ادامه از نوشتار پیشین
اصول بنیادین فکری و اعتقادی قرآن
دینداری چیست ، چه شکل و قیافه و چه ساختاری دارد؟
آیا زیر لب ورد و ذکر خواندن دینداری است؟
آیا اخمو و عبوس بودن علامت دینداری است؟
آیا سختگیر بودن علامت دینداری است؟
آیا خود را دور از جامعه نگاه داشتن علامت دینداری است؟
آیا همه را نجس و کافر دانستن علامت دینداری است؟
آیا فقط اگر نماز بخوانیم دیندار هستیم؟
آیا تعصب بیجا دینداری است؟
۱۸ ویژگی دینداری و انسان دین دار
قرآن با معرفی نیکوکاری معنی دین را تعر یف می کندو سپس پرهیزگاری و درستکاری را با تفکر و تعقل پیوند زده معنی دین و پرهیز کاری را تمام می کند:
پس اول می پرسیم نیکو کاری چیست؟
قرآن
"نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانید(به زبان ساده یعنی ادا و اطوار در آورده و نقش بازی کنید) ، بلکه نیکو کاری آن است که:
-کسى به خدا
-و روز بازپسین
-و فرشتگان
-و کتاب آسمانی
-و پیامبران ایمان آورد
-و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و
-یتیمان و
-بینوایان و
-در راهماندگان و
-مسکینان و
-در راه آزاد کردن بندگان بدهد
-و نماز را برپاى دارد
-و زکات را بدهد
-و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند
-و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند
-آنانند کسانى که راست گفته اند و آنان همان پرهیزگارانند
آیه (۱۷۷) سوره بقره
موارد فوق ۱۶ اصل را شامل می شود و هرگاه می خواهید دیندار را بشناسید باید تحقیق کنید آیا ۱۶ مورد فوق در او وجود دار و به آنان پای بند است و یا خیر!
اگر در طی عمر خود به ۱۶ مورد فوق پایبند باشد هم دیندار است، هم راستگوست و هم پرهیز کار است چون .اظهار دینداری کردن با دیندار بودن و به اصول آن معتقد بودن صد در صد با دینداری تفاوت دارد.
خداوند دو اصل دیگر را به ۱۶ مورد فوق اضافه می کند:
در آیه دیگری خداوند بطور صریح از کسانی که هنگام تقدیس و تسبیح او در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه می کنند و به این می اندیشند که جهان هدفداراست تقدیر می کنند
"همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند و می گویند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده اى، منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار!"
آل عمران آیه (۱۹۱)
یعنی علاوه بر ۱۶ ویژگی بر شمرده در آیه نخست یک نفر دیندار باید اهل تفکر و اندیشه باشد و حتی در زمان نسبیح و مناجات با خدا که همیشه باید یاد او را با ذکر نام هایش و یادش گرامی بدارد در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه کند و به نظم و ترتیب و شکوه جهان اندیشیده و پی به این نکته مهم ببرد که جهان جهانی هدفمند و اخلاقی است.
اگر همه اتمها یکسان و یک شکل خلق شده اند و اگر همه آنان موظفند که همواره در حرکت باشند و اگر الکترونها باید بدور هسته بگردند و اگر پروتون نباید تجزیه شود تا جهان پایدار باشد و خورشید و ماه همواره در گردش باشند و هر گز بر روی هم سقوط نکنند و...پس جهان را باید طراحی با هوش و علم بی نهایت باشد که چنین طرح دقیقی آفریده است.
اگر آن ۱۶ ویژگی بااین دو ویژگی را پیوند بزنیم آنگاه به معنی دیندار و دینداری می رسیم و ناگاه بر خود خواهیم لرزید که چقدر تعداد دینداران حقیقی کم و اندک است.
ادامه از نوشتار پیشین
-فهرست مطالبی که برای نخستین بار توسط قرآن مطرح شد.
