سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

مطالبی که نخسنین بار توسط قرآن مطرح شد -سوره زخرف شصت و سومین سوره بر حسب تاریخ نزول(بخش دوم)


ادامه از نوشتار پیشین

-مطالبی که نخسنین بار توسط قرآن مطرح شد

-سوره زخرف شصت و سومین سوره بر حسب تاریخ نزول(بخش دوم)

بنام خداوند بخشنده مهربان

 وقتی که ابراهیم با پدر  و قومش گفت: من از معبودان شما سخت بیزارم. (۲۶)

و جز آن خدایی که مرا آفریده و البته مرا هدایت خواهد کرد نمی‌پرستم. (۲۷)

خدا یکتاپرستی در ذریت ابراهیم باقی گردانید

و خدا این خدا پرستی را در همه ذرّیّت او تا قیامت کلمه باقی گردانید، باشد که  رجوع کنند. (۲۸)

 بلکه آنان و پدرانشا ن را  بهره‌مند کردم تا آنکه دین حق و رسول مبین بر آن‌ها آمد. (۲۹)

و چون حق به سوی آن‌ها آمد گفتند  این  سحر است و ما به  آن ایمان نداریم. (۳۰)

خداناباوران: چرا قرآن بر مر د معروف شهر مکه نازل نشد؟

و باز گفتند: چرا این قرآن بر آن مرد بزرگ قریه مکّه و طایف (ولید و حبیب یا عروة بن مسعود) نازل نشد؟ (۳۱)

-(عروه بن مسعود ثقفی یکی ز سران قبیله ثقیف بود، از پیروزی سپاه اسلام در تبوک  آگاه شد و پیش از اینکه پیامبر  با سپاهش به مدینه بازگردد، خود را به حضور او رساند و اسلام آورد و از او اجازه خواست به سوی طائف برود و قبیله خود را به اسلام دعوت کند.پیامبر به او درباره‌ی عاقبت این دعوت هشدار داد. پیشگویی پیامبر تحقق یافت و عروة بن مسعود در حالی که مشغول اذان  بود، با تیری به شهادت رسید. او در حالی که جان می سپرد گفت:« مرگ من کرامتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا از آن آگاه ساخته است.»)

-(ولید بن مغیره مخزومی پدر خالد بن ولید و از دشمنان سرسخت پیامبر اسلام و قرآن و از ثروتمندان و افراد مشهور مکه بود. در آیات ۱۸ الی ۲۴ سوره مدثر قرآن بشدت او مورد سرزنش قرار گرفته است:

اوست‌که فکر و اندیشه بدى کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحرى نسبت داد) و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطى کرد، باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایى نمود، پس باز اندیشه کرد، و  رو ترش کرد و چهره درهم کشید، آن‌گاه روى گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد، و گفت: این قرآن به جز سحر و بیان سحرانگیزى که  نقل مى‌‏شود هیچ نیست، این آیات گفتار بشرى بیش نیست.»)

آیا آن‌ها باید فضل و رحمت خدای تو را تقسیم کنند؟ در صورتی که ما خود معاش و روزی آن‌ها را در حیات دنیا تقسیم کرده‌ایم و بعضی را بر بعضی به درجاتی برتری داده‌ایم تا بعضی از مردم بعضی دیگر را مسخر خدمت کنند، و  رحمت خدا از آنچه جمع می‌کنند بسی بهتر است. (۳۲)

مردمان همه یک نوع و یک امتند

و اگر نه این بود که مردم همه یک نوع و یک امّتند ما  برای آنان که کافر به خدا می‌شوند سقف خانه‌هاشان را از نقره خام قرار می‌دادیم و‌ نردبامهایی  که بر سقف بالا روند. (۳۳)

و نیز بر منزلهاشان درهای بسیار و تختهای زرنگار که بر آن تکیه زنند قرار می‌دادیم. (۳۴)

و عماراتشان به زر و زیور می‌آراستیم، و اینها همه متاع دنیاست و  آخرت نزد خدای تو مخصوص اهل تقواست. (۳۵)

شیطانی ویژه که هم نشین همیشگی خداناباوران است

و هر که از یاد خدا  رخ بتابد شیطانی را بر او برانگیزیم تا یار و همنشین دایم وی باشد. (۳۶)

و آن شیاطین همیشه آن مردم از خدا غافل را از راه خدا باز دارند و پندارند که هدایت یافته‌اند. (۳۷)

تا وقتی که به سوی ما باز آید آن گاه با نهایت حسرت گوید: ای کاش میان من و تو  فاصله‌ای به دوری مشرق و مغرب بود که تو بسیار همنشین و یار بد اندیشی بر من بودی. (۳۸)

و هرگز در آن روز به حال شما سودی ندارد، زیرا در دنیا ظلم کردید، که امروز با شیاطین البته در عذاب دوزخ شریک هستید. (۳۹)

آیا تو این کران را سخنی توانی آموخت یا این کوران و آن را که دانسته به گمراهی می‌رود هدایت توانی کرد؟ (۴۰)

پس اگر ما تو را به جوار خود بریم بعد از تو سخت از آن‌ها انتقام می‌کشیم. (۴۱)

یا عذابی را که به آن‌ها وعده دادیم به تو می‌نمایانیم که ما همه گونه بر  آن‌ها قادریم. (۴۲)

ای پیامبر! به قرآن تمسک کن!

پس به قرآنی که تو را وحی می‌شود تمسّک کن که البته تو به راه راست  هستی. (۴۳)

و قرآن برای تو و قومت شرف و نام بلندی است، و البته شما امت را باز می‌پرسند (که با قرآن چه کردید؟). (۴۴)

و از رسولانی که پیش از تو فرستادیم باز پرس  که آیا ما جز خدای یکتای مهربان خدایان دیگری را معبود مردم قرار دادیم؟ (۴۵)

و ما موسی را با آیات و معجزاتی که به او دادیم به سوی فرعون و اشراف قومش  فرستادیم، او به آن‌ها گفت: من رسول ربّ العالمینم. (۴۶)

چون آیات ما را بر آن‌ها آورد آن را مسخره کرده و بر او خندیدند. (۴۷)

و ما هیچ معجز و آیتی به آنان نمی‌نمودیم جز آنکه از آیت دیگر بزرگتر بود و ما هم آن‌ها را به عذاب و بلایا گرفتار کردیم تا مگر باز آیند. (۴۸)

کافران موسی را ساحر بزرگ می خواندند

و گفتند: ای ساحر بزرگ، تو از خدای خود چون تعهدی با تو دارد  بخواه (تا عذاب از ما بردارد) و ما بدین شرط البته هدایت می‌شویم. (۴۹)

پس آن گاه که (به دعای موسی) ما عذاب را از آن‌ها برداشتیم باز آن‌ها نقض عهد کردند. (۵۰)


ادامه دارد

۸ موضوع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد