فتنه گریهای مستشرقین و ابلیسی بنام پوپین
این همان دستاوردی است که به مذاق مستشرقان تجدیدنظر طلب، خوش نیامده و تا جایی که توانستند از هیچ کوششی در کتمان و پنهانکاری این شواهد و نتایج حاصل از آن مضایقه نکردند.
آنها البته برای التیامِ آلامِ ناشی از این انکشاف مبارک به سنتی نامبارک تمسک جستند و برخلاف نتایج آزمایشهای انجام شده، سعی بر القای تردید و تشکیک در وثاقت نص مقدس مسلمین کردند.
آنها از همان نخستین سالهای دسترسیشان به این نسخههای کشف شده در صنعاء، زمزمههایی را مبنی بر مخدوش بودن اعتبار متن کنونی قرآن به راه انداختند.
منشا اصلی این اتهام, برخی پژوهشگران آلمانی و شاید در راس همه آنها گِرد پویین بود که پیش از این نیز به نام وی اشاره شد.
افسر نیروی دریای امریکا یا نسخهشناس قرآن؟
پویین و همکاران هموطنش با دسترسی به تصاویر و میکروفیلم این نسخهها، آنها را در انحصار خود درآورده بودند، هیچ سندی را منتشر نمیساختند، فقط با اظهارات شفاهی خویش در میان همکاران خود و بعدها در میان برخی روزنامهنگاران و فعالان رسانهای چنین ادعایی را مطرح می ساختند و سعی در به چالش کشیدن وثاقت قرآن داشتند.
به گفته مرتضی کریمینیا، محقق علوم قرآنی و مترجم کتاب «مصحف صنعاء1 و مساله خاستگاه قرآن» در دهه 1990 میلادی، شنیدن این جمله درگوشی در برخی مجامع آکادمیک غربی چندان غریب نبود که «اگر این اسناد و اطلاعات روزی منتشر شود، مسلمانان با چالشی بزرگ در وثاقت کتاب آسمانی خود رو به رو خواهند شد».
یا این ادعا که «در این نسخهها، مطالبی هست که سبب خواهد شد مسلمانان دست از دعاوی خود راجع به کتاب آسمانیشان بردارند.»
این اظهارات در واقع چیزی نبود جز همان دست پیشی که این گروه از مستشرقان تجدیدنظر طلب غربی برای پس نیفتادن گرفته بودند.
آش غربیها یکدفعه شور شد و دم خروس...
اما ولولهای که نسخههای مصحف صنعاء1 بر پا کرده بود از این هم فراتر رفت و حتی پای سیاسیها و نظامیهای غربی را هم به این معرکه باز کرد. این آش، آنقدر شور شد که افسران نظامی و دریاداران امریکایی نیز به کمک مستشرقان متحد آلمانیشان آمدند و عرصه فرهنگی نیز به میدان تاخت و تاز سرهنگی تبدیل شد و حالا دیگر دم خروس بود که از زیر لوای پژوهشهای آکادمیک بیرون زد!
افسر بازنشسته نیروی دریایی
چنانکه در واپسین سال قرن بیستم میلادی، در اقدامی احتمالا بیسابقه یک افسر بازنشسته نیروی دریایی ایالات متحده امریکا، صرفا به مناسبت اینکه حدود دو سال از ماموریت خود را در صنعاء گذرانده بود و دستی هم بر آتش رسانه داشت، دست به قلم برد و یادداشتی را با موضوعیت قرآن و ناظر به اکتشافات مصحف صنعاء، در نشریهای عمومی منتشر کرد!
کوه، موش زایید
توبی لِستِر در سال 1999 در ماهنامه آتلانتیک(The Atlantic Monthly) مقالهای با عنوان «قرآن چیست؟» را منتشر کرد که دستمایه او چیزی نبود جز همان اندک مطالب مکتوب برخی تجدیدنظر طلبان غربی به علاوه پارهای از شنیدههایش که فارغ از هر نوع نظم و دیسیپلین علمی و فنی بود.
لستر در این مقاله کوشید تا به خواننده عام غربی چنین القا کند که متن قرآنی نسخههای کشف شده در صنعاء، واجد تفاوتهایی جدی با متن قرآنی است که اکنون در دسترس مسلمانان قرار دارد و این امر میتواند باور پیروان دین اسلام نسبت به تاریخ کتاب مقدسشان را متزلزل کند.
او در مقاله مذکور مدعی آن بود همان گونه که در دو سه قرن گذشته تلاشهای تاریخپژوهانه و عرفی در شناخت کتاب مقدس مسیحیان و نیز مداقه در جوانب تاریخی حیات حضرت عیسی برای بسیاری از مسیحیان معتقد و محافظهکار نگران کننده بوده است، انجام این گونه تحقیقات برون دینی و سکولار در باب متن قرآن و تاریخ شکلگیری آن بر اساس نسخههای کشف شده در یمن برای بسیاری از مسلمانان اضطراب و تشویش به همراه میآورد.