-سوره زمر پنجاه و نهمین سوره بر حسب تاریخ نزول(بخش سوم)
آیات ۴۱ الی ۶۰
(ای رسول) این کتاب الهی را ما به حقّ برای خلق بر تو فرستادیم، اینک هر که هدایت یافت نفع آن و هر که به گمراهی شتافت زیان آن بر شخص اوست و تو دیگر وکیل خلق و نگهبان امّت (
نخواهی بود. (۴۱)
نکته ای برای اهل تفکر. در خواب نیز قبض روح می شویم
خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض میکند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه میدارد و آن را که نکرده (به بدنش) میفرستد تا وقت معیّن (مرگ). در این کار نیز ادلهای برای متفکران پدیدار است. (۴۲)بلکه این مردم کافر مشرک خدا را وا گذارده و بتهایی را شفیعان خود بر گرفتند. بگو: اگر چه این بتان کمتر چیزی در جهان مالک نباشند و عقل و ادراکی هیچ نداشته باشند ؟ (۴۳)
شفاعت مخلوقات فقط با خداست
بگو: شفاعت همه خلقان با خداست، که سلطان ملک آسمانها و زمین و است و پس از مرگ و فنا بازگشت همه شما به سوی اوست. (۴۴)آنان که نام خدا افسرده اشان می سازد
و چون نزد مردم بیایمان به آخرت، خدا را به یکتایی یاد کنند سخت ملول و دلتنگ میشوند و هر گاه ذکر غیر خدا کنند خرّم و دلشاد میگردند. (۴۵)بگو: پروردگارا، ای خالق آسمانها و زمین، ای دانای عالم پیدا و پنهان، تو خود میان بندگان در آنچه خلاف و نزاع برانگیزند حکم خواهی کرد. (۴۶)
ظالمان حاصر میشوند دوبرابر هستی خود بپردازند ولی...
و اگر مردم ستمکار و ظالم هر آنچه در زمین است دو برابر دارا باشند البته خواهند که برای نجات خود از سختی عذاب قیامت همه را فدا کنند، و البته قهر خدا و عذابی که گمان نمیبردند بر آنان پدید آید. (۴۷)و نتیجه زشتی و بدکاریهاشان ظاهر شود و عذاب قیامت که با انکار و استهزاء تلقّی میکردند بر آنان احاطه کند. (۴۸)
نا سپاسی های انسان
آری آدمی چون رنج و دردی به او رسد ما را به دعا میخواند و باز چون نعمت و دولت به او دادیم گوید: این نعمت دانسته نصیب من گردید. بلکه آن امتحان وی است و لیکن اکثر مردم آگه نیستند. (۴۹)پیشینیان هم چنین میگفتند مال و دولتی که اندوختند هیچ به فریادشان نرسید. (۵۰)
ستمکاران بزودی کیفر می بینند
و کیفر زشتی و بدکاریها که انجام دادند به آنها رسید؛ و ستمکاران از این مردم نیز به زودی کیفر کردار بدشان را خواهند یافت و هرگز از قهر و قدرت خدا رهایی نمییابند. (۵۱)روزی و میزان آن در دست خداست
آیا مردم ندانستند که خدا البته هر که را خواهد روزی وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی سازد؟ در این هم ادلهای برای اهل ایمان پدیدار است. (۵۲)بگو: آنان که بر خویش ستم کردند(گناه شخصی) توبه کنند ....
(ای رسول رحمت) بدان بندگانم که اسراف بر نفس خود کردند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید، البته خدا همه گناهان را خواهد بخشید، که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. (۵۳)و به درگاه خدای خود به توبه و انابه باز گردید و تسلیم امر او شوید پیش از آنکه عذاب به شما فرا رسد و هیچ نصرت و نجاتی نیابید. (۵۴)
و بهترین دستور کتابی را که بر شما از جانب خدایتان نازل شده است پیروی کنید پیش از آنکه عذاب بر شما ناگهان فرود آید و شما آگاه نباشید. (۵۵)
تا مبادا کسی فریاد وا حسرتا بر آرد و گوید: ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و وعدههای خدا را مسخره و استهزا نمودم. (۵۶)
یا آنکه گوید: (افسوس) اگر خدا مرا هدایت فرمودی من نیز از اهل تقوا بودم. (۵۷)
آرزو می کنند به دنیا بازگردند تا شاید....
یا آنکه چون عذاب را به چشم مشاهده کند گوید: کاش بار دیگر باز میگشتم تا از نیکوکاران میشدم. (۵۸)آری آیات کتاب من که محقّقا برای تو آمد تو آن را تکذیب کردی و راه تکبر و سرکشی پیش گرفتی و از زمره کافران بد کیش گردیدی. (۵۹)
جای متکبر در دوزخ است
و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بستند بنگری که همه رویشان سیاه شده است (رسوای خدا و خلق گردیدند) آیا متکبران را نه منزل در دوزخ است؟ (۶۰)
ادامه دارد
۱۰ موضوع
تا اینجا ۶۱۲ موضوع
ادامه از نوشتار پیشین
اصول بنیادین و اساسی قرآن
دفاع و جهاد
چه وقت می توان به جنگ اقدام ورزید؟
-کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت دفاع داده شده است چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست
آیه ۳۹ سوره حج
-همان کسانى که بناحق از خانه هایشان بیرون رانده شدند آنها گناهى نداشتندجز اینکه مى گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمیکرد صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى شود سخت ویران مى شد و قطعا خدا به کسى که او را یارى مى کند یارى مى دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست ناپذیر است
آیه(۴۰)سوره حج
شرح
مجوز دفاع و اقدام به جنگ فقط وقتی داده می شود که جنگ بر مسلمانان تحمیل شود. یعنی سرزمین و شهر و دیار مسلمانان مورد حمله نظامی دشمن قرار گیرد. یا این که دشمن بخواهد مسلمانان را از سرزمین خودشان که وطن و محل زندگی آنان است بناحق بیرون کند.
با چه کسانی می توان جنگید؟
-و در راه خدا با کسانى که با شما مى جنگند بجنگید ولى از اندازه درنگذرید زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمى دارد
آیه (۱۹۰) سوره بقره
-و هر کجا بر ایشان دست یافتید آنان را بکشید و همان گونه که شما را بیرون راندند آنان را بیرون برانید فتنه از قتل بدتر است با این همه در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنید مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآیند پس اگر با شما جنگیدند آنان را بکشید که کیفر کافران چنین است .
چه زمان باید جنگ را متوقف نمود؟
آیه ۱۹۱ سوره بقره
-و اگر بازایستادند البته خدا آمرزنده مهربان است
ایه (۱۹۲) سوره بقره
-با آنان بجنگید تا دیگر فتنه اى نباشد و دین مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست
آیه (۱۹۳)سوره بقره
شرح
-جنگ باید با کسانی باشد که با مسلمانان می جنگند
-جنگ باید در راه خدا باشد
-آیه ۱۹۱ فقط مخصوص به شهر مکه و مسجد الحرام است
-اگر آنان که شروع به جنگ کرده اند دست از جنگ و حمله برداشتند مسلمانان نیزباید جنگ را متوقف کنند. و الا خداوند ادامه دهنده جنگ را متجاوز می داند
ادامه از نوشتار پیشین
-فهرست مطالبی که برای نخستین بار توسط قرآن مطرح شد: بخش چهل و دوم
- سوره زمر بخش دوم
فقط صاحبان عقل و خرد به رازها پی می برند.
