سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

آیـا در قـرآن لـغـاتی وهست که باعث غرابت قران می شود؟

بخش دوم
آیـا در قـرآن لـغـاتی از قبایل دیگر  وجود دارد  و باعث غرابت قران می شود؟
توضیح  نخست:
مقصود از لغات غریبه ، الفاظ و کلمات نامانوسی است که شـنـیـدن آن بـر طبع شنونده ثقیل  می‌آید و وجود آن در سخن  موجب خلل در فصاحت می‌گردد. 
چنین الـفاظ غریبی هرگز درقرآن  نبوده و در شان قرآن نمی‌باشد، زیرا قرآن در بالاترین مرتبه فصاحت قرار دارد و هیچ گاه کلمات غریبه درآن به کار نرفته است. 
توضیح دوم
البته غرابت معنای دیگری نیز دارد که در قـرآن بـه کار رفته است. بدین صورت که در عرف محلی قرآن   احیانا   الفاظ و کلماتی را مورد استفاده قـرار داده کـه در  عرف محلی تازگی داشته، و معنای آن بر آنان چندان روشن نبوده اسـت. 
دلیل این توسعه واژه ها این است که قرآن از لغات تمامی قبایل عربی  استفاده کرده، و حتی برخی کلمات را که ریشه‌های آن ازغـیـر عرب گرفته شده به کار برده است، که بعضا معانی آن‌ها برای فرد فرد عرب روشن نبوده است.
توضیح سوم
ضمنا قـرآن گـاه بـرخـی کـلمات شیوا را که مورد استعمال قبایل مختلف عرب بوده به کاربرده است، گرچه این کلمات احیانا برای دیگر قبایل تازگی داشته  نامانوس می‌نموده است. یعنی واژه غریب بدین معنا در قرآن وجود دارد و به فصاحت  آن خللی نمی‌رساند.
در حقیقت قـبـایل عرب همان گونه که در امور سیاسی و نظامی و اجتماعی و نیز اقتصادی وفرهنگی از هم پـراکـنـده بودند، ازلحاظ زبان و لغت نیز از هم جدا بودند و در حالت پراکندگی به سر می‌بردند. دیگر آنکه بـسـیـاری از کـلمات و اصطلاحات در میان برخی قبایل رواج  داشته که قبایل دیگر از آن بی خبر بـودنـد. 
قران از تـمامی این لغات بهره جسته ومناسب‌ترین کلمات را از هر قبیله را انتخاب کرده و بـه کـار بـرده است و از این راه یک نوع آگاهی عمومی در دسترس تمامی عرب قرار داده و خود خدمت فرهنگی، ادبی ولغوی به عرب نموده، وحدت لغت در میان عرب ایجاد نموده است. 
بنابر این  نه فـقـط اسـتـعـمال این گونه الفاظ به فصاحت قرآن خللی نمی‌رساند، بلکه یک گونه شیوه ادبی و فـرهنگی فراگیر ایجاد کرده که عرب از ایجاد آن عاجز بوده است اینک به نمونه‌هایی از این گونه لغات قبایلی می‌پردازیم.




در‌ایـن زمینه، ابوالقاسم محمد بن عبدالله رساله‌ای نوشته به نام «اللغات» و لغات قبایل عربی را که در قرآن آمده، بر حسب ترتیب سوره ها  یادآور شده است. 
در این رساله لغاتی از ۳۰ قبیله معروف عـرب کـه در قران  به کار رفته، آورده است و نیز لغاتی از شهرهای مختلف عربی و دیگر ملت‌های مجاور عرب، که مجموعا رساله لطیفی است و در نوع خود بی نظیر می باشد

جلال الدین سیوطی  این رساله را در کتاب الاتقان خود خلاصه نموده که نمونه‌هایی از آن نقل می‌گردد:
از لـغـت کنانه: ۱. شطره : تلقاه،
۲. خلاق : نصیب،
 ۳. یعزب : یعیب،
 ۴. دحورا: طردا،
۵. کنود: کفور،
از لغت هذیل : 
۱. رجز: عذاب،
 ۲. صلدا: نقیا،
 ۳. مدرارا: متتابعا،
۴. فـرقـانا: مخرجا،
۵. عیلة : فاقة،
۶. ولیجة : بطانة، 
۷. اجداث : قبور،
 ۸. ذنوبا: عذابا،
 ۹. دسر: مسامیر،
 ۱۰. واجفه : خائفه،
 ۱۱. مسغبة : مجاعه، .
از لـغـت حـمـیـر:
 ۱. سقایة : انا،
 ۲. مسنون : منتن،
 ۳. صرح : بیت،
 ۴. وبیلا: شدیدا،.
از لـغـت جـرهم : 
۱. محسور: منقطع،
 ۲. حدب : جانب،
 ۳. ودق : مطر،
 ۴. ینسلون : یخرجون،
 ۵. حبک : طرائق.
 اینها لغاتی هستند که در قران از لغات قبایل مختلف عربی استفاده شده و همین ویژگی باعث شد که همه قبایل عربی قران را متعلق بخود بدانند. 


 ادامه دارد... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد