سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

کتابهای مقدس (قرآن): خداچیست؟ خدا کجاست؟ چرا نمی توان خدا را دید؟


خداچیست؟ خدا کجاست؟چرا نمی شود خدا را با چشم دید؟

از دوران کودکی و در هر نقطه جهان که بوده ایم این پرسشها بارها به ذهنمان هجوم اورده است که ؛ خدا چیست؟ خدا کجاست؟ چرا دیده نمی شود؟

 یک فیزیکدان معروف بنام پرفسور پل دیویس (       Paul  Davies)  که قبلا صاحب کرسی فیزیک آینشتین در دانشگاه کمبریج بود و الان در استرالیا بسر می برد کتابی با عنوان" : خدا و فیزیک جدید " نوشته و در آن به بررسی موضوع هستی خداوند و چیستی او از لحاظ فیزیک کوانتمی پرداخته است .

 او در این کتاب اثبات می کند که خداوند نمی تواند شبیه هیچ چیز در عالم هستی و اشیاء و موضوعات داخل  این جهان باشد.‌ و هیچ چیز شبیه اونیست . چون او از ماده تشکیل نشده و اگر می بود حتما  در بند زما ن و مکان گرفتار می شد و متعلق به همین دنیا بود و اصول مادی همین دنیا او را تحت تاثیر قرار می داد. 

درصورتیکه او خالق جهان است  و وابسته به این جهان نیست. در ضمن یکی از پارمترهای این جهان زمان است و چون خد  عضو مجمو عه این جهان نیست پس زمان بر او تاثیری ندارد.


قرآن دربخشی از  آیه ۱۱سوره شوری می گوید:


...چیزى مانند او نیست و اوست‏ شنواى بینا (۱۱)

توضیحی که پرفسور دیویس می دهد می تواند راهگشا باشد ، که می گوید  خدا شبیه هیچ چیز این جهان نیست و هیچ چیز این  نیز شبیه او نیست ، چون هرچه در جهان هست از ماده تشکیل شده و ماده دائما در تغییر و تبدیل است. و خدا نمی تواند دچار تغییر و تبدیل شود چون او از ماده تشکیل نشده است. و دیگر جسم طبیعی چون از ماده تشکیل شده دیده می شود ولی خداوند جسم نیست و گرنه هم طبیعی بود و هم‌مادی!

پس وقتی می خواهیم بدانیم خدا چیست ؟ بهترین توضیح این است که هیچ چیز شبیه اونیست. با این تعریف و با این توضیح انسان در آرامش قرار می گیرد.

ابن سینا می گوید: ماهیت خداوند هما ن هستی و ذات غیر مرکب اوست که همه هستی ها از آن سر ریز می شود و هستی ها از هستی او فیضان دارد.


اما این که خدا کجاست؟

پرفسور دیویس در کتاب فوق توضیح می دهد که وقتی ما از " جا " و " مکان" صحبت می کنیم متظورمان جایی و مکانی در جهان خودمان است. از آنجا که خداوند خالق این جهان است و  خود در داخل این جهان نگنجیده بنابر نمی توان  جایی برای او تعیین کنیم. اما چون خالق این جهان و بوجود اورنده آن است بر این جهان کنترل و نظارت دارد.پس :

به هرجا بنگرم آنجا تو بینم!

قرآن می گوید:

مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو کنید آنجا رو بسوی خداست آرى خدا گشایشگر داناست سوره بقره (۱۱۵

در حقیقت ما که در این جهان هستیم که مخلوق خداست خواه ناخواه رو بسوی او داریم و به هر طر ف نگاه کنیم سیطره او بر جهان حکمفرماست.او چون در بند این جهان نیست و در داخل این جهان قرار ندارد بنابر این گرفتار بند دست وپا گیرد جهت و سمت نیست. چون جهت و سمت ویژه آن چیزهایی است که داخل این جهان قرار دارند.


چرا نمی توان خدارا دید.