آیا نمیبینی که خدا از آسمان آب باران نازل گردانید و آن را در روی زمین در نهرها و جویها روان ساخت آن گاه انواع نباتات گوناگون بدان برویاند وسپس رو به خزان آرد و نخست بنگری که زرد شود و آن گاه خدا (چوب و علف) خشکش گرداند؟ همانا دراین پدیده صاحبان عقل را تذکر ی است. (۲۱)ع
فهمیدن دین نیاز به سینه بی کینه و دل روشن دارد
آیا آن کس را که خدا برای اسلام شرح صدر عطا فرمود که وی به نور الهی روشن است (چنین کس با مردم کافر بینور تاریکدل یکسان است)؟ پس وای بر آنان که از قساوت دلهاشان از یاد خدا فارغ است! اینان هستند که دانسته به ضلالت و گمراهیند. (۲۲)
قرآن کتاب ثنای خدا ست و دل ها را به خدا نزدیک می کند
خدا قرآن را فرستاد که بهترین حدیث ست، کتابی که آیاتش همه با هم مشابه است و در آن ثنای خدا مکرر میشود، که از تلاوتآن خدا ترسان را لرزه بر اندام افتد و باز آرام و سکونت یابند و دلهایشان به ذکر خدا مشغول گردد. این (کتاب) همان (رحمت و) هدایت خداست که هر که را خواهد به آن رهبری فرماید، و هر کس را خدا به گمراهیش واگذارد دیگر هیچ هدایتکنندهای نخواهد داشت. (۲۳)
آیا آن کس که روز قیامت برای پرهیز از سختی عذاب دوزخ ناچار است که رخسارش را مقابل آتش سپر گرداند (مانند کسی است که از آن عذاب ایمن و آسوده است)؟ و (آن روز) به ظالمان خطاب شود که اینک کیفر ستمهایی که میکردید بچشید. (۲۴)
بلای الهی ناگهانی است
آنان که پیش از این امت بودند نیز تکذیب کردند پس، از جایی که پی نمیبردند عذاب بر آنها فرود آمد. (۲۵)
پس خدا عذاب ذلّت و خواری را در زندگانی دنیا به آنها چشانید در صورتی که عذاب آخرت آنها اگر بدانند بسیار سختتر است. (۲۶)
امثال قرآن برای تذکر حقایق به مردم است
و ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثلهای روشن آوردیم، باشد که خلق متذکر شوند. (۲۷)
قرآن کتاب پرهیزگاری است
همان قرآن عربی فصیح که در آن هیچ ناراستی و حکم ناصواب نیست، باشد که مردم پرهیزگار شوند. (۲۸)
مثلی که خداوند مطرح کرد
خداوندا مثلی زده است: آیا وضعیت و حال شخصی که اربابانی متعدد دارد و همه مخالف یکدیگر ند با آن شخصی که تسلیم امر یک نفر است یکسان است؟ سپاس مخصوص خداوند است ! اما لیکن اکثر این مردم درک نمیکنند. (۲۹)
(ای رسول عزیز ما) شخص تو و این خلق البته به مرگ از دار دنیا خواهید رفت. (۳۰)
آن گاه روز قیامت همه در پیشگاه عدل پروردگار خویش با یکدیگر ستیزه (و دادخواهی) میکنید. (۳۱)
کسی که بر حدا دروغ بسته از همه ستمکار تر است
پس (در آن روز) از آن کسی که بر خدا دروغ بسته و وعده صدق رسولان خدا را که به او رسیده تکذیب کرده هیچکس ستمکارتر هست؟ آیا منزلگاه کافران در آتش دوزخ نیست؟ (۳۲)
و آن کس که صداقت پیشه کرد و آن کس که را تصدیق کرد هم آنها به حقیقت اهل تقوا هستند. (۳۳)
برای آن بندگان نزد خدایشان از هر نعمتی که بخواهند مهیّاست، که این پاداش نیکوکاران عالم است. (۳۴)
تا خدا زشتترین گناهانشان را مستور و محو گرداند و بسی بهتر از این اعمال نیکشان به آنها پاداش عطا کند. (۳۵)
آیا خداوند برای بنده خود کافی نیست؟
آیا خدای برای بندهاش کافی نیست؟ و مردم (مشرک) تو را از قدرت غیر خدا میترسانند! و هر که را خدا به گمراهی خود واگذارد دیگر او را هیچ راهنمایی نخواهد بود. (۳۶)
