سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

کتابهای مقدس (قرآن): موضوعات جدیدی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند -سوره احقاف ۶۶ امین سوره بر حسب تار یخ نزول


ادامه از نوشتار پیشین

-موضوعات جدیدی که نخستین بار توسط قرآن مطرح شدند

-سوره احقاف ۶۶ امین  سوره بر حسب تار یخ نزول

حم (۱)

تنزیل این قرآن عظیم از جانب خدای مقتدر حکیم است. (۲)

حق میزان اصلی آفرینش

ما آسمانها و زمین و آنچه را بین آنهاست جز به حق  و جز در وقت معیّن نیافریده‌ایم و آنان که کافرند از هر چه پند و اندرزشان کنند و بیمشان دهند روی می‌گردانند. (۳)

دو مشکل اصلی بتها

بگو: جز خدا همه آن بتهایی که به خدایی می‌خوانید به من نشان دهید که آیا در زمین چیزی آفریده‌اند؟ یا شرکتی با خدا در خلقت آسمانها دارند؟ اگر از کتب آسمانی پیشین دلیلی بر خدایی بتان دارید یا کمتر اثر و نشان بر درستی عقیده شرک یافته‌اید اگر راست می‌گویید بر من بیاورید. (۴)

مشکل دیگر بت پرستی

و کیست گمراه‌تر از آن که جز خدا کسی را بپرستد که هیچ در حوائج تا قیامت او را اجابت نکند و از هر چه بخوانندشان خود بی خبر باشند؟ (۵)

دشمنی معبودان باطل با پیروانشان

و چون در قیامت خلق محشور شوند آنجا معبودان باطل با مشرکان دشمن و از پرستش آنها بیزارند. (۶)

می گفتند: قرآن کتاب سحر و جادو ست

و هر گاه آیات روشن ما را بر مردم تلاوت کنند آنان که کافر شدند چون آیات الهی آمد گویند که این کتاب سحر آشکارایی است. (۷)

می گفتند : محمد خود این قران را نوشته است

بلکه کافران می‌گویند که (محمّد) خود این آیات قرآن را فرا بافته است. بگو: اگر این قرآن را من از خود بافته باشم شما از قهر خدا هیچ قدرت بر نجات من ندارید، او به افکاری که در آن فرو می‌روید داناتر است، گواه میان من و شما هم او کافی است و اوست خدای بسیار آمرزنده و مهربان. (۸)

پیامبر بگو: من فقط از وحی الهی اطاعت می کنم

بگو: من از بین رسولان، اولین پیغمبر نیستم  و نمی‌دانم که با من و شما عاقبت چه می‌کنند؟ من جز آنچه بر من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و جز آنکه با بیان روشن (خلق را آگاه کنم و از خدا) بترسانم وظیفه‌ای ندارم. (۹)

بگو: چه تصور می‌کنید، اگر از جانب خدا باشد و شما به آن کافر شوید در صورتی که شاهدی  از بنی اسرائیل  بر مشابهت مانند  گواهی دهد و ایمان آرد و شما تکبر ورزید ؟ آری البته خدا مردم ستمکار را هدایت نخواهد کرد. (۱۰)

ایراد خداناباوران: چرا فقیران طرفدار این دین هستند؟

و کافران گفتند: اگر دین اسلام بهتر  بود مردم  از ما در ایمان به آن سبقت نمی‌گرفتند. و آنها چون به قرآن هدایت نمی‌شوند خواهند گفت که این کتاب دروغی از گفتار پیشینیان است. (۱۱)

و پیش از قرآن کتاب تورات بر موسی که امام و پیشوای مهربان خلق بود نازل گردید و این کتاب قرآن مصدّق کتب آسمانی پیشین به زبان فصیح عربی نازل شده تا ستمکاران عالم را (از عذاب خدا) بترساند و نیکوکاران را بشارت (به رحمت ایزد) دهد. (۱۲)

آنان که گفتند: آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند بر آنها هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی نخواهد بود. (۱۳)

به پاداش کارهی نیک مردم بهشتی می شوند

آنان اهل بهشتند و به پاداش اعمال نیک همیشه در بهشت ابد مخلّد خواهند بود. (۱۴)

وظایف حتمی هرکس در باره پدر و مادر

و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر خود سفارش کردیم، که مادر با رنج و زحمت بار حمل او کشید و باز با درد و مشقّت وضع حمل نمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری او بود تا وقتی که طفل به حد رشد رسید و آدمی چهل ساله گشت (و عقل و کمال یافت آن گاه سزد که) عرض کند: بار خدایا، مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته‌ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم. (۱۵)

۱۰ موضوع

ادامه دارد

کتابهای مقدس (قرآن): پیگری جادوگری در مصر باستان بر اساس گزارشات قرآن (بخش سوم)


ادامه از نوشتار پیشین

پیگری جادوگری در مصر باستان بر اساس گزارشات قرآن (بخش سوم)


جادوگری مصری در دوران فرعون چه بود؟

در نوشتار پیشین به بررسی آیات قرآنی پرداختیم که گزارشات مفصلی از صحنه مبارزه موسی پیامبر با جادوگران مصر باستان بدست می دهد و این چگونه با دخالت مستقیم  خداوند عصای موسی به وسیله ای  تبدیل شد و همه بساط  جادوگران را بلعیده و جادوی جادوان مصری را باطل ساخت.

ولی به هر حال لازم است که بر اساسرمدارک موجود از همان دوران که در مووزه ها و کتابخانه های جهان موجود است و یا در خود کشور مصر وجود دارد به بررسی تاریخ تشکل و ساختار جادوگری مصر باستان نیز بپردازیم. 

یکی از  بهترین و یا حدا قل یکی از بهتربن مراجع که می تواند مورد استفاده قرار گیرد  کتاب " جادوگری مصری" نوشته  E. A . WALLIS BUDGE, M . A . LITT . D D . LIT  می باشد که هردو مسئولان بخش اشیاء باستانی مصر و آشور در موزه بر یتانیا هستند.
این دو در آغاز کتاب جادوگری مصری را این گونه معرفی می کنند:

"جادوی مصری ها دو نوع بود که برای اهداف مشروع و با بهره مندی از افراد زنده یا مرده و آنچه در پیشبرد توطئه ها و نقشه های شیطانی مورد استفاده قرار می گرفت و قصد داشت بلایی را به همراه داشته باشد  تا بر علیه دشمنان به کار گرفته شود و هم چنین  بر کسانی که علیه مصریها  هدایت شده بودند
.  در متون دینی و آثار خود ما هممی توانید  ببینید که چگونه جادو خدمتگزار دین ساخته شده است ، و چگونه در معابر خاصی در کنار عالی ترین عقاید معنوی ظاهر می شود.  و شکی نیست که هدف اصلی کتابها و مراسم جادویی بهره مندی از کسانی بود که به نوعی از آنها استفاده می کردند دانش کافی برای استفاده از آنها به دست آورد" 


سپس نویسنندگان کتاب فوق از نکته ای گله مند هستند و ادعا می کنند که مردمان بیگانه که به مصر سفر می کردند و سعی می کردنددر باره  جادوگری مصری تحقیق کنند نتوانسته بودند به حقیقت ساختاری این جادوگری پی ببرند؛


"اما مصریان آنقدر بدشانس بودند که  جادوگری آنها برای غریبه هایی که به سرزمین آنها راه یافته بودند قابل درک نبود.بسیاری از غریبه هایی که  به مصر آمدند نتوانستند حقیقت جادوی مصری را درک کنند و در نتیجه  ایده های غلط و اغراق آمیز از مذهب آنها در میان ملتهای اطراف پخش شد ، و مراسم جادویی که در مراسم تشییع جنازه آنها انجام می شد توسط جاهلان نشان داده می شد یا به عنوان اعمال احمقانه  خرافات یا به عنوان ترفندهایی از هنر سیاه معرفی می گردید. 

در حالی که جادوی سایر ملت های شرق باستان بعنوان سیستمی  کاملاً در برابر قدرت تاریکی بود  و به منظور خنثی کردن طرح های  بر  اندازی  و نابودی دشمنان بکار می رفت و  آنها با فراخوانیدن گروهی از موجودات خیرخواه به این کار اقدام می کردند."

البته باید این ایراد را مطرح کرد که همین بیگانگان بودند که به شرق باستان سفر می کردند و گزارشات خود را در مورد سیستم جادوگری شرق ارائه می کردند. بنابر این یا گزارشات آنان در هردو مورد درست و یا غلط می باشند.

این نویسندگان می افزایند:

"ولی جادوگری مصریان با هدف توانایی فرمان دادن به خدایانشان اختراع بود. تا این خداین  برای آنها کار کنند  و آنها را مجبور کنند که به میل خود ظاهر شوند. این نتایج عالی باید با استفاده از برخی از کلمات به دست می آمد که برای کارآمد بودن باید با صدای مناسب توسط یک فرد واجد شرایط بیان شود

مثلا یک  مرد ؛  چنین کلماتی ممکن است بر روی برخی موضع های فرعی ، پاپیروس ، سنگ های قیمتی و مانند آن نوشته شده و بر روی شخص پوشیده میشد  و اثر آن قابل هرگونه انتقال به دیگری بود.
بطوریکه  تقریباً هر مرد ، زن و
کودکی که در مصر  توانایی پرداخت آن را داشت ، از چنین جذابیت یا طلسمی استفاده می کرد ،
جای تعجب نیست که در آن زمان مصریان در اوایل دوره به عنوان ملت جادوگران و ساحران در نظر گرفته می شدند."

سپس نویسندگان کتاب که قطعا خود فرهنگ عبری دارند به ستایش از فرهنگ عبری و یهودی پرداخته و می نویسند که هر چه اطلاعات موجو  د است از گزارشات عبرانیان و یهودان است. البته باید هم که چنین بوده باشد چون این پیامبر یهود بود که ماموریت مبارزه با جادوگران مصر باستان بر عهده او گذارده شده بود:


"  نویسندگان عبری ، یونانی و رومی از آنها به عنوان متخصصان علوم فرهنگی و صاحبان قدرت یاد می کردند که با توجه به شرایط ، می توانستند به آنها صدمه بزنند یا به انسان آسیب برسانند.   اتفاقا از متون  عبرانیان  اطلاعات قابل توجهی درباره قدرت جادوگر مصر درست است.  استفان مقدس افتخار می کند که قانونگذار بزرگ موسی با تمام خرد مصریان آموخته است ،

و اظهار داشت که او از نظر گفتار و کردار قدرتمند بوده و در زندگی این انسان برجسته ویژگی های بسیاری وجود دارد که نشان می دهد وی با بسیاری از اعمال جادوی مصر آشنا بوده است  "


قدرت کلمه

آنگاه نویسندگان کتاب به شرح مطالبی در مورد روش جادوگری مصر باستان می پردازند که با قران و آنچه در نوشتار پیشین در مورد جادوگری مصر بر اساس ایات قرآن گفته شد تا حدود زیادی هم خوانی دارد:


"عبارت قدرتمند در کلمات احتمالاً به این معنی است که ، او مانند الهه ایسیس زبانی قوی داشت و کلمات قدرتی را که با تلفظ صحیح می دانست به زبان می آورد ، و در گفتار او وقفه ای وجود نداشت  ، و هم در امر دادن و هم در گفتن کامل بود.

   تبدیل مار فرنگی به چیزی که ظاهراً یک چوب بی روح چوبی است و برگرداندن چوب به حلزونی خشمگین ، اعیادی است که از قدیمی ترین دوره در شرق انجام می شده است.  و قدرت کنترل و هدایت حرکات چنین خزندگان سمی یکی از مواردی بود که مصر بیش از همه به آن افتخار می کرد .
و مصر یها در  در زمان ساخت اهرام مهارت بیشتری داشتند.  اما این به هیچ وجه تنها مدرکی نبود که موسی نشان می داد چون  او در جادوی مصریان تبحر داشته است ، زیرا مانند حکیم ابا - انر و پادشاه نکتانبنس ، و سایر جادوگران مصر از زمان بسیار قدیم ، او و هارون صاحب یک  میله ای شگفت انگیز  بودند که به وسیله آن معجزات خود را می دادند.  به قول موسی هارون میله خود را بلند کرد و آبها را زد و آنها خون شدند."


ادامه دارد....

کتابهای مقدس کتاب انجیل عهد عتیق : سفر پیدایش: ازدواج اسحق


ادامه از نوشتار پیشین

کتاب  انجیل عهد عتیق 

سفر پیدایش


ازدواج اسحق

1ابراهیم پیر و سالخوره شد، و خداوند، ابراهیم را در هر چیز برکت داد. 

2 و ابراهیم به خادم خود که بزرگ خانة وی و بر تمام مایملک او مختار بود، گفت: اکنون دست خود را زیر ران من بگذار. 

3 و به یهوه، خدای آسمان و خدای زمین، تو راقسم می دهم، که زنی برای پسرم از دختران کنعانیان که در میان ایشان ساکنم نگیری، 

4 بلکه به ولایت من و به مولدم بروی، و ازآنجا زنی برای پسرم اسحاق بگیری. 

5 خادم به وی گفت: شاید آن زن راضی نباشد که با من بدین زمین بیاید؟ آیا پسرت را بدان زمینی که از آن بیرون آمدی، باز برم؟

6 ابراهیم وی را گفت: زنهار، پسر من بدانجا باز مبری. 

7 یهوه، خدای آسمان که مرا از خانة پدر و از زمین مولد من بیرون آورد و به من تکلم کرد و قسم خورده، گفت: که این زمین را به ذریت تو خواهم داد. او

فرشتة خود را پیش روی تو خواهد فرستاد، تا زنی برای پسرت از آنجا بگیری. اما 

8 اگر آن زن از آمدن با تو رضا ندهد، از این قسم من بری خواهی بود، لیکن زنهار پسر مرا بدانجا باز نبری. 

9 پس خادم دست خود را زیر ران آقای خود ابراهیم نهاد، و در این امر برای او قسم خورد. 

10 و خادم ده شتر، از شتران آقای خود گرفته، برفت. و همة اموال مولایش به دست او بود. پس روانه شده، به شهر ناحور در اَرام نهرین آمد. 

11 و به وقت عصر، هنگامی که زنان برای کشیدن آب بیرون می آمدند، شتران خود را در خارج شهر، بر لب چاه آب خوابانید. 

12 و گفت: «ای یهوه، خدای آقایم ابراهیم، امروز مرا کامیاب بفرما، و با آقایم ابراهیم احسان بنما.

13 اینک من بر این چشمة آب ایستاده ام، و دختران اهل این شهر، به جهت کشیدن آب بیرون می آیند. 

14 پس چنین بشود که آن دختری که به وی گویم: سبوی خود را فرود آر تا بنوشم، و او گوید: بنوش و شترانت را نیز سیراب کنم، همان باشد که نسیب

بندة خود اسحاق کرده باشی، بدین، بدانم که با آقایم احسان فرموده ای. 

15 و او هنوز از سخن گفتن فارغ نشده بود که ناگاه رِفقه، دختر بتوئیل، پسر ملکه، زن ناحور، برادر ابراهیم، بیرون آمد و سبویی بر کتف داشت. 

16 و آن دختر بسیار نیکومنظر و باکره بود و مردی او را نشناخته بود. پس به چشمه فرو رفت، و سبوی خود را پر کرده، بالا آمد. 

17 آنگاه خادم به استقبال او بشتافت و گفت: جرعه ای آب از سبوی خود به من بنوشان. گفت: ای آقای من بنوش، و سبوی خود را بزودی بر دست خودفرود آورده، او را نوشانید. 

19 و چون از نوشانیدنش فارغ شد، گفت: «برای شترانت نیز بکشم تا از نوشیدن باز ایستند.

 پس سبوی خود را بزودی در آبخور خالی کرد و باز بسوی چاه، برای کشیدن بدوید، و از بهر همة شترانش کشید. 

21 و آن مرد بر وی چشم دوخته بود و سکوت داشت، تا بداند که خداوند، سفر او را خیریت اثر نموده است یا نه. 

22 و واقع شد چون شتران از نوشیدن باز ایستادن که آن مرد حلقة طلای نیم مثقال وزن، و دو ابرنجین برای دستهایش، که ده مثقال طلا وزن آنها بود،

بیرون آورد، 

23 و گفت: «به من بگو که دختر کیستی؟ آیا در خانة پدرت جایی برای ما باشد تا شب را بسر بریم؟ 

24 وی را گفت: «من دختر بتوئیل، پسر ملکه که او را از ناحور زایید، می باشم.» 

25 و بدو گفت: «نزد ما کاه و علف فروان است، و جایی نیز برای منزل. 

26 آنگاه آن مرد خم شد، خداوند را پرستش نمود 

27 و گفت: «متبارک باد یهوه، خدای آقایم ابراهیم، که لطف و وفای خود را از آقایم دریغ نداشت، و چون من در راه بودم، خداوند مرا به خانة برادران

آقایم راهنمایی فرمود. 

28 پس آن دختر دوان دوان رفته، اهل خانة مادر خویش را از این وقایع خبر داد. 

29 و رفقه را برادری لابان نام بود. پس لابان به نزد آن مرد، به سرچشمه، دوان دوان بیرون آمد. 

30 و واقع شد که چون آن حلقه و ابرنجینها را بر دستهای خواهر خود دید، و سخنهای خواهر خود، رفقه را شنید که می گفت آن مرد چنین به من گفته

است، به نزد وی آمد. و اینک نزد شتران به سرچشمه ایستاده بود. 

31 و گفت: ای مبارک خداوند، بیا، چرا بیرون ایستاده ای؟ من خانه را و منزلی برای شتران مهیا ساخته ام. 

32 پس آن مرد به خانه در آمد، و لابان شتران را باز کرد، و کاه و علف به شتران داد، و آب به جهت شستن پاهایش و پاهای رفقایش آورد. 

33 و غذا پیش او نهادند. وی گفت: تا مقصود خود را باز نگویم، چیزی نخورم. گفت: بگو.

34 گفت: من خادم ابراهیم هستم. 

35 و خداوند، آقای مرا بسیار برکت داده و او بزرگ شده است، وگله ها و رمه ها و نقره و طلا و غلامان و کنیزان و شتران و الاغان بدو داده است. 

36 و زوجة آقایم ساره، بعد از پیر شدن، پسری برای آقایم زایید، و آنچه دارد، بدو داده است.

37 و آقایم مرا قسم داد و گفت که زنی برای پسرم از دختران کنعانیان که در زمین ایشان ساکنم، نگیری. 

38 بلکه به خانةپدرم و به قبیلة من بروی، و زنی برای پسرم بگیری. 

39 و به آقای خود گفتم: شاید آن زن همراه من نیاید؟ 

40 او به من گفت: یهوه که به حضور او سالک بوده ام، فرشتة خود را با تو خواهد فرستاد، و سفر تو را خیریت اثر خواهد گردانید، تا زنی برای پسرم از

قیبله ام و از خانة پدرم بگیری.

41 آنگاه از قسم من بری خواهی گشت، چون به نزد قیبله ام رفتی، هر گاه زنی به تو ندادند، از سوگند من بری خواهی بود. 

42 پس امروز به سر چشمه رسیدم و گفتم: ای یهوه، خدای آقایم ابراهیم، اگر حال سفر مرا که به آن آمده ام، کامیاب خواهی کرد، 

43 اینک من به سر این چشمة آب ایستاده ام. پس چنین بشود که آن دختری که برای کشیدن آب بیرون آید، و به وی گویم: مرا از سبوی خود جرعه ایآب بنوشان، 

44 و به من گوید: بیاشام، و برای شترانت نیز آب می کشم، او همان زن باشد که خداوند، نصیب آقازادة من کرده است. 

45 و من هنوز از گفتن این، در دل خود فارغ نشده بودم که ناگاه رفقه با سبوی بر کتف خود بیرون آمده و به چشمه پایین رفت تا آب بکشد. و به وی

گفتم: جرعه ای آب به من بنوشان. 

46 پس سبوی خود را بزودی از کتف خود فرو آورده، گفت: بیاشام، و شترانت را نیز آب می دهم. پس نوشیدم و شتران را نیز آب داد. 

47 و از او پرسیده، گفتم: تو دختر کیستی؟ گفت: دختر بتُوئیل بن ناحور که ملکَه، او را برای او زایید. پس حلقه را در بینی او، و ابرنجین ها را بر دستهایش

گذاشتم. 

48 آنگاه سجده کرده، خداوند را پرستش نمودم و یهوه، خدای آقای خود ابراهیم را، متبارک خواندم، که مرا به راه راست هدایت فرمود، تا دختر برادر

آقای خود را برای پسرش بگیرم. 

49 اکنون اگر بخواهید با آقایم احسان و صداقت کنید، پس مرا خبر دهید. و اگرنه مرا خبر دهید، تا بطرف راست یا چپره سپر شوم. 

50 لابان و بتوئیل در جواب گفتند: این امر از خداوند صادر شده است، با تو نیک یا بد نمی توانیم گفت. 