چشمها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد و او لطیف آگاه است  آیه  (۱۰۳) سوره انعام


 در بالا توضیح داده شد که خدا از ماده تشکیل نشده و مرکب نیست، اتمها او را بوجود نیاورده اند، و ذات او و هستی او با همه چیز تفاوت دارد. از سوی دیگر برای آنکه ما بتوانیم چیزی را در این جهان مشاهده کند باید که حتما آن چیز  از اتمو ملکول تشکیل شده باشد که حالت مادی بگیرد و قابل دیدن باشد. ولی خدا ماده نیست و فاقد اتم و ملکول است.بنابر این نمی نوان او را دید ، مضافا بر  این که ما فقط می توانیم اجسام و افراد موجود در جهان خودمان را مشاهده کنیم.و خدا جز و این جهان نیست و خالق آن است.


ممکن است  پرسیده شود پس موضوع درک خداوند بکجا می کشد؟ پرفسور دیویس در کتاب خدا وفیزیک جدید مثالی آورده و می گوید: اگر انسانی سنگی به شیشه ای بزند و شیشه بشکند ، آیا شیشه می تواند علت اصلی شکستن خود ، یعنی انسانی را که سنگ به شیشه زده را درک کند و به ماهیت او پی ببرد؟ مسلما که نمی تواند. چون زننده سنگ بر شیشه خارج از جهان شیشه است و داخل دنیای درونی شیشه گرفتار نیست.



کتابهای مقدس(انجیل عهد عتیق): احکام قصاص و جزا

ادامه از نوشتار پیشین


احکام قصاص و جزا در  انجیل عهد عتیق 

 حکم در مورد برخوردهای شخصی

باب ۲۲


۱۲ هر که انسانی را بزند و او بمیرد، هر آینه کشته شود.

۱۳ اما اگر قصد او نداشت، بلکه خدا وی را بدستش رسانید، آنگاه مکانی برای تو معین کنم تا بدانجا فرار کند.

۱۴ لیکن اگر شخصی عمداً بر همسایه خود آید، تا او را به مکر بکشد، آنگاه او را از مذبح من کشیده، به قتل برسان.

۱۵ و هر که پدر یا مادر خود را زند، هرآینه کشته شود.

۱۶ و هر که آدمی را بدزدد و او را بفروشد یا در دستش یافت شود، هرآینه کشته شود.

۱۷ و هر که پدر یا مادر خود را لعنت کند، هرآینه کشته شود.

۱۸ و اگر دو مرد نزاع کنند، و یکی دیگری را به سنگ یا به مشت زند، و او نمیرد لیکن بستری شود،

۱۹ اگر برخیزد و با عصا بیرون رود، آنگاه زننده او بی‌گناه شمرده شود، اما عوض بی‌کاری‌اش را ادا نماید، و خرج معالجه او را بدهد.

۲۰ و اگر کسی غلام یا کنیز خود را به عصا بزند، و او زیر دست او بمیرد، هرآینه انتقام او گرفته شود.

۲۱ لیکن اگر یک دو روز زنده بماند، از او انتقام کشیده نشود، زیرا که زرخرید اوست.

۲۲ و اگر مردم جنگ کنند، و زنی حامله را بزنند، و اولاد او سقط گردد، و ضرری دیگر نشود، البته غرامتی بدهد موافق آنچه شوهر زن بدو گذارد، و به حضور داوران ادا نماید.

۲۳ و اگر اذیتی دیگر حاصل شود، آنگاه جان به عوض جان بده،

۲۴ و چشم به عوض چشم، و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست، و پا به عوض پا،

۲۵ و داغ به عوض داغ، و زخم به عوض زخم، و لطمه به عوض لطمه.

۲۶ و اگر کسی چشم غلام یا چشم کنیز خود را بزند که ضایع شود، او را به عوض چشمش آزاد کند.

۲۷ و اگر دندان غلام یا دندان کنیز خود را بیندازد، او را به عوض دندانش آزاد کند.

۲۸ و هر گاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد، گاو را البته سنگسار کنند، و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.

۲۹ و لیکن اگر گاو قبل از آن شاخ‌زن می‌بود، و صاحبش آگاه بود، و آن را نگاه نداشت، و او مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند، و صاحبش را نیز به قتل رسانند.

۳۰ و اگر دیه بر او گذاشته شود، آنگاه برای فدیه جان خود هرآنچه بر او مقرر شود، ادا نماید.

۳۱ خواه پسر خواه دختر را شاخ زده باشد، به حسب این حکم با او عمل کنند.

۳۲ اگر گاو، غلامی یا کنیزی را بزند، سی مثقال نقره به صاحب او داده شود، و گاو سنگسار شود.

۳۳ و اگر کسی چاهی گشاید یا کسی چاهی حفر کند و آن را نپوشاند، و گاوی یا الاغی در آن افتد،

۳۴ صاحب چاه عوض او را بدهد، و قیمتش را به صاحبش ادا نماید، و میته از آن او باشد.

۳۵ و اگر گاو شخصی، گاو همسایه او را بزند، و آن بمیرد پس گاو زنده را بفروشند، و قیمت آن را تقسیم کنند، و میته را نیز تقسیم نمایند.

۳۶ اما اگر معلوم بوده باشد که آن گاو قبل از آن شاخ‌َزن می‌بود، و صاحبش آن را نگاه نداشت، البته گاو به عوض گاو بدهد و میته از آن او باشد.


ادامه دارد...


کتابهای مقدس(قرآن): اختیار داریم یا نداریم؟ اصل یکتایی خدا.سرنوشت گنجهای قارون


قرآن  سوره  قصص

در چه چیزهایی اختیار نداریم

و خدای تو هر چه خواهد بیافریند و بر گزیند، دیگران را هیچ اختیار و گزینشی نیست، ذات پاک الهی منزه و برتر از آن است که به او شرک آورند. (۶۸)

( مادر بدنیا آمدن و از دنیا رفتن هیچ گونه حق انتخاب نداریم. هیچ کس نمی تواند از بدنیا آمدن خود جلوگیری کند. یعنی سناریوی خنده دار باز گشت به گذشته هر گز عملی نمی شود.)
و خدای تو به آن‌چه خلق در دل پنهان کنند و یا آشکار سازند به همه آگاه است. (۶۹)

اصل یکتایی خداوند که بی شریک و نظیر است
و اوست خدای یکتا که جز او هیچ خدایی نیست، هم ستایش در اول و آخر عالم مخصوص او، هم حکم و سلطنت جهان با او و هم رجوع شما به سوی اوست. (۷۰)
(این مهمترین اصلی است که همه ادیان الهی چه ابراهیمی و چه غیر ابراهیمی بدنبال اثبات حقانیت آن بوده اند.)

شب ابدی چگونه شبی است؟
بگو: چه تصور می‏کنید اگر خدا ظلمت شب را بر شما تا قیامت پاینده و ابدی گرداند جز خدا کیست خدایی که بتواند برای شما روشنی روز پدید آرد؟ آیا سخن نمی‏شنوید؟ (۷۱)

روز ابدی چگونه روزی ست؟
باز بگو: چه تصور می‏کنید اگر خدا برای شما روز را تا قیامت پاینده و ابدی قرار دهد جز خدا کیست خدایی که برای آرامش و استراحت شما شب را پدید گرداند؟ آیا چشم بصیرت (به حکمت گردش روز و شب) نمی‏گشایید؟ (۷۲)

فایده روز و شب
یکی از رحمت‏های خدا آن است که شب و روز را برای شما قرار داده تا در شب آرام گیرید و در روز از فضل خدا (یعنی روزی) طلب کنید، و باشد که شکرگزار (نعمت‌های خدا) شوید. (۷۳)