کسی که نور خدا در قلبش تابیده گمراه نمی شود
و هر کس را خدا هدایت کند دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد. آیا خدا مقتدر و غالب (بر تمام قوای عالم) و منتقم (از همه ستمکاران جهان) نیست؟ (۳۷)
ای پیامبر بگو: خدا مرا کافی است
و اگر از این مشرکان بپرسی که زمین و آسمانها را که آفریده است؟ البته جواب دهند: خدا آفریده. پس به آنها بگو: چه تصور میکنید، آیا همه بتهایی که جز خدا میخوانید اگر خدا بخواهد مرا رنجی رسد آن بتان میتوانند آن را رفع کنند؟ یا اگر خدا بخواهد مرا به رحمتی رساند بتان میتوانند آن رحمت را از من باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است، که متوکلان عالم بر او توکل میکنند. (۳۸)
باز بگو: ای قوم، شما را آنچه میسّر است عمل کنید، من هم (آنچه روا دانم) عمل میکنم و به زودی معلوم شما گردد. (۳۹)
که عذاب با ذلّت و خواری که را فرا رسد و آلام همیشگی بر که فرود آید؟ (۴۰)
۱۰ موضوع
ادامه از نوشتار پیشین انجیل عهد عتیق یا تورات -فصل سیزدهم ابراهیم و لوط از مصر به جنوب (نگو)می روند 1. اَورام خودش و زنش و آنچه داشت و لُوط همراهش از مصر به نِگِو عزیمت کردند. 2. و اَورام از لحاظ مواشی و نقره و طلا غنی بود. 3. (با استراحت) بهسوی منزلگاههایی که از نِگِو تا بِتاِل و تا محلی که ابتدا چادرش در آنجا بین بِتاِل و عَی بود، طی طریق نمود. 4. به محل قربانگاهی که در ابتدا آنجا ساخته بود، رفت. اَورام آنجا را به نام خداوند نامید. 5. و لُوط نیز که با اَورام میرفت گوسفندان و گاوان و چادرهایی داشت. 6. (چراگاه) آن سرزمین برای آنها کافی نبود که با هم ساکن شوند. نظر به اینکه اموالشان زیاد بود نتوانستند با هم ساکن شوند. 7. بین چوپانان مواشی اَورام، و چوپانان مواشی لُوط نزاع بود و (قبیلههای) کِنَعَنی (کنعانی) و پِریزی آنوقت در آن سرزمین ساکن بودند. 8. اَورام به لُوط گفت: نظر به اینکه ما برادر هستیم تقاضا اینکه بین من و تو و بین چوپانان من و چوپانان تو مشاجرهای نباشد. 9. مگر تمام این سرزمین در برابر تو نیست؟ لطفاً از من جدا شو اگر به چپ بروی، به طرف راست میروم و اگر به راست بروی، بهطرف چپ خواهم رفت. 10. لُوط چشمان خود را بلند کرده تمام دشت یردِن را قبل از اینکه خداوند آن را خراب کند، دید. همهاش چون باغ خداوند و مثل سرزمین مصر نرسیده به صُوعَر سیراب بود. 11. لُوط دشت اردن را برای خود انتخاب کرد. پس لوط از مشرق کوچ نمود و از یکدیگر جدا شدند. 12. اَورام در سرزمین کِنَعَن (کنعان) ساکن شد و لُوط در شهرهای آن دشت تا سِدُوم چادر زد. 13. ولی مردم سِدُوم در پیشگاه خداوند بسیار بد و خطاکار بودند. 14. و خداوند پس از جدا شدن لُوط از اَورام، به وی گفت: از محلی که تو آنجا ایستادهای چشمانت را بلند کن (نظر افکن) و به شمال و جنوب و مشرق و مغرب نگاه کن. 15. زیرا که تمام سرزمینهایی را که تو میبینی تا ابد به تو و به نسلت خواهم داد. 16. نسلت را چون خاک زمین قرار خواهم داد. اگر کسی بتواند (ذرات) خاک آن سرزمین را بشمارد نسل تو هم شمرده خواهد شد. 17. برخیز در درازا و پهنای این سرزمین گردش کن چونکه آن را به تو خواهم داد. 18. اَورام چادر زده به اِلُونه مَمرِه که در حِورُون است وارد گشته، آنجا ساکن شد و قربانگاهی برای خداوند ساخت. -فصل چهاردهم 1. در روزگار اَمرافِل پادشاه شینعار، اَریوخ پادشاه اِلاسار، کِدُر لاعُومِر پادشاه عِلام و تیدعال پادشاه گُوییم بود. 2. که آنها با بِرَع پادشاه سِدُوم و بیرشَع پادشاه عَمُورا، شینآو پادشاه اَدما و شِم اِوِر پادشاه صِوُوییم و پادشاه بِلَع که همان صُوعَر است، جنگ کردند. 