"پس چگونه است که وقتى به خاطر کارهایى که از قبل انجام دادند، مصیبتى به آنان مىرسد سراغ تو مىآیند، و به خدا سوگند یاد مىکنند که هدف ما جز نیکى و توافق نبوده است."
آیه 62 سوره نساء
این آیه یکی از بحث بر انگیز ترین آیات قرآن بوده زیرا با ایجاد و منبع ایجاد مصیبت در ارتباط است.
یعنی شخصی که قرآن را و یا ترجمه آن را می خواند احتمالا با خود می اندیشد :
-پس مصیبتها را خودما انسانها باعث می شویم...اما چگونه؟
ا و سپس به جستجوی ذهنی می پردازد و می خواهد خود را قانع کند که طی زندگی مصیبتهایی دیده ولی هر چه فکر می کند ، هرچه می اندیشد، نتیجه قانع کننده ای نمی یابد که به او فهمانده شود و بگوید:تو بخاطر فلان خطای بزرگی که انجام دادی به چنین مصیبتی دچار شدی.
و چون دلیلی و علتی به ذهن او نمی رسد از خود می پرسد:مگر من چه کرده بودم که به این مصیبت دچار شدم؟
اخطار مهم: اغلب کسانی که امروزه قرآن می خوانند تا ببینند در آن چه نوشته شده از یک موضوع مهم غفلت دارند و به آن توجه نمی کنند.
و آن موضوع این است که هر آیه قران برای خود تاریخچه ای دارد. زیرا بسیاری از این آیات در پی حوادث ، تغییرات و پیش آمدهایی در دوران پیامبری و انتشار اسلام صورت گرفته و به واقعه ای مرتبط می شود.
برای نمونه ، در باره همین آیه 62 سوره نساء که می گوید:" آنان یعنی مسلمان نماها ی مدینه کارهایی نادرست انجام دادند و سپس دچار مصیبت شدند."
راستش این مطلب در بسیاری از موارد شخصی صدق می کند. مثلا ؛ کسی که پرخوری می کند، مشروب می نوشد، اهل نزاع و درگیری است، بی بند وباراست وعیاشی می کند، در گیر کارهای پرخطر می شود، مسلما بیش از انسانهای محتاط و قانونی دچار مشکل می شود.
اما مواردی هم وجود دارد که انسان نمی تواند برای مصیبتی که بر او وارد شده دلیلی شخصی بیابد.
در توضیحات زیر در مورد این آیه و واژه"مصیبت" و تاریخ این آیه مطالبی را می خوانیم که مفسران مشهور مسلمان گفته اند که می توانند ما را از این بن بست فکری در آورند.
توجیهات
" طبرى مفسر و تاریخنگار مشهور اهل سنت در ارتباط یا آیه فوق می نویسد:
"یعنى اگر بواسطه ى رجوع به حکومت طاغوت و به حکم او رضایت دادن ، خداوند آنها را گرفتار کند باز هم توبه نمى کنند و به خود نمى آیند، و در عوض اصلاح خود سوگند دروغ یاد مى کنند. "
منظور از حکومت طاغوت چیست؟ آیا مسلمانان حقیقی به حکومت طاغوت برای داوری رجوع کرده بودند و یا این مسلمان نماهابودند که برای داوری نزد طاغوت رفتند؟
تعریف مصیبت
فخررازی دانشمند دیگر اهل سنت می نویسد: مقصود از «مُصِیبَةٌ » چند قول است:
"1- چون آن مصیبت به آنها رسید (طی حادثه ای عمر بن خطاب منافقی را کشت و یاران و خویشانش براى دادخواهى حضورپیغمبر آمدند و گفتند: ما نظر بدی نداشتیم که به داوری پیغمبر راضى نشدیم و این خویشاوند ما که کشته شده است بمنظور خوشرفتارى بود که به داوری نزد دیگرى رفته بود.)"
پس باید یکی از مسلمان نماها برای داوری نزد طاغوت رفته و چون عمر بن خطاب به کار او پی برده او را به قتل رسانده است. یعنی
منظور از "مصیبت " در اینجا قتل یکی از مسلمان نماها توسط عمر بوده است. در حالی که اغلب اوقات انسانها مصیبت را بلایی آسمانی و بی دلیل می دانند که ناگهان هم چون پتک بر سر زندگی آنان فرود آمده است.
ضمنا از مفسران قرآن فقط فخر رازی است که آیه را به قتل شخصی توسط عمر نسبت می دهد.
مصیبت یعنی اهانت:
تا قبل از هجرت به مدینه، بین دو قبیله اوس و خزرج جنگهای فروانی رخ میداد تا آنکه سرانجام این دو طایفه به توافق رسیدند که عبدالله بن ابی را فرماندار مدینه کنند و همگی بر فرمان او باشند.
با مسلمان شدن اکثریت مدینه و هجرت پیامبر به این شهر، عبدالله بن ابی سلول ، فضا را برای حکمرانی خود مناسب ندید و با ورود پیامبر به مدینه مخالف بود.
وی به ناچار اسلام را پذیرفت و مخفیانه تصمیم به اخراج پیامبر از مدینه گرفت. بنا بر برخی گزارشها، وی قصد ترور پیامبر را نیز داشتهاست. نفاق وی به طوری آشکار بود که فرزندش حباب، از پیامبر اجازه خواست تا اگر چارهای جز کشتن او نیست خودش سر پدرش را بیاورد؛ ولی پیامبر نپذیرفت و از او خواست که همچنان با او به نیکی رفتار کند.
پس از مرگ عبدالله، بر وی نماز خوانده و به جای دعا، او را نفرین کرد. بر اساس برخی منابع، وقتی محمد قصد کفن کردن او را با لباس خود نمود، آیه نازل شد که: « هرگز بر هیچ یک از آنان که مردند نماز مگذار و بر سر گور آنان نایست » (سوره توبه، آیه۸۴)
فخررازی باز هم می نویسد : آنان می گفتند؛ یعنى ما که به محاکمه نزد پیغمبر نرفتیم، براى احسان به طرفهامان بود که در حضور پیغمبر خجالت مى کشیدند مطالب خود را بگویند و از فرمان آن حضرت سرپیچى کنند . پس مى خواستیم به طرف خصومت خود ارفاق و موافقت کنیم و نزد دیگرى رفتیم.
معنى دیگر این جمله آن است که مقصود ما از مراجعه به دیگرى براى این بود که پیغمبر به اصل حقّ حکم مى کند و از آن تجاوز نمى کرد لیکن نزد دیگرى رفتیم تا در حکم خود احسان بهر دو طرف را منظور کند و توفیق و موافقت میان ما حاصل شود.
ادامه دارد...