و روزی که خدا مشرکان را ندا کرده و گوید که آن بتان و معبودان که شریک من می‏پنداشتید کجا رفتند؟ (۷۴)

شاهد روز قیامت
و ما از هر امتی شاهدی بر گرفته و گوییم اینک برهانی اقامه کنید. آن گاه بدانند که حق و حقیقت با خدا (و رسولان او) است و آن‌چه به دروغ فرا می‏بافتند همه نابود گردد و از دستشان برود. (۷۵)

ثروت قارون و گنجهای او
همانا قارون یکی از (ثروتمندان) قوم موسی بود که بر آن‌ها طریق ظلم و طغیان پیش گرفت و ما آن قدر گنج و مال به او دادیم که بر دوش بردن کلید آن گنج‌ها صاحبان قوّت را خسته کردی، هنگامی که قومش به او گفتند: آن قدر مغرور و شادمان مباش که خدا هرگز مردم پرغرور و نشاط را دوست نمی‏دارد. (۷۶)

بهره ات را از دنیا ببر  ولی آخرت را هدف خود بدان!
و به هر چیزی که خدا به تو عطا کرده بکوش تا دار آخرت تحصیل کنی و لیکن بهره‏ات را هم از دنیا فراموش مکن و (تا توانی به خلق) نیکی کن چنان که خدا به تو نیکویی و احسان کرده و هرگز در روی زمین فتنه و فساد برمینگیز، که خدا مفسدان را ابدا دوست نمی‏دارد. (۷۷)

(طبق این آیه هم دنیا خوب است و هم آخرت! فقط باید انسان بتواند در این دو جهان خود را تامین کند.)


قارون گفت: این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد! آیا ندانست که خدا پیش از او چه بسیار امم و طوایفی را که از او قوت و ثروت و جمعیتشان بیشتر بود هلاک کرد؟ و هیچ از گناه بدکاران سؤال نخواهد شد (بلکه یکسر به دوزخ روند). (۷۸)


آن‌گاه قارون با زیور و تجمل بسیار بر قومش در آمد، مردم دنیاطلب گفتند: ای کاش همان قدر که به قارون از مال دنیا دادند به ما هم عطا می‏شد که او بهره‌ی بزرگ و حظّ وافری را داراست. (۷۹)

خدا یا ثروت قارون
و اما صاحبان مقام علم و معرفت
گفتند: وای بر شما ثواب خدا برای آن کس که به خدا ایمان آورده و نیکوکار گردیده بسی بهتر است، ولی هیچ کس جز آنان که صبر پیشه کنند بدان ثواب و مقام نخواهد رسید. (۸۰)


(هردو را می توان داشت به شرط آن که انسان بتواند زیر سایه خدا از ثروت خود به نفع خود و جهان استفاده کند.)


سرنوشت گنجهای قارون

پس ما هم او را با خانه اش به زمین فرو بردیم و هیچ حزب و جمعیتی نداشت که او را در برابر خدا یاری کنند و خود هم نتوانست خویش را یاری دهد. (۸۱)

صبحگاه هم آنان که روز گذشته مقام او را آرزو می‏کردند با خود می‏گفتند: ای وای گویی خداست که هر که از بندگان خود را خواهد روزی فراوان دهد و تنگ روزی کند، اگر نه این بود که خدا بر ما منّت گذاشت ما را هم (مثل او) در زمین فرو بردی! ای وای که گویا کافران را هرگز فلاح و رستگاری نیست! (۸۲)


(قارون از اقوام حضرت موسی و بیل گیتس آن زمان بود که خدا را به خداوندی قبول نداشت )



کتابهای مقدس (انجیل عهد عتیق): حکم در مورد غلامان عبری و احکام قصاص و جزاها


ادامه از نوشتار پیشین

انجیل عهد عتیق باب ۲۱

حکم در مورد غلامان عبری

۱ «و این است احکامی که پیش ایشان می‌گذاری:

۲ اگر غلام عبری بخری، شش سال خدمت کند، و در هفتمین، بی‌قیمت، آزاد بیرون رود.

