۶۰۰ آیه از قران : آیا یکی از کاتبان وحی در قران تغییراتی داده است؟(بخش یکم)
"ثم خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان ساختیم و سپس بر استخوانها گوشت پوشانیدیم پس از آن خلقتی دیگرش انشا نمودیم؛ آفرین بر خدای که بهترین آفرینندگان است."
آیه ۱۴ سوره مومنون
به گزارش یک پژوهشگر که تقریبا همه مطالب را در این ار تباط جمع آوری کرده توجه می کنیم:
"عبد الله بن سعدبن ابی سرح یکی از کاتبان قرآن بود که به دلیل اینکه در هنگام کتابت وحی به میل خود آنچه را میخواست می نوشت و نه آنچه را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمودند مرتد شد و به مکه گریخت .در مورد نحوه و علت ارتداد عبد الله بن ابی سرح، سه گونه روایت وارد شده است:
الف. در بعضی روایات چنین آمده است: ”پیامبر (صلی الله علیه و آله ) آیات سوره تین را بر وی املا کرد و او می نوشت. تا رسید به آیه ” ثم انشأناه خلقا آخر”. ابن ابی سرح از نحوه بیان خداوند در مورد خلقت انسان به شگفت آمد و گفت: ”فتبارک الله احسن الخالقین”. پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمود: بنویس ”فتبارک الله احسن الخالقین” و همین امر باعث شد که در دل ابن ابی سرح وسوسه ای ایجاد شود و به خود گفت اگر حقیقتاً این وحی است، پس بر من هم وحی می شود. اگر دروغ است پس پیامبر (صلی الله علیه و آله ) (العیاذ بالله) دروغ می گوید و به همین جهت مرتد شد و به مکه گریخت”.
...............
نتیجه گیری:
این بخش از گزارش که بر اساس روایتهای تاریخی زبان به زبان است کلا بی اساس است. زیرا می بینیم که پیامبر هر گز اقدامی برای حذف جمله" فتبارک الله احسن الخالقین " بعمل نیاورد و او که نهایت سعی در حفظ تمامیت قران را داشت همچنان آنرا بخشی از این آیه دانست. و خلفای راشدین پس از پیامبر و کل جامعه اسلامی نیز هرگز با باقی ماندن این جمله در آیه فوق مخالفت نکردند.
===============================================================
یا گنجى به طرف او افکنده نشده یا باغى ندارد که از بار و بر آن بخورد و ستمکاران گفتند جز مردى افسونشده را دنبال نمى کنید (۸)
متاسفانه طرز فکرهای ابوجهلی و ابولهبی مجددا جان گرفته ولی پایدار نخواهند بود. مصاحبه ای را در برنامه پرگار می دیدم که طراح دوباره " قران رویای پیامبری است"، دست و پا می زد تا همه قرا ن را رویاهای پیامبری بداند که ناگهان مجری برنامه که مدافع نظرات او بود، درست مانند کسی که برق او را گرفته باشد خطاب به وی گفت: ولی آقای دکتر ! در قران حدود پانصد ششصد آیه در ارتباط با احکام شرعی است، اینها که دیگر نمی تواند رویا باشد!
آیات دیگر قران در تشویق مردمان به سفرهای همراه با پژوهش
۶۰۰ آیه از قران: آیا اشارات علمی قران با دانش جدید تضاد دارد؟بحث های داغ جنین شناسی
"...شما را در باطن رحم مادران در سه تاریکی با تحولات گوناگون میآفریند، این خداست پروردگار شما که سلطان ملک وجود اوست، هیچ خدایی جز او نیست، پس ای مشرکان از درگاه او به کجا میبرندتان؟"
آیه ۶ سوره زمر
شاید کمتر آیه ای از قران به اندازه آیه فوق به اندازه آیه فوقبهد رگ غیرت مخالفان قران برخورده باشد و آنان را سخت به جنب و جوش و عکس العمل واداشته باشد.
برای آن که این انتقاد ها را مورد ارزیابی قرار دهیم به سراغ دم دست ترین مرجع علمی یعنی ویکپدیا می رویم که در باره لایه های تشکیل جنین می نویسد:
"لایهٔ زایا (: Germ layer)، لایهٔ اولیهای است از سلولهایی که در دوران رویان زایی تشکیل میشود. لقاح باعث تشکیل سلول تخم (زیگوت) میشود. در طی مرحلهٔ بعدی، از زیگوت، تودهٔ سلولی توخالی پدید میآید به نام بلاستولا. در انسانها، پس از حدود ۳ روز، زیگوت تبدیل به تودهٔ توپری از سلولها میشود (در اثر تقسیم میتوزی) به نام مورولا. در ادامه به بلاستوسیت تبدیل میشود که شامل یک لایهٔ سلولی خارجی است به نام تروفوبلاست و تودهٔ داخلی سلولها به نام امبریوبلاست. تودهٔ سلولی داخلی شامل دو لایه است، هیپوبلاست و اپی بلاست.
این اپی بلاست لایهٔ جدیدی میسازد به نام:
۱- اندودرم و ...
در ادامه لایهٔ دومی به نام:
۲- مزودرم تشکیل میشود.
و...
۳- لایهٔ خارجی نیز اکتودرم نام دارد.
مرور ا جمالی بر هر یک از لایهها:
لایهٔ اول: لایهٔ داخلی است، اندودرم یا اندوبلاست نامیده میشود، سیستم گوارشی یا تنفسی را میسازد که شامل غددی مشابه پانکراس، تیروئید و کبد و تیموس هستند.