51 اینک رفقه حاضر است، او را برداشته، روانه شو تا زن پسرِ آقایت باشد، چنانکه خداوند گفته است. 

52 و واقع شد که چون خادم ابراهیم سخن ایشان را شنید، خداوند را به زمین سجده کرد. 

53 و خادم، آلات نقره و آلات طلا و رختها را بیرون آورده، پیشکش رفقه کرد، و برادر و مادر او را چیزهای نفیسه داد. 

54 و او و رفقایش خوردند و آشامیدند و شب را بسر بردند و بامدادان برخاسته، گفت: مرا به سوی آقایم روانه نمایید. 

55 برادر و مادر او گفتند: دختر با ما ده روزی بماند و بعد از آن روانه شود. 

56 بدیشان گفت: مرا معطَل مسازید، خداوند سفر مرا کامیاب گردانیده است، پس مرا روانه نمایید تا بنزد آقای خود بروم. 

57 گفتند: دختر را بخوانیم و از زبانش بپرسیم. 

58 پس رفقه را خواندند و به وی گفتند: با این مرد خواهی رفت؟ گفت: می روم. 

59 آنگاه خواهرخود رفقه و دایه اش را با خادم ابراهیم و رفقایش روانه کردند. 

60 و رفقه را برکت داده، به وی گفتند: تو خواهر مرا هستی، مادر هزار کورها باش، و به ذریت تو، دروازة دشمنان خود را متصرف شوند.

کتابهای مقدس(قرآن): پیگیری صحنه هایی از جادوگری در مصر باستان بر اساس آیات قرآن(بخش دوم)



ادامه از نوشتار پیشین

پیگیری  صحنه هایی از جادوگری در مصر باستان بر  اساس  آیات قرآن(۲)

صحنه ایی از جادوگری و خنثی سازی جادو در زمان فراعنه

قران در سوره اعراف آیات ۱۰۶ تا ۱۲۵ به شدح رویا روی موسی پیامبر و جادوگران مصری پرداخته است. پیش از آنکه به تاریخ و ساختار جادوگری در مصر باستان بپردازیم این آیات را مطالعه می کنیم:
فرعون پاسخ داد که اگر دلیلی برای صدق خود داری بیار اگر از راستگویانی. (۱۰۶)موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید. (۱۰۷)  و دست (از گریبان خود) برآورد که ناگاه بینندگان را سپید و رخشان بود. (۱۰۸) مهتران قوم فرعون گفتند که این شخص ساحری سخت ماهر و داناست. (۱۰۹) اراده آن دارد که شما را از سرزمین خود بیرون کند، اکنون در کار او چه دستور می‌دهید؟ (۱۱۰) قوم به فرعون گفتند که موسی و برادرش (هارون) را زمانی بازدار و گردآورانی به شهرها بفرست. (۱۱۱) تا ساحران زبردست دانا را به حضور تو جمع آورند. (۱۱۲) عدّه‌ی بسیاری ساحران به حضور فرعون گرد آمده، فرعون را گفتند: اگر بر موسی غالب آییم برای ما اجر و مزد شایان خواهد بود؟ (۱۱۳)فرعون پاسخ داد: بلی و علاوه بر آن نزد من از مقربان خواهید گشت. (۱۱۴) ساحران به موسی گفتند: اگر خواهی نخست تو عصای خود بیفکن یا ما بساط سحر خویش بیندازیم. (۱۱۵)موسی گفت: شما اول اسباب خود بیفکنید. چون بساط خود انداختند به دروغ چشم خلق بربستند و مردم را سخت به هراس افکندند، و سحری بس عظیم و هول‌انگیز برانگیختند. (۱۱۶)
و ما به موسی وحی نمودیم که عصای خود را بیفکن، (چون عصا انداخت) ناگاه عصای او هر چه ساحران بافته بودند یکباره همه را ببلعید. (۱۱۷)پس حق ثابت شد و اعمال ساحران همه باطل گردید. (۱۱۸) وعاقبت فرعونیان در آن جا مغلوب شده و خوار و سرشکسته بازگشتند. (۱۱۹) و ساحران بی‌اختیار به سجده افتادند. (۱۲۰) گفتند: ما ایمان آوردیم به خدای عالمیان، (۱۲۱)خدای موسی و هارون. (۱۲۲) فرعون گفت: چگونه پیش از دستور و اجازه‌ی من به او ایمان آوردید؟ همانا این مکری است که در این شهر اندیشیده‌اید که مردم این شهر را از آن بیرون کنید، پس به زودی خواهید دانست! (۱۲۳) همانا دست و پای شما را یکی از راست و یکی از چپ بریده و آن گاه همه را به دار خواهم آویخت. (۱۲۴)ساحران گفتند: ما به سوی خدای خود باز می‌گردیم. (۱۲۵)

اعراف

در این  آیات خداوند کارها و جادویی های   جادوگران مصری را حقه بازی و دروغ پردازی معرفی می کند و      می گویدکه  عصای موسی بساط سحر و جادوگری جادوگران مصری را باطل نموده و از کار انداخت و همه را بلعید.