۳ اگر تنها آمده، تنها بیرون رود و اگر صاحب زن بوده، زنش همراه او بیرون رود.

۴ اگر آقایش زنی بدو دهد و پسران یا دختران برایش بزاید، آنگاه زن و اولادش از آن آقایش باشند، و آن مرد تنها بیرون رود.

۵ لیکن هرگاه آن غلام بگوید که هرآینه آقایم و زن و فرزندان خود را دوست می‌دارم و نمی‌خواهم که آزاد بیرون روم،

۶ آنگاه آقایش او را به حضور خدا بیاورد، و او را نزدیک در یا قایمه در برساند، و آقایش گوش او را با درفشی سوراخ کند، و او وی را همیشه بندگی نماید.

۷ اما اگر شخصی، دختر خود را به کنیزی بفروشد، مثل غلامان بیرون نرود.

۸ هر گاه به نظر آقایش که او را برای خود نامزد کرده است ناپسند آید، بگذارد که او را فدیه دهند، اما هیچ حق ندارد که او را به قوم بیگانه بفروشد، زیرا که بدو خیانت کرده است.

۹ و هرگاه او را به پسر خود نامزد کند، موافق رسم دختران با او عمل نماید.

۱۰ اگر زنی دیگر برای خود گیرد، آنگاه خوراک و لباس و مباشرت او را کم نکند.

۱۱ و اگر این سه چیز را برای او نکند، آنگاه بی‌قیمت و رایگان بیرون رود.

حکم در مورد برخوردهای شخصی

۱۲ هر که انسانی را بزند و او بمیرد، هر آینه کشته شود.

۱۳ اما اگر قصد او نداشت، بلکه خدا وی را بدستش رسانید، آنگاه مکانی برای تو معین کنم تا بدانجا فرار کند.

۱۴ لیکن اگر شخصی عمداً بر همسایه خود آید، تا او را به مکر بکشد، آنگاه او را از مذبح من کشیده، به قتل برسان.

۱۵ و هر که پدر یا مادر خود را زند، هرآینه کشته شود.

۱۶ و هر که آدمی را بدزدد و او را بفروشد یا در دستش یافت شود، هرآینه کشته شود.

۱۷ و هر که پدر یا مادر خود را لعنت کند، هرآینه کشته شود.

۱۸ و اگر دو مرد نزاع کنند، و یکی دیگری را به سنگ یا به مشت زند، و او نمیرد لیکن بستری شود،

۱۹ اگر برخیزد و با عصا بیرون رود، آنگاه زننده او بی‌گناه شمرده شود، اما عوض بی‌کاری‌اش را ادا نماید، و خرج معالجه او را بدهد.

۲۰ و اگر کسی غلام یا کنیز خود را به عصا بزند، و او زیر دست او بمیرد، هرآینه انتقام او گرفته شود.

۲۱ لیکن اگر یک دو روز زنده بماند، از او انتقام کشیده نشود، زیرا که زرخرید اوست.

۲۲ و اگر مردم جنگ کنند، و زنی حامله را بزنند، و اولاد او سقط گردد، و ضرری دیگر نشود، البته غرامتی بدهد موافق آنچه شوهر زن بدو گذارد، و به حضور داوران ادا نماید.

۲۳ و اگر اذیتی دیگر حاصل شود، آنگاه جان به عوض جان بده،

۲۴ و چشم به عوض چشم، و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست، و پا به عوض پا،

۲۵ و داغ به عوض داغ، و زخم به عوض زخم، و لطمه به عوض لطمه.

۲۶ و اگر کسی چشم غلام یا چشم کنیز خود را بزند که ضایع شود، او را به عوض چشمش آزاد کند.

۲۷ و اگر دندان غلام یا دندان کنیز خود را بیندازد، او را به عوض دندانش آزاد کند.

