سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

تحقیقی بسیار جدید در باره قران(6): معمای ناسخ و منسوخ

ادامه از نوشتار پیشین

"حل بحث قدیمی ناسخ و منسوخ نیز بوسیله دانستن ترتیب نزول آسان تر حاصل میشود .

یک بحث قدیمی در علم تفسیر هست که فلان آیه ، فلان آیه را نسخ کرده است و بستر این بحث نیز آیه ای است که می فرماید «ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها ...» [هر آیه ای را که منسوخ کنیم یا آنرا از یادها ببریم بهتر از آن یا لااقل مثل آن را می آوریم. ... (بقره/106)]

البته استفاده جهان شناختی که از این آیه می توان نمود این است که کل جهان و تاریخ بشر و هر مقوله کلی دیگری را که مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید حرکت رو به بالا و حرکت رو به خیر و حُسن دارد که در محل خویش یک بحث فلسفی و عرفانی مهمی است و شیرین هم هست.

اما همین آیه از لحاظ دینی جنبه کاربردی وسیعی دارد مثلاً در مورد شرب خمر در سوره بقره آیه ای آمده که از آن فهمیده می شود در شراب منافعی هست اما در عین حال در آن مضاری هم هست و مضار آن از منافع آن بیشتر است. 

اما در سوره مائده در همین خصوص صراحتاً آمده که «آن پلید است که از عمل شیطان است و از آن دوری کنید». 

می گویند آیه اخیر (در سوره مائده) ناسخ آیه قبلی (در سوره بقره) است و حرف صحیحی هم هست و واضح هم هست زیرا نزول سوره مائده تقریبا هفت سال پس از سوره بقره است.

اما این که بقیه آیات ناسخ و موارد نظیر منسوخ آن ها کدامند ، یک بحث خیلی خیلی مفصل و قدیمی را در تفسیر قرآن باز کرده و چه کوشش ها و چه مناظرات و چه دعواها را سبب شده که اگر کسی بخواهد در این خصوص تحقیقی انجام دهد نتیجه اش کتاب بسیار قطوری خواهد شد. 

اما اگر مسلمانان از همان  آغاز تدوین قرآن کریم آن را به ترتیب نزول تفسیرمی کردند ، خود به  خود ، این همه مجادلات و دعواها و حتی جنگ ها سالبه به انتفاء موضوع میشد .

خلاصه اینکه رعایت ترتیب نزول به مفسر کمک شایانی میکند ، و عدم رعایت آن ، اورا به خطاهای سنگینی می اندازد .

 منبع: نو‌شتارهای آقای جمال گنحی

ادامه دارد... 

تحقیق جدید در قران(5):زن طفیلی وجود مرد نیست

زن طفیلی وجود مرد نیست. 

همان طور که در نوشتار پیشین گفته شد طبق آیات قران زن بصورت طفیلی از وجود مرد آفریده نشده بلکه هردو بصورت مستقل و یکسان از چیزی بنام " نفس واحد" جدا جدا آفریده شدند. 

آیه‌های خلقت مانند: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساء واتقوا الله الذی تساءلون به والارحام ان الله کان علیکم رقیبا»

.
‌ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحده آفریده و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان  و زنان بسیاری پراکند پروا دارید، و از خدایی که به نام او از همدیگر درخواست می‌کنید پروا کنید، و خویشاوندان را (فراموش نکنید) که خدا همواره بر شما نگهبان است.
منظور از نفس در این آیه کریمه همانا گوهر و ذات و اصل واقعیت عینی شیء است. و مراد از آن، روح، جان، روان و مانند آن نیست. مثلا اگر گفته‌اند فلان شیء فی نفسه چنین است یعنی در ذات و هستی اصلی خود چنین است و وقتی گفته‌اند: جائنی فلان نفسه، 
 یعنی فلان کس خودش آمده است که معنای نفس مرادف با عین یعنی اصل ذات خواهد بود.

پس روا نیست که مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه ربط داد و یا تحقیق درباره آیه محل بحث را با آیات ناظر با پیدایش نفس و نفح آن در انسان و رجوع آن به سوی پروردگار و دیگر مباحث قرآنی مرتبط به احکام روح انسانی وابسته دانست. پس مراد از نفس همانا ذات و واقعیت عینی است.
بنابر مبنای فوق مفاد آیه مزبور اولا این است که همه انسان‌ها از هر صنف، (خواه زن خواه مرد زیرا کلمه ناس شامل همگان می‌شود) از یک ذات و گوهر خلق شده‌اند و مبدا قابلی آفرینش همه افراد یک چیز است، و ثانیا اولین زن که همسر اولین مرد است او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده، نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زائد بر او و طفیلی وی. بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زنها را از همان اصل خلق کرده است


مطالب یاد شده را می‌توان از آیه «هو الذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها…»

. اوست که شما را از نفس واحدی آفرید، و جفت وی را از آن پدید آورد. و از آیه «خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها...» استفاده نمود. 