خداوند کار جادوگران موسی را  چیزی معرفی می کند که امروزه به " چشم بندی" موسوم شده است":

موسی گفت: شما اول اسباب خود بیفکنید. چون بساط خود انداختند به دروغ چشم خلق بربستند و مردم را سخت به هراس افکندند، و سحری بس عظیم و هول‌انگیز برانگیختند. (۱۱۶)


البته در ضمن خداوند این نکته را نیز ذکر می کند که کارهای آنان در نظر مردم   وحشت انگیز و بزرگ بنظر می آمد.ازسوی دیگر "بلعیدن  اسبا ب جادو "  که در آیه ۱۱۷ آیات فوق به آن اشاره شده  همان خرد کردن و ذره دره کردن متن و ساختار  طلسم های جادویی است که امروزه نیز باطل کنندگان جادو بر این باورند که متن های جادویی و سحر گرایانه و طلسمات ضرر زننده که برروی کاغذ نوشته شده و یا بر روی فلزی حک شده باید خرد شده  و بصورات ذرات بسیار ریز درآمده تا ازبین بروند.


آیاتی دیگر:کلید باطل سازی جادوی سیاه

در سوره یونس مجددا خداوند از این صحنه مبارزه موسی با جادوگران مصری سخن گفته و در ضمن اعلام    می نماید که موسی از دیدن جادوهای مصریان ترسید، ولی خداوند به الهام الهی او را از ترس بر حذر داشت.


و چون جادوگران آمدند موسى به آنان گفت آنچه را مى‏ اندازید بیندازید (۸۰)پس چون افکندند،  موسى گفت آنچه را شما به میان آوردید سحر است که به زودى خدا آن را باطل خواهد کرد آرى خدا کار مفسدان را تایید نمى ‏کند (۸۱)و خدا با کلمات خود حق را ثابت مى‏ گرداند هر چند بزهکاران را خوش نیاید (۸۲

سوره یونس

این سه آیه و سه آیه از سوره طه که در پایین این سطرها می آید امروز ه در قلمرو کشورهای مسلمان نشین بعنوان سلاح مبارزه با جادوگری سیاه بکار می رود و کسانی که به کار خنثی و باطل سازی سحر و جادوی سیاه اشتغال دارند با خواندن و یا نوشتن این آیه برروی کاغذ  و یا حک آنها بر روی فلزات برای نابودی سحر استفاده می کنند. یا این که از کسی که بزعم آنان تحت تاثیر سحر قرار گرفته می خواهند که این آیات را هرروزه به تعداد معین تلاوت کند. گزارشات تایید نشده ای وجود دارد که می گویند برخی از افراد جادو شده قادر به خواندن این آیات نیستن و یا این که در روزهای نخست قرائت این آیات دچار نوعی تنش روحی می شوند.


قدرت کلمات

در آخرین آیه از سه آیه فوق موسی به ساحران می گوید که خداوند بوسیله " کلمه" جادوی جادوگران را باطل می سازد. این ویژگی و اهمیت " کلمه و نام" نه تنها در زمینه جادو بلکه در روانشناسی موفقیت امروزی نیز از اهمیت ویژه بر خوردار است.  

محققان مسلمان که با جادو مبارزه می کنند باور قطعی دارند که تکرار نامها و اسامی خداوند  بدون شک        می تواند انسان را از گزند جادوی سیاه دور بدارد و اگر کسی به جادوی سیاه مبتلا شده این نامها قادرند که او را از ورطه ابتلا به جادو برهانند.

البته این موضوعی است که بعدا نیز به آن خواهیم پرداخت و گفتار یکی از پژوهشگران تاریخ جادوی مصری را نقل خواهیم کرد که به قدرت کلمه و نانها در جادوگری مصر باستان اشاره می کند.

هم‌چنین در سوره طه خداوند اشارتی دیگر به این واقعه دارد و اطلاعات بیشتری از سیستم جادوگری مصر باستان بدست می دهد:

موسی گفت: شما اول بساط خود درافکنید، (آن‌ها بساط خویش افکندند) که ناگاه در اثر سحرآنان رسن‌ها و چوب‌هاشان   این گونه به نظر می رسید که به جنبش و حرکت در آمده بودند. (۶۶)در آن حال موسی در دل خویش سخت بترسید. (۶۷)ما گفتیم: مترس که تو البته همیشه غلبه و برتری خواهی داشت. (۶۸)و اینک عصایی که در دست داری بیفکن تا  بساط سحر و ساحری اینان را فرو بلعد، که کار اینان حیله ساحری بیش نیست و ساحر هر جا رود (و هر چه کند) هرگز فلاح و فیروزی نخواهد یافت. (۶۹)

آیات فوق دو مطلب جدید در بردارند که عبارتند از:
۱- وسیله جادوگری مصر باستان طناب و چوب بوده است که جادوگران با نیروی خود آنانرا به حرکت و جنبش وا می داشتند.

۲-خداوند در آیه ۶۶ تاکید می کند که جادوگران مصری کاری می کردند که در نظر بیننده چوبها و طنابها به حرکت در آیند. یعنی خداوند در پی آنست که بگوید آنچه جادوگران مصری انجام دادند" تصرف در تخیل بینندگان " بود. به همین دلیل د ر آیه ۶۹ کار آنان را حیله گری معرفی می کند.  

همان گونه که در بالا اشاره شد این سه آیه همراه با سه آیه سوره یونس که در بالا آورده شدند توسط متخصصان صد جادو در کشورهای اسلامی برای باطل سازی جادوی سیاه مورد استفاده قرار می گیرند.


ادامه دارد...

کتابهای مقدس (قرآن): پرونده باز و راز های حل نشده اقدامات دو فرشته در بابل برای آموزش ضد جادو: هاروت و ماروت(۱)


پرونده باز و راز های  حل نشده اقدامات دو فرشته در بابل: هاروت و ماروت(۱)

در قرآن در آیه ۱۰۲ از سوره بقره اشاره ای  مجمل به انتشار و بکار گیری جادو در سرزمین تحت حکومت سلیمان پیامبر دارد که شیاطین رواج دهنده آن بودند و گروهی از مردم از آن روش های جادویی شیطانی بهره گرفته و گمراهی را انتخاب کردند.  این گروه هز مروم را قرآن در ایه ۱۰۱ همین سوره این گونه معرفی  می کند:


چون پیغمبری از جانب خدا بر آنان آمد که به راستی کتب آسمانی آن‌ها گواهی می‌داد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر انداختند  گویی که  هیچ نمی‌دانند. )


هم‌چنین  ایه ۱۰۲ سوره بقره به جادوگران بابلی و رواج جادو در بابل  اشاره نموده و  در این آیه از دو فر شته  سخن رفته که برای آموزش ضدجادو به سرزمین بابل آمده بودند تا به مردم روش های خنثی کردن انواع جادو را بیاموزند.  لیکن برای انجام این کار نیاز به آن بود که مردم بابل ابتدا با سیستمهایی جادویی و تکنیکهای آن آشنا شده و سپس روشهای  خنثی سازی آن را بیاموزند. ولی گویا مردم از بخشهایی از این آموزشها برای جدایی مابین زنان  و شوهران استفاده کردند .:


۱-(و آنچه را که شیطانها ها درزمان  سلطنت‏ سلیمان  بر مردم خوانده  بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطانها(شیطان صفتها) به کفر گراییدند که به مردم سحر مى ‏آموختند
و
2- آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود پیروی کردند  با اینکه آن دو  هیچ کس را تعلیم  نمیکردند مگر آنکه  مى گفتند ما وسیله  آزمایشى [
هستیم پس زنهار کافر نشوىد
ولی
3-آنها از آن دو چیزهایى مى ‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند
هر چند
4- بدون فرمان خدا نمى‏ توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و چیزى مى ‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمى ‏رسانید و قطعا  دریافته بودند که هر کس خریدار این  باشد در آخرت بهره‏ اى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدنداگر مى‏ دانستند .
(  آیه ۱۰۲  سوره بقره)


بابل(Babylonکجاست؟

1. برخى گفته اند منظور از بابل، شهر «بابل» عراق است؛
2. بعضى نیز گفته اند که منظور، «بابل» دماوند است؛
3. برخى دیگر، منطقه وسیعى از نصیبین تا رأس العین را به عنوان بابل مطرح کرده اند.

تعریفی که ویکی پدیا از بابل یا بابیلون می دهد چنین است:
بابل (به اکدی: باب-ایلی، به معنی دروازهٔ خدا) یکی از تمدن‌های باستانی حوزهٔ میان‌رودان است. بابل در میان‌رودان در حوضهٔ رود فرات قرار داشت. مرکز این تمدن باستانی، شهر بابل بود که امروزه بقایا و آواره‌های به جا مانده از این شهر را تقریباً در ۸۸ کیلومتری جنوب بغداد امروزی و نزدیک شهر حله عراق می‌توان یافت.

کَلده یا کلدان (به اکدی: māt Kaldu) نام یکی از بخش‌های تمدن بابل است که سلسله یازدهم پادشاهی بابل را به نام آنان کلدانی می‌نامند، دورانی کوتاه (۶۱۲_۵۳۹ پ.م.) با پنج پادشاه بود که دو پادشاه آخری نیز کلدانی نبودند (واپسین آنان نبونید، آرامی بود. نخستین آنان نبوپلسّر بود که فرزند خود را به نام یکی از پادشاهان اکد نبوکدنصر یکم، که با وی هیچ خویشاوندی نداشت، نبوکدنصر دوم (بخت النصر) خواند.

پایتخت  کلدانیان بیت یاکین نام داشت و در کرانه سمت چپ فرات، میانِ بصره و ناصریه کنونی قرار داشت. حاکم کلدانیان نیز پادشاه بیت یاکین نامیده می‌شد. همان‌طور که بابلی‌ها پادشاهِ خود را پادشاهِ بابل می‌نامیدند.

کلدانی‌ها سامی بودند. خاستگاه آنان شاید عربستان بوده‌است. زبان کلدانیان از زبان‌های سامی بابلی بود و شباهت‌هایی به زبان آشوری داشت، در دوره‌های بعدی زبان بابلی و سپس زبان آرامی جای آن را گرفت. آنها بخشی از تمدن بابلی به‌شمار می‌آمدند و در خواندن و نوشتن استاد بودند و زبردستی شگفتی در سحر و جادو و علوم غریبه داشتند. به طوری که در دوران حکومت ایرانیان کلمه کلدانی به معنای ستاره‌شناس و جادوگر به کار می‌رفت (از جمله در کتاب دانیال نبی و در نوشته‌های استرابو).


هم زمانى هاروت و ماروت با دوران پیامبرى حضرت سلیمان(علیه السلام) یا پس از ایشان

در آیه 102 سوره بقره، از هاروت و ماروت در کنار نام حضرت سلیمان(علیه السلام) یاد شده است، با این حال، برخى معتقدند این مسئله به زمان بعد از حضرت سلیمان برمى گردد. در برخى احادیث نیز آمده است که ماجراى هاروت و ماروت پس از دوران نوح(علیه السلام) بود که سحر و موهومات زیاد شده بود. برخى دیگر نیز معتقدند که این ماجرا در دوران پیامبرى حضرت ادریس(علیه السلام)بوده است.

 البته هیچ کدام از این دو قول اخیر، صحیح به نظر نمى رسد، زیرا زمان این دو پیامبر بزرگوار(علیهما السلام)، بسیار جلوتر از حضرت سلیمان(علیه السلام) بوده است و با توجه به آیه نقل شده، این مطلب بعید مى نماید

برای آن که با تاریخ تطور و تشکیل افکار مربوط به جادوگری در بابل آشنا شویم کتاب مرجعی بنام   " افسانه ها و اساطیر بابلی و آسوری" نوشته   لوئیس اسپنس    مراجعه می کنیم که در فصل دهم  بخشی با عنوان : "جادو و دیو شناسی بابلی و  آسوری"  دارد    و اطلاعاتی را در این زمینه بدست می دهد :

مختصری در باره روشهای جادویی بابلیان در بابل ، کلده و آشور
مانند دیگر نژادهای بدوی ، مردم کلده به سختی بین دین و جادو تفاوت قائل می شدند. برای مثال  یک تفاوت بین کشیش و جادوگر این بود که یکی برای اهداف مذهبی از جادو استفاده می کرد در حالی که دیگری از آن برای اهداف خود استفاده می کرد.
ادبیات کلدانی به ویژه ادبیات مذهبی آن - سرشار از  با ارجاعات به جادوگری است ، و در طلسم ها و افسون های آن نمونه های اولیه کسانی را می بینیم  که  بعدها جادوگران اروپای قرون وسطی به کار گرفتند.
.  در واقع برخی از دلمشغولی ها و اعمال جادویی آشوری بسیار شبیه به جادوگران اروپایی قرون وسطی و افراد بدوی امروزی است که به سختی می توان خود را متقاعد کرد که منشأ مستقلی دارند.

در کلده ، همانند مصر باستان ، اعمال جادویی خشن و مبهم دوران اوایل شکل گرفته و به آیین پذیرفته شده تبدیل گردید. همانگونه که ایده های اولیه مذهبی تحت فشار و جدال و عقاید الهیاتی به دگم تبدیل می شوند.  همانطور که مردانی بودند که در مورد مسائل مذهبی اختلاف داشتند ، افرادی نیز بودند که در مورد مسائل جادویی بحث می کردند.
  این بدان معنا نیست که اصطلاحات "دین" و "جادو" مرزهای مشخصی برای آنها دارند.هستند.

نویسنده نظرات خود را در مورد منشا جادو در جلد قبلی این مجموعه شرح داده است  و چیز دیگری برای افزودن به آنچه که سپس نوشت اضافه کرده است ، با این تفاوت که می خواهد بر شناسایی دین و جادوی اولیه تأکید کند.  این تنها دو زمانی است که آنها شروع به تکامل و انشعاب می کنند که تفاوت هایی با هم دارند.  اگر شرایط دیگری وجود داشته باشد که تفاوت را بیش از دیگری برجسته کند ، این است که عنصر اخلاقی به همان روشی که در دین وارد می شود ، جادو نمی کند.

این جادوی کلدانی مقدمه جادوی قرون وسطایی اروپا بوده است ، جدا از جادوگری و جادوگری رایج نه تنها با شباهت بین سیستم ها بلکه با ورود به جادوی قرون وسطایی نام خدایان و جادوگران بابلی و آشوری است.  بارها و بارها بابل مورد تجدید نظر قرار می گیرد حتی بیشتر از مصر ، و ما دائماً با نام های Beelzebub ، Ishtar (به عنوان Astarte) ، Baal و Moloch ملاقات می کنیم ، در حالی که نام شیاطین ، بدیهی است که از ریشه بابلی است ، تقریبا در هر  کار در این زمینه  کنایات مکرر همچنین به "انسانهای خردمند" و ناصافان بابل و "ستاره های خیره کننده" کلده  شده است.
  نتیجه گیری غیرقابل مقاومت  این  است که جادوی تشریفاتی ، همانطور که در قرون وسطی انجام می شد ، مدیون جادوگری بابل بود.

کتیبه ها چه می گویند؟

اطلاعات ما در مورد جادوی کلدانی بسیار کاملتر از اطلاعاتی است که ما در مورد جادوی مصر باستان داریم.  صدها طلسم ، حواشی و کتیبه ها به دست آمده است ، و اینها نه تنها ما را در مورد طبقه کشیش هایی که جادو می کردند روشن می کند ، بلکه آنها از انواع مختلف شیاطین ، ارواح و ارواح شیطانی به ما می گویند ؛  آنها جادوگر و جادوگر بابلی را به طور دقیق توصیف می کنند ، و علاوه بر این که نام تعداد زیادی گیاه و گل دارای خواص جادویی ، مواد جادویی ، جواهرات ، تعویض ها و مانند آن را به ما اطلاع می دهند ، مراسم جادویی بسیاری را برای ما به تصویر می کشند.  همچنین آنها از پیشگویی در آینده ، از ترسیم محافل جادویی ، از جن گیری ارواح شیطانی و بیرون راندن شیاطین صحبت می کنند....


ادامه دارد