...ادامه از نوشتار پیشین
برخی گزارشهای تاریخی نیز وجود دارد که صحت آنان باید مورد تحقیقی دقیق قرار گیرد. زیرا در این گزارشها مطالبی آمده است که با مقام والای پیامبر الهی و واسطه بین جهان ناسوت و عالم ملکوت در تضاد می باشد. برخی از این گزارش ها اشاره دا ند که وقتی وحی ازطریق ارتباط مسـتقیم وبیواسـطه بوده پیامبراسـلام دچار فشاروسـختی می گردیده و رنگ چهره اش دگرگون می شـده وقطرات عرق ماننددانه های مرواریدازصورتش می ریخته است.
برخی دیگر از گزارشها حالات اغماء، و یا ناتوانی شدید در تحمل بدن جسمانی در آنها گنجانده شده که نمی تواند مبین حالات وحی در یک پیامبر بزرگ باشد که ملکوت او را برای پیامبری انتخاب نموده است.
همانگونه که گفته شد حاشیه های ساخته شده در اطراف نخستین وحی نیز کاملا ساختگی و به دلایل کلی زیر غیر قابل قبول می باشد:
-در یکی از نقل ها چنین آمده است :
-خدیجه خود به تنهایی نزد ورقه رفت.
- در دیگری آمده است که پیامبر را با خود برد.
-در سومی ورقه خود پیامبر را در حال طواف دید، از او جویا شد و به او گفت.
-در چهارمی ابوبکر بر خدیجه وارد شد و گفت : محمد را نزد ورقه روانه ساز.
اصولا اختلاف متن به حدی است که مراجعه کننده متحیر میشود کدام را باور کند، و نمیتوان میان آنها سازش داد.
سیره نگار معروف محمد بن اسحاق نیز اشعاری از ورقه میآورد که حکایت از ایمان راسخ پیامبر به رسالت پیامبر دارد.
غافل از آن که، ورقه تا ظهور دعوت زنده بود ، ولی هرگز به دین مبین اسلام مشرف نگردید و در حدیث ابن عباس آمده است :
وقتی ورقه مرد مسیحی بود
بر هان الدین حلبی در کتاب «السیره النبویه » آورده که ورقه بن نوفل چهار سال پس از بعثت بدرود حیات گفت .
هم چنین او از کتاب « الامتاع» ابن جوزی آورده که او آخرین کسی است که در سه سال نخست نبوت وفات یافت در حالی که اسلام نیاورده بود .ابن عساکر صاحب تاریخ دمشق میگوید:
کسی را نمی شناسم که گفته باشد او مسلمان شده بود.
ابن حجر گوید: «پس او تا زمان ظهور دعوت حیات داشت، ولی چرا اسلام نیاورد؟»
اینها خود دلیل بر تعارض این دو دسته از اخبار و ساختگی بودن داستان است.
ادامه دارد...
منبع: مقاله کیفیت نزول وحی سایت اندیشه قم
...ادامه از نوشتار پیشین
موارد قابل انتقاد:
1.روایت کننـده این گزارش،عایشه است واو درسال چهارم یا پنجم بعثت متولـدشـده است. پس او در زمـان حادثه نبوده است وروایت ر احتمالااز کسی شـنیده که نامش را ذکرنمی کند،درنتیجه این گزارش فاقدسندوبه اصطلاح« مرسل َ" می باشد.
ً2 .براساس این روایت، فرشتۀ وحی چندین بار به پیامبر تاکید و تکلیف خواندن کرده واواظهارناتوانی نموده است!درحالی که اگرمقصوداین بوده که پیامبر می بایست کلام خـدارا ازروی لوح یا نوشـته ای بخوانـد،چنین چیزی معقول نیست زیراخداوفرشـتۀاو می دانستند پیامبر امی است وقدرت خواندن ندارد.
واگرمقصودخواندن آیات به دنبال فرشتۀوحی بوده باشد، این عمل امردشواری نبوده تا پیامبر (که به هوش وخردمندی معروف بود) درسنین کمال عقلی وفکری از آن عاجزباشد!
3.فشارهـای مکرر به پیامبراسـلام توسط فرشـتۀوحی،چه مفهومی می توانـدداشـته باشـد؟! درحالیکه میدانیم یادگیری، یک امر ذهنی است وفشارجسـمی تأثیری در آن ندارد.
اگرتصورکنیم که این کاربرای آن بوده که پیامبر به قدرت خداوند، به صورت ناگهانی قدرت خواندن پیداکند واگرفشار یادشده را مربوط
خوانـدن بدانیم، تنها ارادۀخـدا درایجاد آن کافی بوده است ونیازی به این مقدمات ّنبود.