لایهٔ دوم: لایهٔ میانی است و مزودرم نامیده میشود و استخوانها، غضروفها، دستگاه گردش خون، لایهٔ داخلی پوست، عضلات، دستگاه تناسلی، دستگاه ترشحی و لایه پوشانندهٔ خارجی را میسازد.
لایهٔ سوم: که خارجیترین لایه است، اکتودرم یا اکتوبلاست نامیده میشود و دستگاه عصبی، مغز، اپیدرم را میسازد که شامل پوست، ناخن و موهای کودک هستند."
پر واضح است که چون نطفه در داخل رحم به سه لایه تبدیل می شود و در داخل رحم نوری وجود ندارد تعبیر سه تاریکی منطقی بنظر می رسد.
البته باید به این نکته نیز اندیشید که این سخن بیش از ۱۴۰۰ سال پیش در سرزمینی زده می شد که حتی امروزه در آنجا از علم خبری نیست. اگر کتابی این سخن را در یونان و ایران و روم گفته و یا نوشته بود شاید می توانستیم از اظهار شگفتی خود داری کنیم، ولی عربستان سعودی را که خوب می شناسید !
۶۰۰ آیه از قران:علت آن که برخی جامعه ها بلاخیزند(ت)
چرا بلا پشت بلا و چرا زمین بلا خیز می شود؟
"و خدا بر آن نیست و نبوده که هیچ سرزمینی را که مردم آن مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک کند. "
سوره هود آیه ۱۱
باید توجه داشت زمین بلاخیز با بلا زده تفاوت دارد. یعنی اکثر پدیده ها که عادتا و بصورت طبیعی مسیر سازنده و معمو لی خود را می پیمایند در فضای بلاخیز به شر و بدی و کجی و بی حاصلی تبدیل می شوند. بر فهرست حوادث ناگوار ، مرگهای بد، درگیری ها و حوادث سهمگین ، بی حاصلی دسترنج زندگ یو...را باید افزود. چنین جامعه ای بلاخیز است.یعنی جامعه ای که تقدیرش با بلایا پیوند خورده است
قرآن در مورد چنین جامعه ای می گوید:
"و خدا بر آن نیست که هیچ سرزمینی را در صورتی که مردم آن مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک کند. "سوره (۱۱۷)
حال به اوضاع جامعه هایی با مشخصیات زیر توجه کنید:
-نیکوکاری به یکدیگر جزو ذات مردم است.
-بخاطر پاداش و مزد و شهرت نیکی نمی کنند،
-اکثریت جامعه نیکوکار اند
-اکثریت جامعه درستکارند:
یعنی :
-ظلم نمی کنند
-خیانت نمی کنند
-دروغ نمی گویند
- دزدی نمی کنند
- گرانفروشی و کم فروشی نمی کنند
-تهمت نمی زنند
-وظیفه خود را بطور کامل انجام می دهند
-زندگی کدیگر را به باد فنا نمی دهند
-رشوه نمی گیرند.
-حسادت نمی کنند
- شهادت دروغ نمی دهند
و....
در این محله، در این شهر ، در این کشور ، در این جامعه یک نسیم بهشتی ملایم در جریان است. فضا آرام است نگرانی ها اندک و گذراست اختلافات زود بر طرف می شود، یتیمان بی سر پرست نیستند، مسکین خاک نشین یا وجود ندارد یا اگر پیدا شود سریعا به او رسیدگی می شود، عهد و پیمانها محکم و پا بر جاست. بزرگترها مانند پدرند و مادر برای کوچکترها و چنین سرزمینها هرگز بلاخیز نمی شوند.
سیری در گفتار بزرگان دین درباره علل بلایا:
بزرگان دینی گناهانیرا که موجب تغییر نعمت می شوند به شرح زیر فهرست کرده اند:
-ظلم به مردم،
-ترک کارهاى نیک و احسان به مردم،
-کفر نعمت و ترک شکر و سپاس.
-و گناهانى که عذاب می آورند عبارت اند :
-ظلمى که ظالم نسبت به آن شناخت داشته باشد،
- تجاوز و تعدى به مردم و ریشخند کردن آنها.
-گناهانى که روزى انسان را می گیرند؛
اظهار فقر در حالی که انسان بی نیاز است
و کوچک شمردن نعمت ها
کفران نعمت های خدا.
اما گناهانى که پرده ها ی آبرو و احترام را پاره می کنند عبارت اند از:
-خوردن شراب،
-بازى کردن قمار،
-شوخى و مزاح با مردم،
-سخنان لغو و بىفایده،
-عیب جویى از مردم
-و همنشینى با مردان آلوده.
-گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند
-کمک نکردن به ستم دیدگان،
-نرسیدن به حال محرومان
گناهانى که موجب می شود که دشمنان بر انسان تسلط یابند، عبارت اند از:
-ظلم آشکار
-نافرمانى از نیکان و متابعت از اشرار.
گناهانى که آدمیان را زود هلاک می کنند عبارت اند از:
-قطع رحم، بریدن پیوند از اقوام
-سوگند دروغ،
-گفتن سخنان غیر واقع،
-زنا،
-سد راه مسلمانان شدن
-و ادعاى امامت بدون لیاقت و شایستگى.
گناهانى که امیدها را قطع می کنند عبارت اند از:
-ناامیدى از رحمت خداوند،
-یأس از درگاه خدا،
-اطمینان و اعتماد به غیر خدا
-و تکذیب وعده هاى خداوند.
گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند عبارت اند از:
-سوء نیت،
-خبث باطن،
-دورویی با برادران،
-اجابت نکردن دیگران،
-تأخیر نمازهاى واجب تا آن گاه که وقتش بگذرد،
-نیکى نکردن در راه خداوند،
-ندادن صدقه و ترک احسان،
-زبان به فحش و ناسزا گشودن