پس مفاد آیه‌های ناظر به اصل آفرینش از یک مبداء واحد برای زن و مرد یعنی اولین زن و مرد می باشد  که نسل کنونی به آنها منتهی می‌شوند.


منبع : زن و مرد در قران: سایت . wikifegh


ادامه دارد... 


تحقیق جدید در قران(5):زن طفیلی وجود مرد نیست


همان طور که در نوشتار پیشین گفته شد طبق آیات قران زن بصورت طفیلی از وجود مرد آفریده نشده بلکه هردو بصورت مستقل و یکسان از چیزی بنام " نفس واحد" جدا جدا آفریده شدند. 

آیه‌های خلقت مانند: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساء واتقوا الله الذی تساءلون به والارحام ان الله کان علیکم رقیبا»

.
‌ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحده آفریده و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان  و زنان بسیاری پراکند پروا دارید، و از خدایی که به نام او از همدیگر درخواست می‌کنید پروا کنید، و خویشاوندان را (فراموش نکنید) که خدا همواره بر شما نگهبان است.
منظور از نفس در این آیه کریمه همانا گوهر و ذات و اصل واقعیت عینی شیء است. و مراد از آن، روح، جان، روان و مانند آن نیست. مثلا اگر گفته‌اند فلان شیء فی نفسه چنین است یعنی در ذات و هستی اصلی خود چنین است و وقتی گفته‌اند: جائنی فلان نفسه، 
 یعنی فلان کس خودش آمده است که معنای نفس مرادف با عین یعنی اصل ذات خواهد بود.

پس روا نیست که مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه ربط داد و یا تحقیق درباره آیه محل بحث را با آیات ناظر با پیدایش نفس و نفح آن در انسان و رجوع آن به سوی پروردگار و دیگر مباحث قرآنی مرتبط به احکام روح انسانی وابسته دانست. پس مراد از نفس همانا ذات و واقعیت عینی است.
بنابر مبنای فوق مفاد آیه مزبور اولا این است که همه انسان‌ها از هر صنف، (خواه زن خواه مرد زیرا کلمه ناس شامل همگان می‌شود) از یک ذات و گوهر خلق شده‌اند و مبدا قابلی آفرینش همه افراد یک چیز است، و ثانیا اولین زن که همسر اولین مرد است او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده، نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زائد بر او و طفیلی وی. بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زنها را از همان اصل خلق کرده است


مطالب یاد شده را می‌توان از آیه «هو الذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها…»

. اوست که شما را از نفس واحدی آفرید، و جفت وی را از آن پدید آورد. و از آیه «خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها...» استفاده نمود. 


پس مفاد آیه‌های ناظر به اصل آفرینش از یک مبداء واحد برای زن و مرد یعنی اولین زن و مرد می باشد  که نسل کنونی به آنها منتهی می‌شوند.

منبع : زن و مرد در قران: سایت . wikifegh

ادامه دارد... 


تحقیق جدید (4): مزایای خواندن قران برحسب تاریخ نزول

... ادامه از نوشتار پیشین

نویسنده و محقق قرانی آقای جمال گنجه ای  در ادامه تحقیقات چند نکته را بخوبی روشن می سازند که اولا خواندن و مطالعه قران بر حسب تاریخ نزول سوره ها موجب می شود تا مشکلات پیش آمده در درک و فهم موضوعات  مهم قرانی که بعضا مبهم جلوه می کنند برطرف شود. از جمله این موارد برداشت نادرست  در مورد بجای آوردن عمل صالح و میزان آنست که عمل صالح مکرر در قران عنوان شده است:

-2) دیگر اینکه بزرگواری ذیل آیه «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» در سوره عصر فرموده یعنی کسانی که عامل به همه اعمال صالح باشند ، و این در حالی است که در سوره های طه و مریم داریم که «... من یعمل من الصالحات ...» یعنی اگر شخصی مؤمن باشد و به انجام بعضی از اعمال صالح پرداخته باشد در آخرت نگران نباشد .

عمل صالح یا اعمال صالح

4 اگر به این حقیقت توجه داشته باشیم که سوره عصر تقریباً هشت سال قبل از سوره های مریم و طه نازل شده ، این تناقض مهم پیش می آید که خداوند در ابتدای نزول وحی فرموده باشد «به اعمال صالح» و  سال ها بعد فرموده باشد «به بعضی از اعمال صالح»

هم چنین نویسنده به موضوعی بسیار مهم اشاره نموده اند که حتی طی تاریخ و بویژه در یکصد ساله اخیر مورد مناقشه بوده و آن خلقت زن و مرد است:

ما از چه آفریده شدیم؟ و پروژه آفرینش انسان

ب-3) مثال دیگر اینکه تقریباً قاطبه مفسران «نفس واحده» مندرج در آیه اول سوره نساء و نیز آیه 189 سوره اعراف را بر حضرت آدم (ع) تطبیق کرده اند که کاملاً خطاست. 

