ادامه از نوشتار پیشین
انجیل عهد عتیق
(۱آن وقت شاگردان گفتند: ای معلم، در کتاب موسی چنین نوشته شده که عهد با اسحاق بسته شدهاست.
(۲) یسوع آهی کشیده، جواب داد: «آن چه نوشته شده همین است.»
(۳) «لیکن نه موسی نوشته و نه یشوع.»
(۴) «بلکه احبار ما نوشتهاند، آنان که نمیترسند از خدای.»
(۵) «حق میگویم به شما، به درستی که هر گاه به کار برید نظر را در سخن فرشته جبرئیل خواهید دانست خباثت کاتبان و فقهای ما را.»
(۶) «زیرا فرشته گفت: ای ابراهیم، زود است که همهٔ جهان بدانند که خدای دوست میدارد تو را.»
(۷) «لیکن چگونه جهان بداند محبّت تو را به خدای.»
(۸) «به راستی واجب است بر تو که از برای محبّت خدای کاری کنی.»
(۹) «ابراهیم پاسخ داد: همانا این که بندهٔ خدای آمادهاست تا بکند هر آن چه را خدای میخواهد.»
(۱۰) «پس خدای با ابراهیم به سخن در آمد و فرمود: بگیر اولین زادهٔ خود را و بر کوه بر شو تا پیش کش کنی او را به قربانی.»
(۱۱) «پس چگونه اسحاق اولین زاده میشود؟ و حال آن که، چون او زاده شد، اسماعیل هفت ساله بود.»
(۱۲) پس آن وقت شاگردان گفتند: به درستی که خدعهٔ فقها هر آینه آشکار است.
(۱۳) از این رو بگو به ما حق را؛ زیرا میدانیم که تو فرستاده شده از سوی خدایی.
(۱۴) پس یسوع آن وقت فرمود: «حق میگویم به شما؛ به درستی که شیطان طلب میکند همیشه باطل نمودن شریعت خدای را.»
(۱۵) «پس از این جهت به تحقیق امروز ناپاک نمودهاند او، پیروان او، ریاکاران و بدکاران هر چیزی را.»
(۱۶) «پیشینیان آنها به تعلیم دروغ و پسینیان به زندگانی هرزه.»
(۱۷) «حتی این که تقریباً نزدیک است که حق یافت نشود.»
(۱۸) «وای بر ریاکاران؛ زیرا مدح این جهان از آنان، زود است برگردد بر آنها به اهانت و عذاب در دوزخ.»
(۱۹) «بدین جهت به شما میگویم،به درستی که رسول خدای نیکویی است که مسرور میسازد هر آن چه را که ساخته است خدای تقریباً.»
(۲۰) «زیرا زینت داده شدهاست به روح دانش و مشورت.»
(۲۱) «روح حکمت و توانایی،»
(۲۲) «روح خوف و محبت.»
(۲۳) «روح اندیشه و میانهروی.»
(۲۴) «زینت داده شدهاست به روح محبت و رحمت.»
(۲۵) «روح عدل و پرهیزگاری.»
(۲۶) «روح لطف و صبر، که گرفتهاست آنها را خدای، سه برابر آن چه عطا فرموده به سایر خلق خود.»
(۲۷) «چه با سعادت است زمانی که زود است بیاید در آن زمان به سوی جهان.»
(۲۸) «مرا تصدیق کنید، که دیدم او را و تقدیم کردم برای او احترام را، چنان که دیده است او را هر پیغمبری.»
(۲۹) «زیرا خدای عطا میکند به ایشان روح او را به نبوت.»
(۳۰) «چون دیدم او را از تسلّی پر شده، گفتم: ای محمد، خدای با تو باد و مرا لایق آن نمایاد که دوال نعل تو را باز کنم.»
(۳۱) «زیرا هر گاه به این افتخار برسم،خواهم شد پیغمبری بزرگ و قدوس خدای.»
(۳۲) چون یسوع این بفرمود شکر خدای نمود.
ادامه دارد
ادامه از نوشتار پیشین
-فهرست مطالبی که برای نخستین بار توسط قرآن بعنوان یک کتاب دینی مطرح شد(۲۷)
-سوره حجر بخش چهارم
آیات ۵۱ تا ۸۴
فرشتگان به میهمانی ابر اهیم پیامبر رفتندتا او به ا بشارت دهند
ای پیامبر بندگانم را از حکایت فرشتگان که به میهمانی ابراهیم رفتند آگاه (۵۱)
که چون آن مهمانان بر ابراهیم وارد شدند و بر او سلام دادند ابراهیم (مضطرب شده) گفت: ما از شما بیمناکیم. (۵۲)
فرشتگان گفتند: هیچ مترس که ما آمدهایم تو را به پسری دانا بشارت دهیم. (۵۳)
ابراهیم گفت: آیا مرا در این سن پیری مژده فرزند میدهید؟ نشانه این مژده چیست؟ (۵۴)
گفتند: ما تو را به حق و حقیقت بشارت دادیم و تو هرگز نومید مباش. (۵۵)
ابراهیم گفت: به جز مردم گمراه چه کسی از لطف خدای خود نومید میشود؟ (۵۶)
ابراهیم از ماموریت اصلی فرشتگان می پرسد:
آن گاه ابراهیم پرسش کرد که ای رسولان حق، باز گویید که بر چه کار مبعوث شدهاید؟ (۵۷)
فرشتگان پاسخ دادند که ما بر هلاک قومی زشتکار فرستاده شدهایم. (۵۸)
(که آن قوم مجرم لوطند که به جرم عمل بد هلاک شوند) مگر اهل بیت لوط که همه آنها را از بلا نجات خواهیم داد. (۵۹)
جز زن لوط که آن هم (چون با بدان همدست است) چنین مقرر داشتیم که از بازماندگان باشد (و با زشتکاران هلاک شود). (۶۰)
فرشتگان به خانه لوط می رسند
و چون فرشتگان بر لوط و خانواده او وارد شدند. (۶۱)
لوط با فرشتگان گفت: شما اشخاصی ناآشنایید! (۶۲)
فرشتگان پاسخ دادند که ما بر انجام کاری که قومت در آن به شک و انکار بودند فرستاده شدیم. (۶۳)
و به حق و راستی به سوی تو آمده ایم و آنچه گوییم صدق محض است. (۶۴)
پس تو ای لوط، خانوادهات را در پاسی از شب از این دیار بیرون بر و خود از پی آنان روانه شو و هیچ یک از شما باز پس ننگرد بلکه بدان سو که مأمورید به سرعت روان شوید. (۶۵)
و بر او این فرمان را وحی کردیم که قومت تا آخرین افراد، صبحگاه هلاک میشوند. (۶۶)
و قوم لوط آگاه شده شادی کنان و در حالی که بهم بشارت می دادند به سمت خانه لوط روان شدند(۶۷)
بزرگترین گناه قوم لوط : آنان به مردان تجاو ز می کردند
لوط به قوم خود گفت: این جوانان در منزل من مهمانند، مرا شرمسار مکنید. (۶۸)
و از خدا بترسید و مرا خجل مگردانید. (۶۹)
قوم گفتند: مگر ما تو را از (میزبانی و حمایت) عالمیان منع نکردیم؟ (۷۰)
لوط به قوم خود گفت: من این دخترانم را به نکاح شما میدهم تا اگر خیال عملی دارید انجام دهید. (۷۱)
(ای محمد) به جان تو قسم که این مردم دنیا همیشه مست شهوات نفسانی و به حیرت و غفلت و گمراهی خواهند بود. (۷۲)
باری، قوم لوط هنگام طلوع آفتاب به صیحهی آسمانی همه هلاک شدند. (۷۳)
و شهر و دیار آنها را زیر و زبر ساخته و آن قوم را سنگباران عذاب کردیم. (۷۴)
و در این عذاب هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است. (۷۵)