۲۸ و هر گاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد، گاو را البته سنگسار کنند، و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.

۲۹ و لیکن اگر گاو قبل از آن شاخ‌زن می‌بود، و صاحبش آگاه بود، و آن را نگاه نداشت، و او مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند، و صاحبش را نیز به قتل رسانند.

۳۰ و اگر دیه بر او گذاشته شود، آنگاه برای فدیه جان خود هرآنچه بر او مقرر شود، ادا نماید.

۳۱ خواه پسر خواه دختر را شاخ زده باشد، به حسب این حکم با او عمل کنند.

۳۲ اگر گاو، غلامی یا کنیزی را بزند، سی مثقال نقره به صاحب او داده شود، و گاو سنگسار شود.

۳۳ و اگر کسی چاهی گشاید یا کسی چاهی حفر کند و آن را نپوشاند، و گاوی یا الاغی در آن افتد،

۳۴ صاحب چاه عوض او را بدهد، و قیمتش را به صاحبش ادا نماید، و میته از آن او باشد.

۳۵ و اگر گاو شخصی، گاو همسایه او را بزند، و آن بمیرد پس گاو زنده را بفروشند، و قیمت آن را تقسیم کنند، و میته را نیز تقسیم نمایند.

۳۶ اما اگر معلوم بوده باشد که آن گاو قبل از آن شاخ‌َزن می‌بود، و صاحبش آن را نگاه نداشت، البته گاو به عوض گاو بدهد و میته از آن او باشد.»


ا امه دارد

کتابهای مقدس (قرآن): سه کلید رستگاری و بخشش


ادامه از نوشتار پیشین 

سوره قصص چهل و نهمین سوره بر حسب تاریخ نزول

سه کلید رستگاری و بخشایش

آن‌چه از نعمت‌ها (ی این عالم) به شما داده شده متاع و زیور (بی‏قدر) زندگانی دنیاست و آن‌چه نزد خداست بسیار بهتر و باقی‏تر است، آیا فهم و عقل کار نمی‏بندید؟ (۶۰)

آیا آن کس که ما به او وعده‌ی نیکو (ی بهشت ابدی) داده‏ایم مانند کسی است که او را از متاع دنیا (ی فانی) بهره‏مند ساختیم سپس در قیامت او را (برای حساب و مجازات) حاضر آرند. (۶۱)

و (یاد آور) روزی که خدا آن مشرکان را ندا کند و گوید که کجا شدند آن خدایانی که شریکان من می‏پنداشتید؟ (۶۲)

در آن حال آنان که وعده‌ی عذابشان محقق و حتمی شده (یعنی پیشوایان کفر) گویند: پروردگارا، ما که این مردم را گمراه کردیم سببش گمراهی ما بود که خلق را هم مانند خود گمراه می‏خواستیم، و امروز (از پیروان خود) به سوی تو بیزاری می‏جوییم که آن‌ها (از روی عقیده) ما را نمی‏پرستیدند (بلکه به هوای نفس خود در پی ما آمدند). (۶۳)

و (در آن روز به مردم بت‌پرست) گویند: اینک آنان را که شریک خدا گرفتید بخوانید (تا شما را از عذاب برهانند)، آن‌ها را بخوانند ولی جواب به ایشان ندهند و چون عذاب را به چشم ببینند آرزو کنند که ای کاش (مانند مؤمنان) هدایت یافته بودند. (۶۴)

و روزی که خدا خلق را ندا کند که شما چگونه به رسولان (حق) پاسخ دادید؟ (۶۵)


ادامه دارد...


پس راه هر گونه عذر و سخن، آن روز بر آن‌ها پوشیده و مسدود شده و هیچ (از هول عذاب) سؤال و جواب نکنند. (۶۶)
 

سه کلید رستگاری و بخشایش: توبه ، ایمان و کارنیک
اما آن کس که توبه کرده و ایمان آورده و عمل صالح به جای آورده امید است که از رستگاران باشد. (۶۷)