زیرا مدلول آن نفس واحده در آیه 189 سوره اعراف دچار شرک می شود که از ساحت حضرت آدم (ع) که برگزیده خدا بوده است به دور است .آیه 189 سوره اعراف:

"اوست آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد پس چون  با او درآمیخت باردار شد بارى سبک و  با آن  گذرانید و چون سنگین‏بار شد خدا پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندى] شایسته عطا کنى قطعا از سپاسگزاران خواهیم بود. 

چرا اینطور شد؟

مردم و علماء و مفسران ، وقتیکه قرآن را به ترتیب رایج می خوانند پس از سوره حمد به سوره بقره می رسند و در همان اوایل سوره بقره داستان آفرینش است که شامل امتحان آدم و ملائکه و سجده فرشتگان و استنکاف ابلیس و اخراج او می باشد (بگذریم از تصورات رایج راجع به چگونگیِ کلِّ داستانِ آفرینش)

سوره نساء و سوره اعراف نیز با فاصله بسیار کمی پس از سوره بقره است. طبیعی است که مفسر قرآن وقتی که به سوره نساء و یا سوره اعراف می رسد و این جمله را می خواند که «خلقکم من نفس واحده» (شما را از نفس واحده آفرید) بطور عادی مفهوم «نفس واحده» را با مفهوم «آدم» خلط می کند جمله «و خلق منها زوجها» (و جفتش را نیز از آن آفرید) را هم در همان جهت می بیند و لذا به همان خطای فوق دچار می شود ، چنان که شده اند.

اصل و ریشه بشر

در حالیکه منظور از «نفس واحده» مورد بحث ، اصل و ریشه بشر و بشریت است که در سوره شمس آمده ، آنجا که می گوید «و نفس و ما سویها ...» و چنانکه می دانیم جنس زن و جنس مرد از لحاظ مشخصات کلی (و صرف نظر از تفاوت های اندامی و آناتومیک) یک چیز هستند و مشابهند و زن ، «انسان ماده» و مرد ، «انسان نر» است و خلاصه چه زن و چه مرد ، هر دو «انسان» هستند و این که فرموده جفتش را از آن قرار داد به این معنی است که از «برنامه خلقت انسان» یک برنامه دیگر انتزاع شد که عبارت باشد از «برنامه خلقت انسان ماده»

در هر حال ، سوره شمس از لحاظ نزول تقریباً در ابتدای قرآن است اما از لحاظ مورد مطالعه واقع شدن در انتهای قرآن است و قرائتِ برعکسِ ترتیب نزولِ آن ، مانع از تأثیرپذیری شایسته از آن می شود ، چنان که شده ، و نتیجه اش هم این شده که «نفس واحده» را در آیه 189 سوره اعراف به حضرت آدم تطبیق ، و در آیه بعد نسبت به نتیجه غیرقابل قبول آن (شِرک مورد انطباق) سکوت می کنند .

و کسی مرتکب چنین خطاهائی در تشخیص نمی شود مگر اینکه رعایت ترتیب نزول در تفسیر آیات را ضروری نداند. 

منبع نوشتارهای آقای جمال گنجه ای

ادامه دارد... 

تحقیقی بسیار جدید در باره قران(3): . نزول تدریجی قران

قطعی ترین مدرک که تایید  می کند  حتما  نزول قران  بصورت  تدریجی؛ بوده وضمنا  ثبت و ضبط آن  نیز  بصورت  تدریجی و طی ۲۳ سال دوره و از تاریخ بعثت  پیامبرصورت گرفته است آیه 106 سوره اسراست: 

وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا ﴿۱۰۶﴾ سوره اسراء

«و قرآنی بخش‌بخش بر تو نازل کردیم تا تو آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم».

دلیل اصلی به نفع گزارش فوق این است که یک کتاب از پیش آماده نمی تواند رهبری جامعه ای را رقم بزند که قرار است در آن  حوادث جدید و بنیادین صورت گیرد و قران منشاء این تحولات باشد. 

که کار رهبری یک تحول بنیادی در متن واقعیت متغیر اجتماعی نمی آید 

آیاتی در قران وجود دارد که صحت گفته فوق را مسلم می دارد:

خدا همان کسى است که کتاب و وسیله سنجش را به حق فرود آورد و تو چه مى‏ دانى شاید رستاخیز نزدیک باشد (۱۷) سوره شوری

این کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کرده‏ ایم تا در  آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند. آیه(۲۹) سوره ص

"کتابی فرخنده است که بسوی تو فرستادیم؛ تا در آیات آن بیندیشند؛ و تا خردمندان یادآور )حقانیت آن( شوند" ص/۲۹)؛ 

ادامه دارد...