اختلافی وجود نداشت
حال آنکه کل یافته لستر و شخصیت آکادمیک این معرکه- گِرد پویین - چیزی نبود جز وجود برخی اختلاف قرائات که حتی از نقطه نظر علوم سنتی اسلامی، مشاهدهای به غایت پیشپا افتاده و عادی است که پیشینه آن عمری به قدمت تاریخ قرآن دارد.
چنانکه میدانیم مسلمانان مذاهب مختلف از قرون ماضی تاکنون آثار متعددی را به اختلاف قرائات در قرآن اختصاص دادهاند و این همه هیاهو کوچکترین تکانی نتوانست به اعتبار تاریخی متن مقدس مسلمین وارد کند و آن همه معرکه گیری فرهنگی و شعبدهبازی سرهنگی، نهایتا کوهی بود که جز موش نزایید!
مقاله توبی لستر البته از فضای ژورنالیسم فراتر میرود و بنا بر گزارش نویسندگان کتاب «مصحف صنعاء1 و مساله خاستگاه قرآن»، در محافل آکادمیک نیز راه مییابد و دانشگاهیان با شور و شوق در این باره بحث میکنند.
جهان آزاد و مساله توهم توطئه
این مسالهای است که از قضا به گمان راقم این سطور میتواند محک و معیاری برای سایر پژوهشهای به اصطلاح آکادمیک مستشرقان و به ویژه شاخه تجدیدنظر طلب آنها باشد. رسوایی اینکه در «جهان آزاد» تا چه میزان انگیزههای ایدئولوژیک، سیاسی و حتی نظامی میتواند بر روند طبیعی یک پژوهش آکادمیک، موثر باشد بزرگتر از آن است که با انگهای از رخ افتاده و رنگ و رو رفتهای چون «توهم توطئه» قابل کتمان و انکار باشد.
این همان چیزی است که تعجب نویسندگان کتاب «مصحف صنعاء1 و مساله خاستگاه قرآن» را برانگیخته است: «ولی آنچه جای تعجب دارد جای خالی محققان در این عرصه است که گویی حیطه عمومی را به روزنامهنگاران واگذار کردهاند.»
اما این جای خالی با عنایت به سخنی که در صدر این نوشته از کتاب رابرت اروین نقل شد، چندان هم عجیب به نظر نمیرسد! آری محققان و پژوهشگران غربی مستقل و غیردولتی در این عرصه چندان مجال عرض اندام ندارند و به نظر نمیرسد گذر زمان نیز به طور ماهوی چیزی را در این خصوص تغییر داده باشد.
چه بسا با اقبالی که اسلام در جوامع غربی در سدههای اخیر یافته است، کار را برای چنین پژوهشگرانی دشوارتر نیز کرده و بر مشقاتشان بیش از پیش افزوده باشد.
انتقام عهدین از قرآن؟
آری مستشرقانی که از نتایج تحقیقات تاریخشناسانه درباره عهدین (عهد عتیق و عهد جدید) عصبانی بودند، درصدد برآمدند که متن مقدس مسلمانان را نیز هر طور که شده به همان سرنوشتی مبتلا کنند که بر کتاب مقدسشان رفته بود.
ماموریتی که حالا با کشف نسخههای مصحف صنعا با چنان چالشی مواجه شده بود که پای افسر نیروی دریایی امریکا را از خلیج عدن به ماهنامه آتلانتیک باز کرده بود تا او نیز نظر تخصصی خود را در مورد قرآن و تاریخ آن به رشته تحریر درآورد و بیاعتباری متن مقدس مسلمانان را بر آفتاب بیندازد و از این طریق تشفی خاطر همکیشان خود را بجوید که اگر به لحاظ مطالعات تاریخشناسانه اعتباری برای کتاب مقدس(Bible) باقی نمانده باکی نیست که مسلمانان نیز از این نظر وضعیتی بهتر از ما ندارند!
این دغدغه آنقدر نزد تجدیدنظرطلبان غربی پررنگ است که گاه هنر پنهانکاری خویش را نیز از کف مینهند و مافیالضمیرشان را بر آفتاب میاندازند و آنچه را عمری نهان کرده بودند اینک به صریحترین وجه بیان و درد خویشتن را عیان میکنند.
چنانکه گرد پویین سرخوش از کشفِ لابد کپرنیکی خود، ارشمیدسوار جامه بیطرفی آکادمیک از خویش برگرفت و نوشت: «مسلمانان دوست دارند به آثار متنی استناد کنند تا نشان بدهند که بایبل [کتاب مقدس] تاریخمند است و مستقیم از آسمان به زمین نیامده است، اما تا کنون چنین بحثی را درباره قرآن پیش نکشیدهاند. تنها راه برای شکستن این سد این است که ثابت کنیم قرآن هم تاریخی دارد. اوراق صنعاء در این کار به ما کمک میکنند.»
ادامه دارد...