3. تمام اینها کنار عِمِق هَسیدیم که همان دریای نمک است به هم پیوستد. 4. (اینها) دوازده سال کِدُرلاعٌومِر را بندگی نموده بودند و سال سیزدهم شورش کردند. 5. در سال چهاردهم کِدُرلاعُومِر و پادشاهانی که با او بودند آمده رِفائیم را در عَشتِرُوت قَرنییم و زوزیم را در هام و اِمیم را، در شاوِه قیریاتَییم در هم کوبیدند، 6. حُوری را در کوهشان، سِعیر تا اِلپاران که سمت صحراست. 7. سپس برگشتند و به عِین میشپاط که قادِش است آمده تمام صحرای عَمالِقی را در هم کوبیدند و همینطور اِمُوری ساکن حَصَصُون تامار را. 8. پادشاه سِدُوم و پادشاه عَمُورا و پادشاه اَدما و پادشاه صِوُوییم و پادشاه بِلَع که صُوعَر است خارج شده در عِمِق هَسیدیم مقابل آنها صفآرایی کردند. 9. مقابل کِدُرلاعُومِر پادشاه عِلام تیدعال پادشاه گُوییم، اَمرافِل پادشاه شینعار و اَریوخ پادشاه اِلاسار چهار پادشاه مقابل پنجتا. 10. و عِمِق هَسیدیم پر از چاههای قیر بود. پادشاه سِدُوم و (پادشاه) عَمُورا گریخته آنجا افتادند و بازماندگان به کوه گریختند. 11. (فاتحان) تمام اموال سِدُوم و عَمُورا را و تمام خوراکشان را برداشتند و رفتند. 12. لُوط پسر برادر اَورام که ساکن سِدُوم بود و اموالش را نیز برداشتند و رفتند. 13. آن رهایی یافته آمد و به اَورام عیوری اطلاع داد. وی در بلوط زارهای مَمرِه اِمُوری که برادر اَشکُول و برادر عانِر است ساکن بود و اینان همپیمانان اَورام بودند. 14. اَورام شنید که (پسر) برادرش اسیر شده است. سیصد و هجده نفر خانهزادگان کارآزمودهاش را بسیج کرد و (فاتحان) را تا «دان» تعقیب نمود. 15. هنگام شب او و غلامانش علیهشان جوخه جوخه شده و آنها را در هم کوبید و تا حُووا که سمت چپ دمشق است آنها را دنبال کرد. 16. تمام اموال را پس گرفت و لُوط برادر خود و اموالش را هم باز آورد و همچنین زنان و اهالی را. 17. پس از اینکه از در هم کوبیدن کِدُرلاعُومِر و پادشاهانی که با او بودند بازگشت، پادشاه سِدُوم در درهی شاوِه که درهی سلطان است به استقبال او آمد. 18. و مَلکی صِدِق پادشاه شالِم که کاهن قادر متعال بود نان و شراب آورد. 19. (اَورام را) برکت نموده گفت: اَورام از جانب قادر متعال مالک آسمان و زمین متبارک باد. 20. و متبارک هست قادر متعال که دشمنانت را به دستت تسلیم کرد. اَورام از همه (چیز) ده یک به او داد. 21. پادشاه سِدُوم به اَورام گفت مردم را به من بده و اموال را برای خودت بردار. 22. اَورام به پادشاه سِدُوم گفت دستم را (به عنوان قسم) بدرگاه خداوند، قادر متعال، مالک آسمان و زمین بلند کردم، 23. که از آنچه مال تو است از نخ تا بند کفش (چیزی) برندارم تا نگویی من اَورام را غنی کردم. 24. غیر از من فقط آنچه این غلامان خوردند (حلال) و مردمی که همراه من آمدهاند یعنی عانر و اِشکُول و مَمرِه سهمشان را بردارند. ادامه دارد |