و این ویرانه اکنون بر سر راهی است بر قرار. (۷۶)
همانا در این عقوبت بدکاران عالم، اهل ایمان را آیت و عبرتی است. (۷۷)
عاقبت شهر ایکه(۱)
و اهل شهر ایکه (قوم شعیب) هم بسیار مردم ستمکاری بودند. (۷۸)
آنها را نیز به کیفر رسانیدیم، و این هر دو شهر (یعنی شهر سدوم و ایکه یا مدین که دیار قوم لوط و شعیب بود، برای اهل اعتبار) بر رهگذری آشکار قرار دارند. (۷۹)
اصحاب حجر یا قوم ثمود( ۲)
و اصحاب حجر (قوم صالح) هم رسولان را به کلی تکذیب کردند. (۸۰)
و از آیاتی که ما بر آنان فرستادیم رو گردانیدند. (۸۱)
و در کوهها منزل میساختند تا از خطر ایمن باشند. (۸۲)
پس صبحگاهی صیحه عذاب (قهر ما) همه آنها را نابود کرد. (۸۳)
و به فراز کوه با همه ذخائر و ثروت از هلاک ایمن نگردیدند. (۸۴)
ادامه دارد
۲۲ موضوع
تا اینجا ۴۰۰ موضوع
(۱): آخرین آیاتى که درباره اصحاب ایکه نازل شده آیات 78ـ79 سوره حجر/15 است: «وَإِن کَانَ أَصْحَابُ الأَیْکَةِ لَظَالِمِینَ × فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِینٍ»؛ و راستى اصحاب ایکه ستمگر بودند پس از آنان انتقام گرفتیم و آن دو (سرزمین اصحاب ایکه و قوم لوط) بر سر راهى آشکار است.
از ذیل این دو آیه برمىآید که آثار سرزمین اصحاب ایکه تا زمان نزول قرآن باقى و در کنار بزرگراه عمومى در معرض دید کاروانهاى تجارتى مکیان بوده است. در میان مفسران اتفاق نظر است که سرزمین اصحاب ایکه میان مدینه و شام قرار داشته است. برخى آن را نزدیک مدین] و برخى دیگر آن را مابین ساحل دریا(ى سرخ) و مدین دانستهاند.یاقوت حموى گفته است: به اعتقاد اهل تبوک، ایکه همان تبوک است که آخرین غزوه رسول خدا صلى الله علیه و آله در آنجا واقع شد؛ ولى این نظر در کتب تفسیر دیده نشده است، بنابراین ایکه باید همان مدین باشد که مجاور تبوک بوده است]
آیا اصحاب ایکه همان اصحاب مدیناند؟ یکى از پرسشهاى جدى درباره اصحاب ایکه آن است که با توجه به این که پیامبر هر دو قوم در قرآن کریم حضرت شعیب علیهالسلام معرفى شده است، آیا آنان یک قوم و ملت بودند که قرآن کریم از آنان با دو عنوان یاد کرده یا آن که دو قوم و گروه مستقل بودند با پیامبرى مشترک و با اعمالى مشابه و فرجامى تقریباً نزدیک به هم؟ به نظر بیشتر مفسران اصحاب ایکه غیر از اهل مدین بودهاند و شعیبِ پیامبر ابتدا به سوى قوم خودش (اصحاب مدین) مبعوث شد و پس از نابودى آنان رسالت هدایت اصحاب ایکه را بر عهده گرفت؛[۲۹] اما مستند این نظر مفسران ظاهراً سخن قتاده است که گفته: حضرت شعیب علیهالسلام به سوى دو امت مبعوث شد: قوم خودش و اصحاب ایکه[۳۰] و هر یک از آن دو قوم با عذابى ویژه نابود شد؛[۳۱] در کنار ظاهر آیات که از این دو قوم یاد کرده است. نیز عبدالله بن عمرو از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل کرده است که اهل مدین و اصحاب ایکه دو امت بودند که خداوند شعیب را به سوى آنان فرستاد.
در برابر این نظریه، گروهى از مفسران از جمله ابن عباسمعتقدند که اصحاب ایکه همان اهل مدیناند. ابن کثیر ضمن غریب شمردن روایت عبدالله بن عمرو و تضعیف برخى از روایاتش آن را از اسرائیلیات دانسته و مىگوید: عمدهترین دلیل نظر اول دو چیز است:
(۲) پیامبری به نام صالح در قوم ثمود زاده شد و در میان ایشان پرورش یافت، قوم ثمود گروهی از مردم بودند که در سرزمینی بین یهودیه و حجاز میزیستند. قوم ثمود در خانههایی سنگی میزیستند که درون کوهها تراشیده شده بود.قوم ثمود به پرستش بتهای سنگی و چوبی میپرداختند.صالح تلاش میکرد تا قوم خود را از پرستش بتها بازدارد و ایشان را به یکتاپرستی فرا بخواند، اما قوم ثمود سخن او را نپذیرفتند و از وی درخواست معجزه کردند؛ بر اساس روایات اسلامی، روزی سنگ بزرگی از کوه شکافت و شتر مادهای از آن بیرون آمد؛ صالح به قوم ثمود هشدار داد که به شتر آسیبی نرسانند. اما قوم ثمود، شتر را گرفتند و کشتند. پس از سه روز عذاب بر ثمود فروفرستاده شد؛ و پس از عذاب شدیدی که از آن در قرآن به صیحه تعبیر شدهاست؛ ثمودیان نابود شدند.ویکیپدیا
ادامه از نوشتار پیشین
انجیل عهد عتیق باب ۳۴
دو لوح جدید
۱ و خداوند به موسی گفت: «دو لوح سنگی مثل اولین برای خود بتراش، و سخنانی را که بر لوحهای اول بود و شکستی، بر این لوحها خواهم نوشت.
۲ و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به کوه سینا بالا بیا، و در آنجا نزد من بر قله کوه بایست.
۳ و هیچ کس با تو بالا نیاید، و هیچ کس نیز در تمامی کوه دیده نشود، و گله و رمه نیز به طرف این کوه چرا نکند.»
۴ پس موسی دو لوح سنگی مثل اولین تراشید و بامدادان برخاسته، به کوه سینا بالا آمد، چنانکه خداوند او را امر فرموده بود، و دو لوح سنگی را به دست خود برداشت.
۵ و خداوند در ابر نازل شده، در آنجا با وی بایستاد، و به نام خداوند ندا در داد.
۶ و خداوند پیش روی وی عبور کرده، ندا در داد که «یهوه، یهوه، خدای رحیم و رئوف و دیرخشم و کثیر احسان و وفا؛
۷ نگاه دارنده رحمت برای هزاران، و آمرزنده خطا و عصیان و گناه؛ لکن گناه را هرگز بیسزا نخواهد گذاشت، بلکه خطایای پدران را بر پسران و پسران پسران ایشان تا پشت سوم و چهارم خواهد گرفت.»
۸ و موسی به زودی رو به زمین نهاده، سجده کرد.
۹ و گفت: «ای خداوند اگر فیالحقیقه منظور نظر تو شدهام، مستدعی آن که خداوند در میان ما بیاید، زیرا که این قوم گردنکش میباشند، پس خطا و گناه ما را بیامرز و ما را میراث خود بساز.»
۱۰ گفت: «اینک عهدی میبندم و در نظر تمامی قوم تو کارهای عجیب میکنم، که در تمامی جهان و در جمیع امتها کرده نشده باشد، و تمامی این قومی که تو در میان ایشان هستی، کار خداوند را خواهند دید، زیرا که این کاری که با تو خواهم کرد، کاری هولناک است.