ضمنا اگر فرض کنیم چون پیامبراسـلام با تمام عظمتش، درهرحال جنبۀ مادی وخاکی نیزداشـته وارتباط انسان خاکی با مبدأهستی مسـتلزم چنین فشاری است! بازهم فاقدتوجیه خواهدبود؛زیراچنانکه خداوندبه صـراحت درقرآن بیان نموده،ارتباط پیامبران باعالم غیب ازیکی ازاین سه راه بوده است:
"و هیچ بشرى را نرسد که خدا با او سخن گوید جز از راه وحى یا از فراسوى حجابى یا فرستاده اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نماید آرى اوست بلندمرتبه سنجیده کار .
آیه (۵۱) سوره شوری
براساس آیه فوق وحی الهی به سه طریق صورت می گیرد:
1.ارتباط مستقیم ودریافت پیام الهی بدون هیچ واسطه ای!؛
2.ازطریق شنیدن صدا، بدون مشاهدۀصاحب صدا؛
(3).توسط فرشتۀوحی.
ادامه دارد...
گزارشی نادرست ازطلوع وحی
بخوان بنام پروردگارت ...
آیات 1 تا 5 سوره قلم
دربرخی ازکتب تاریخ وحدیث گزارشـی نادرست وافسانه واردربارۀچگونگی بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله نقلشده است که به هیچوجه با معیارهای حدیث و تاریخ، قابل پذیرش نیست.
از آنجاکه این گزارش مشـهوراست وبه برخی کتب درسـی فارسـی نیزراه
یافته است، بهتراست به نقل ونقدآن بپردازیم:
عایشه میگوید: نخستین بارکه به رسولخداوحی شد،خواب راست بود.هرخوابی که می دیدمانندصـبح روشن رخ می داد.(شاید همین گزارش نادرست بوده که بهانه بدست معاندان داده است.)
سـپس به خلوت نشینی علاقه مندشدودرغار حراء خلوت می گزید. در آنجاچندشب به عبادت می پرداخت،سپس نزدخانواده اش بازمیگشت
وازخدیجه توشه می گرفت(برای اقامت در غار حراء) تا آنکه حق نزداو آمدواودرغاربود.
فرشته نزداو آمدوگفت: بخوان.گفت: من خواندن نمیدانم.
پیامبرمی گوید: فرشته مراوبه سـختی فشارم دادبه حدیکه طاقتم تمام شد،سـپس رهایم کردوگفت: بخوان،گفتم:خواندن نمی دانم. دوباره مراگرفت وبه سختی فشاردادبه حدیکه طاقتم تمام شد، آنگاه رهایم کردوگفت: بخوان.گفتم:خواندن نمیدانم. بارسوم مراگرفت وبه سـختی فشار
دادبه حدیکه طاقتم تمام شد،سپس رهایم کردوگفت: بخوان به نامپروردگارت که آفرید...
[تا آیۀ پنجم].
آنگاه رسولخـدا درحالیکه دلش می لرزیـدبازگشت وبا آنحال نزدخـدیجه رفت وگفت: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید! اورا پوشاندندتا
اضطراب وترس اوریخت!!!!،رسولخدا آنچه پیشآمده بود، برای خدیجه بیان کردوگفت: برخویشتن بیمناکم!!!.خدیجه گفت:هرگز! به دخـداسوگندخداوندتوراخوارنخواهدکرد؛زیرا تو، به خویشانت نیکی وبه مردم بخشـش میکنی، تهیدسـتانرا دارا، مهمانانرا
پذیرایی وپیش آمدهای حق را یاری میکنی.
سپس خدیجه همراه اونزدپسـرعمویش ورقه بن نوفل رفت. اوپیرمردی نابینا بودو درزمانجاهلیت به مسیحیت گرویده بودوزبان عبری
را می دانست انجیل را با این زبان مینوشت.
خدیجه به اوگفت:«عموزاده! ازبرادرزاده ات بشنو[که چه میگوید؟].»ورقه گفت:
«برادرزاده چه میبینی؟»رسولخـدا آنچه دیـده بودبه اوخبرداد.ورقه گفت:«این همـان ناموس[فرشـته] استکه برموسـی نازل شـده است.کاش من امروزجوان بودم.کاش آنروزکه قومترتورا بیرون میکننـد،زنده بودم رسول خداگفت:«مگرمرا بیرون میکنند؟»
گفت:
«آری...»(1(
نقدوبررسی
این روایت به این شـکل نمی توانـدموردقبول باشـد؛زیرا به دلایل زیر،هم ازنظرسـندوهم ازنظرمتن، فاقداعتباراست:
ص:132
1.-صـحیح بخاری،شـرح و تحقیق: الشـیخ قاسم الشماعی الرفاعی(بیروت: دارالقلم،ط1،1407 ه.ق)،ج1،ص59-60 ،کتاب
بدالوحی؛صحیح مسلم، بشرحالأمامالنووی(بیروت: دارالفکر،1403ه.ق)،ج2،ص197-204 ،باب بدالوحی لرسول....
منبع: به نقل از تاریخ اسلام:
نوشته آقای سعید پیشوایی
"اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست منزه است او از آنچه [با وى] شریک مى گردانند" قران آیه (۳۱) سوره توبه انجیل چه می گوید؟ |