"آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد، و سپاهیانى فرو فرستاد که آنها را نمىدیدید، و کسانى را که کفر ورزیدند عذاب کرد، و سزاى کافران همین بود."
آیه ۲۶ سوره توبه
آسمانی
وقتی می گوییم "حالی به ما دست داد،"، این جمله دو معنی را می تواند برساند:
-غرق در شادی و سرور شدیم.
- وحشت و اضطراب ما را فرا گرفت.
انسان خدا جوی با خدا نیز چنین ارتباطی دارد.با این تفاوت که :از جمله نشانههای احوال الهی آن است که آرامش، شادی و جمعیت باطن به همراه میآورد و از نشانههای احوال غیرحقیقی آنکه موجب اضطراب و تفرقه باطن و غم و سستی میشود.
حال، زمانی در مسیر طلب و کوشش بدست می آید و گاهی بصورت بخششی از خداوند بر انسان خدا جوی وارد می شود. اکثر سالکان راه خدا ،نوع بخششی و وهبی آنرا اصیل و پر ارزش می دانند.
ادب سلوک حکم می کند که سالک باید تمام احوال را، چه آنها که مواهب صرفاند چه آنها که ثمره اعمالاند، از سوی خدا بداند نه از ناحیه کوشش خویش !
دیگر آن که اظهار نکردن آن نزد دیگران، از دیگر آداب احوال است. یعنی سالک باید احوال و آثار آن را بپوشاند تا از آفات دعوی و عُجب و طلب جاه و عزیزشدن نزد مردم برکنار باشد.
افزون بر این، سالک باید بر احوال خویش مراقبت داشته باشد زیرا ممکن است بر اثر غفلت از حق و توجه به دنیا حال خویش را از دست بدهد.
زمینی
بر روی زمین نیز اوضاع و احوال همین گونه است، گاهی وجودمان پر از شادمانی است که از دیگر سوی آمده است، و "حال" انجام بسیار کارها داریم و این همان زمانی است که باید فرصت را غنیمت شمرده و کاری انجام دا د.
زمانی دیگر ، مارا غم و افسردگی و تنبلی در می نوردد که در این گونه زمانها باید "راه طلب" را پیمود و در جستجوی " حال نیکو " بود.