۱۱ آنچه را من امروز به تو امر میفرمایم، نگاه دار. اینک من از پیش روی تو اموریان و کنعانیان و حتیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را خواهم راند.
۱۲ با حذر باش که با ساکنان آن زمین که تو بدانجا میروی، عهد نبندی، مبادا در میان شما دامی باشد.
۱۳ بلکه مذبحهای ایشان را منهدم سازید، و بتهای ایشان را بشکنید و اشیریم ایشان را قطع نمایید.
۱۴ زنهار خدای غیر را عبادت منما، زیرا یهوه که نام او غیور است، خدای غیور است.
۱۵ زنهار با ساکنان آن زمین عهد مبند، والاّ از عقب خدایان ایشان زنا میکنند، و نزد خدایان ایشان قربانی میگذرانند، و تو را دعوت مینمایند و از قربانیهای ایشان میخوری.
۱۶ و از دختران ایشان برای پسران خود میگیری، و چون دختران ایشان از عقب خدایان خود زنا کنند، آنگاه پسران شما را در پیروی خدایان خود مرتکب زنا خواهند نمود.
۱۷ خدایان ریختهشده برای خویشتن مساز.
۱۸ عید فطیر را نگاه دار، و هفت روز نان فطیر چنانکه تو را امر فرمودم، در وقت معین در ماه اَبیب بخور، زیرا که در ماه ابیب از مصر بیرون آمدی.
۱۹ هر که رحم را گشاید، از آن من است و هر نخستزاده ذکور از مواشی تو، چه از گاو چه از گوسفند؛
۲۰ و برای نخستزاده الاغ، برهای فدیه بده، و اگر فدیه ندهی، گردنش را بشکن. و هر نخستزادهای از پسرانت را فدیه بده. و هیچکس به حضور من تهی دست حاضر نشود.
۲۱ شش روز مشغول باش، و روز هفتمین، سَبَّت را نگاه دار. در وقت شیار و در حصاد، سَبَّت را نگاه دار.
۲۲ و عید هفتهها را نگاهدار، یعنی عید نوبر حصاد گندم و عید جمع در تحویل سال.
۲۳ سالی سه مرتبه همه ذکورانت به حضور خداوند یهوه، خدای اسرائیل، حاضر شوند.
۲۴ زیرا که امتها را از پیش روی تو خواهم راند، و حدود تو را وسیع خواهم گردانید. و هنگامی که در هر سال سه مرتبه میآیی تا به حضور یهوه، خدای خود حاضر شوی، هیچ کس زمین تو را طمع نخواهد کرد.
۲۵ خون قربانی مرا با خمیرمایه مگذران، و قربانی عید فِصَح تا صبح نماند.
۲۶ نخستین نوبر زمین خود را به خانه یهوه، خدای خود، بیاور. و بزغاله را در شیر مادرش مپز.»
۲۷ و خداوند به موسی گفت: «این سخنان را تو بنویس، زیرا که به حسب این سخنان، عهد با تو و با اسرائیل بستهام.»
۲۸ و چهل روز و چهل شب آن جا نزد خداوند بوده، نان نخورد و آب ننوشید و او سخنان عهد، یعنی ده کلام را بر لوحها نوشت.
۲۹ و چون موسی از کوه سینا بزیر میآمد، و دو لوح سنگی در دست موسی بود، هنگامی که از کوه به زیر میآمد، واقع شد که موسی ندانست که به سبب گفتگوی با او پوست چهره وی میدرخشید.
۳۰ اما هارون و جمیع بنیاسرائیل موسی را دیدند که اینک پوست چهره او میدرخشد. پس ترسیدند که نزدیک او بیایند.
۳۱ و موسی ایشان را خواند، و هارون و همه سرداران جماعت نزد او برگشتند، و موسی بدیشان سخن گفت.
۳۲ و بعد از آن همه بنیاسرائیل نزدیک آمدند، و آنچه خداوند در کوه سینا بدو گفته بود، بدیشان امر فرمود.
۳۳ و چون موسی از سخن گفتن با ایشان فارغ شد، نقابی بر روی خود کشید.
۳۴ و چون موسی به حضور خداوند داخل میشد که با وی گفتگو کند، نقاب را بر میداشت تا بیرون آمدن او. پس بیرون آمده، آنچه به وی امر شده بود، به بنیاسرائیل میگفت.
۳۵ و بنیاسرائیل روی موسی را میدیدند که پوست چهره او میدرخشد. پس موسی نقاب را به روی خود باز میکشید، تا وقتی که برای گفتگوی او میرفت.
ادامه دارد
ادامه از نوشتار پیشین
-فهرست مطالبی که برای نخستین بار توسط قران و بعنوان کتاب مقدس مطرح گردید(بخش ۲۶)
-سوره حجر پنجاه و چهارمین سوره بر حسب تاریخ نزول(بخش سوم)
ایات ۳۰ الی ۵۰
همه فرشتگان به انسان سجده کردند:
همه فرشتگان سجده کردند. (۳۰)تنها شیطان به انسان سجده نکرد:
مگر ابلیس که از همراهی با سجده کنندگان امتناع ورزید. (۳۱)
خدا فرمود که ای شیطان، برای چه تو با ساجدان عالم سر فرود نیاوردی؟ (۳۲)
شیطان پاسخ داد که من هرگز به بشری که از گل و لای کهنه متغیر خلقت کردهای سجده نخواهم کرد. (۳۳)
رانده تا ابد !
خدا هم فرمود که از صف ساجدان خارج شود که تو رانده درگاه ما شدی. (۳۴)
شیطان تاقیامت ملعون خواهد ماند:
و لعنت ما تا روز جزا بر تو محقق و حتمی گردید. (۳۵)شیطان تا قیامت عمر طولانی خواست:
شیطان از خدا درخواست کرد که پروردگارا، پس مرا تا روز قیامت که خلق مبعوث میشوند مهلت و طول عمر عطا کن!. (۳۶)و خداوند به شیطان گفت: تا وقت معینی زنده خواهی بود
خدا فرمود: آری تو را مهلت خواهد بود. (۳۷)روزی که شیطان خواهد مرد:
تا به وقت معین و روز معلوم . (۳۸)شیطان گفت: خدایا، چنان که مرا به گمراهی و هلاکت کشاندی من نیز در زمین باطل را در نظر فرزندان آدم جلوه میدهم و همه آنها را به گمراهی و هلاکت خواهم کشاند. (۳۹)
اعتراف شیطان: من بر بندگان پاک و بر گزیده خدا تسلطی ندارم:
به جز بندگان پاک و برگزیده تو را. (۴۰)وخداوند آن گونه بندگان را تائید کرد
خدا وند گفت: همین راه مستقیم به من است. (۴۱)
شیطان فقط بر پیروان خود تسلط دارد
و هرگز تو را بر بندگان من تسلط و غلبه نخواهد بود لیکن اقتدار و سلطه تو بر مردم گمراهی است که پیرو تو شوند. (۴۲)
و البته وعده گاه جمیع آن مردم گمراه نیز آتش دوزخ خواهد بود. (۴۳)
که آن دوزخ را هفت در است که هر دری برای ورود دستهای از گمراهان معین گردیده است. (۴۴)
البته اهل تقوا در باغها و نهرهای جاری خواهند بود. (۴۵)
(به آنها خطاب شود که) شما با درود و سلام و با کمال ایمنی و احترام به بهشت ابد وارد شوید. (۴۶)
دل های پاک بهشتیان چگونه اند؟
