سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

ازدواج با همسر پسر خوانده

«به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی می‌گفتی: «همسرت را نگاه‌دار و از خدا بپرهیز»؛ و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند؛ و از مردم می‌ترسیدی در حالی‌که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان — به‌ویژه هنگامی که از اینان حاجت خویش را برآورند — نباشد؛ و فرمان خدا انجام‌شدنی است.»

— قرآن، سورهٔ احزاب،آیه ۱۳۷

زینب بنت جحش

زینب دختر جَحش (به عربی: زینب بنت جحش) از زنان محمد بود. مادرش امیه بنت عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بود. 

وی دختر عمه محمد بود که محمد او را به ازدواج پسرخوانده اش زید پسر حارثه درآورد. زید بن حارثه قبلاً بردهٔ محمد بود، سپس محمد آزادش کرد و او را به فرزندخواندگی خود پذیرفت. 

زینب از این ازدواج بسیار ناراحت بود و زید را در شأن خود نمی دانست و به او هیچ علاقه ای نداشت. سرانجام شکایت‌های زینب باعث شد که زید نزد محمد برود و از او اجازه طلاق زینب را بگیرد. محمد او را از این کار بر حذر داشت و به او گفته بود  از خدا بترس و همسر خود را نگاهدار! 

باز هم بی علاقگی زینب به زید باعث شد که زید سر انجام توافق محمد را برای طلاق دادن زینب بگیرد.

 پس از طلاق،   محمد از زینب خواست که به همسری خود او در آید و این پس از نزول آیه ای بود که اجازه از دواج به همسر پسر خوانده را می داد. پس از آن زینب از زید طلاق گرفت و محمد با او ازدواج کرد.

بنا به روایتی ساختگی و افسانه وار که افرادی مشکوک و ضد دین مانند الوراق که  این اسم مستعار اوست و فقط سازمانهای جاسوسی نام اصلی او را می دانند و بنظر هندی می رسد، گویی از کتابهای رمان برداشته شده است،  روزی محمد به خانهٔ زید رفت اما زید  در خانه  نبود . محمد  زینب را در خانه تنها و نیمه‌برهنه یافت. زینب برخاست تا بدن خود را بپوشاند و در همین زمان، محمّد ناخواسته عاشق او شد. 

هم‌چنین گفته اند که محمد با دیدن زینب گفت: فتبارک الله احسن الخالقین!

پرسش مهم این است که  چه کسی آنجا بوده و شاهد این جریان بوده است ؟ آیا خود زینب بنت جحش چنین حرفی زده بود؟ پاسخ صد در صد منفی است. آیا محمد گفته بود: من رفتم داخل خانه زینب و زید نبود و زینب نیمه برهنه بود؟ پاسخ صد در صد منفی است. چون اصلا این برخورد رخ نداده بود و درنتیجه می توان گفت که این از داستان های ساختگی دوران های بنی امیه است.

گزارش قرآن در این مورد چنین است:

(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی می‌گفتی: «همسرت را نگاه‌دار و از خدا بپرهیز»؛ و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند؛ و از مردم می‌ترسیدی در حالی‌که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان — به‌ویژه هنگامی که از اینان حاجت خویش را برآورند — نباشد؛ و فرمان خدا انجام‌شدنی است.

— قرآن، سورهٔ احزاب،آیه ۱۳۷

وگزارش تاریخنگاران مسلمان چنین است:

زینب دختر عمه  پیامبر بود و در محیط خانوادگی تقریباً با او بزرگ شده بود، پیامبر شخصاً او را برای زید خواستگاری کرد، و اگر زینب جمال فوق‌العاده‌ای داشت و فرضاً جمال او جلب توجه محمد را کرده بود، نه جمالش امر مخفی بود و نه ازدواج با او قبل از این ماجرا مشکلی داشت، بلکه با توجه به اینکه زینب هیچ‌گونه تمایلی برای ازدواج با زید نشان نمی‌داد بلکه مخالفت خود را صریحاً، بیان کرد، و کاملاً ترجیح می‌داد همسر پیامبر شود به‌طوری‌که وقتی پیامبر به خواستگاری او برای زید رفت خوشحال شد زیرا تصور می‌کرد محمد او را برای خود خواستگاری می‌کند.

 اما بعداً با نزول آیه قرآن و امر به تسلیم در برابر فرمان خدا و پیامبر تن به ازدواج با زید داد. با این مقدمات چه جای این توهم که او از چگونگی زینب با خبر نباشد؟ و چه جای این توهم که تمایل ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام کند؟ دیگر اینکه هنگامی که زید برای طلاق دادن همسرش زینب به پیامبر مراجعه می‌نماید پیامبر بارها او را نصیحت می‌کند و مانع این طلاق می‌شود، این خود شاهد دیگری بر نفی آن افسانه‌ها است. از سوی دیگر قرآن با صراحت هدف این ازدواج را بیان کرده تا جائی برای گفتگوهای دیگر نباشد. از سوی چهارم در آیات فوق خواندیم که خدا به پیامبر می‌گوید: (در ماجرای ازدواج با همسر مطلقه زید جریانی وجود داشت که پیامبر از مردم می‌ترسید در حالی که باید از خدا بترسد) از دیدگاه مسلمانان مسئله ترس از خدا نشان می‌دهد که این ازدواج به عنوان یک وظیفه انجام شده که باید به خاطر پروردگار ملاحظات شخصی را کنار بگذارد تا یک هدف مقدس الهی تأمین شود، هر چند به قیمت انتقاد منتقدان و متهم ساختن محمد تمام گردد.».