مناجات با خدا که همیشه باید یاد او را با ذکر نام هایش و یادش گرامی بدارد در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه کند و به نظم و ترتیب و شکوه جهان اندیشیده و پی به این نکته مهم ببرد که جهان جهانی هدفمند و اخلاقی  است.

 اگر همه اتمها یکسان و یک شکل خلق شده اند و اگر همه آنان موظفند که همواره در حرکت باشند و اگر الکترونها باید بدور هسته بگردند و اگر پروتون نباید تجزیه شود تا جهان پایدار باشد و خورشید و ماه همواره در گردش باشند و هر گز بر روی هم سقوط نکنند و...پس جهان را باید طراحی با هوش و  علم بی نهایت باشد که چنین طرح دقیقی آفریده است.

اگر آن ۱۶ ویژگی بااین دو ویژگی را پیوند بزنیم آنگاه به معنی دیندار و دینداری می رسیم و ناگاه بر خود خواهیم لرزید که چقدر تعداد دینداران حقیقی کم و اندک است.