و ما آیینهی دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند به کلی پاک و پاکیزه ساختیم و همه برادروار روبروی یکدیگر بر تختهای عزت بنشینند. (۴۷)در حالتی که هیچ رنج و زحمت در آن جا به آنها نرسد و هرگز از آن بهشت ابد بیرونشان نکنند. (۴۸)
خداوند: من بسیار آمرزنده و مهربانم
(ای رسول ما) بندگان مرا آگاه ساز که من بسیار آمرزنده و مهربانم. (۴۹)و نیز عذاب من بسیار سخت و دردناک است. (۵۰)
۱۴ موضوع
ادامه دارد
ادامه از نوشتار پیشین
-فهرست مطالبی که برای نخستین بار توسط قرآن بعنوان کتاب مقدس مطرح شد (بخش ۲۵)
-سوره حجر پنجاه و چهارمبن سوره قران برحسب نزول(بخش ۲)
-آنان که چشم جهان بین دارند زیبایی ها را می بینند
و همانا ما در آسمان کاخهای بلند برافراشتیم و بر چشم بینایان عالم آن کاخها را به زیب و زیور بیاراستیم. (۱۶)و آن را از (دستبرد) هر شیطان مردودی محفوظ داشتیم. (۱۷)
لیکن هر شیطانی برای سرقت سمع (یعنی برای دزدیدن و دریافتن سخن فرشتگان عالم بالا) به آسمان نزدیک شود تیر شهاب و شعله آسمانی او را تعقیب کند. (۱۸)
)-گسترش زمین
و زمین را هم ما بگستردیم و در آن کوههای عظیم بر نهادیم و در آن از هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم. (۱۹)
زمین گرد است ولی بخاطر شکل کروی و حجم بسیار بزرگ آن طبق قوانین ریاضی در هر سطح مقطع معین گسترده و صاف بنظر می آید.)
-و در این زمین هم لوازم معاش و زندگانی شما را مهیا کردیم و هم بر سایر حیوانات که شما به آنها روزی نمیدهید قوت و غذا فراهم ساختیم. (۲۰)
منبع اصلی در دست خداوند است
-و هیچ چیز در عالم نیست جز آنکه منبع و خزانه آن نزد ماست ولی ما از آن بر عالم خلق الّا به قدر معین (که مصلحت است) فرو نمیفرستیم. (۲۱)-باد های بار دار کننده
و ما بادهای باردارکننده (رحم طبیعت) را فرستادیم، آن گاه باران را از آسمان فرود آوردیم تا به آن آب، شما را سیراب گردانیدیم و گر نه شما نمیتوانستید آبهایی (برای وقت حاجت خود در هر جای زمین از کوه و دره و بیابان و صحرا) منبع ساخته و جاری سازید. (۲۲)-و محققاً ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم و وارث ما هستیم. (۲۳)
-برای خدا گذشته و آینده وجود ندارد
و البته ما به همه گذشتگان و آیندگان شما آگاهی کامل داریم. (۲۴)-و البته خدای تو همه خلایق را در قیامت محشور خواهد کرد، که کار او از روی علم و حکمت است. (۲۵)
انسان از گل و لای افریده شده است
-و همانا ما انسان را از گل و لای کهنه متغیر بیافریدیم. (۲۶)
-و طایفه دیوان را پیشتر از آتش گدازنده، خلق کردیم. (۲۷)
-پیش از خلقت آدم
-و (یاد آر) آن گاه که پروردگارت به فرشتگان عالم اظهار فرمود که من بشری از ماده گل و لای کهنه متغیر، خلق خواهم کرد. (۲۸)
-پس چون آن را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه بر او سجده کنید. (۲۹)
-فر شتگان به انسان تعظیم کردند
پس همه فرشتگان سجده کردند. (۳۰)۱۰ موضوع
ادامه دارد
تا اینجا ۳۶۴ موضوع