آیا بازی دنیا قاعده دارد؟
قرآن
"آنگاه که گفتند خدا چیزى بر بشرى نازل نکرده بزرگى خدا را چنانکه باید نشناختند بگو چه کسى آن کتابى را که موسى آورده است نازل کرده که براى مردم روشنایى و رهنمود است و آن را به صورت طومارها درمى آورید از آن برخی راآشکار و بسیارى را پنهان مى کنید در صورتى که چیزى که نه شما مى دانستید و نه پدرانتان به شما آموخته شد بگو خدا همه را فرستاده آنگاه بگذار تا در ژرفاىباطل خود به بازى سرگرم شوند."
آیه (۹۱) سوره انعام(قرآن زندگی دنیا را به "بازی" تشبیه میکند تا بر پوچی و عبث بودن آن تأکید کند. اما کمتر به این نکته توجه میشود که تعبیر قرآنی به طور ضمنی اذعان میکند که این بازی، مادام که گرم آن هستی، مفرّح و معنادار هم هست."بازی" را از دو زاویه میتواند دید: برای کسی که گرم بازی است، تمام حرکات و رفتارها معطوف به غایت از پیش تعریف شدهای است- برای مثال، تمام تلاشات باید معطوف به آن باشد که توپ را به دروازه حریف بزنی- و این غایتمندی، به معنای مهّمی به رفتارهای بازیگران معنا میبخشد.
اما کسی که از بازی کنار مینشیند، عرقش خشک میشود، و بازی را از بیرون نگاه میکند، چه بسا از خود بپرسد که این همه برای چیست؟ چه معنا دارد که گروهی انسان بالغ، این طور غافلانه به دنبال یک توپ از این سوی میدان به سوی دیگر میدوند، و این طور هیجان زده و پرشور فریاد میکشند و عرق میریزند؟
نگاه از بیرون، ناظر را با پرسش معنا روبرو میکند. اما یافتن غایتی برای بازی ورای خود بازی کار دشواری است، و اگر فرد نتواند آن غایت فرا- بازی را بیابد، خود را با بحران بیمعنایی روبرو میبیند، و بازی را به معنای مهمّی عبث مییابد.
نگاه پوچ انگارانه ادبیات دینی نسبت به دنیا بیشتر ناشی از این نگاه کنار گود است. نخستین کار نبی آن است که ما را از گرماگرم بازی به جایگاه تماشاچی بکشاند، و پرسش از معنای بازی را در پیش روی ما بگذارد، و وقتی که از پاسخ درماندیم، پاسخ خودش را که پیام استعلایی دین است، به گوش مان زمزمه کند.
اما خواه آن پیام را بپذیریم، خواه نه، کسی که از گرماگرم بازی در میانه میدان به کنار گود کشیده میشود و بازی را از بیرون تماشا میکند، دیگر نمیتواند بازی را جدّی بگیرد. کشف "جدّی نبودن" بازی یعنی تماس با چهره "عبث" بازی. اما این کشف رویه دیگری هم دارد که به همان اندازه مهّم است: اگر بازی را زیاده جدّی نگیریم، بازی کردن به مراتب دل انگیزتر میشود! (از سخنرانی دکتر آرش نراقی)
نکته
در اینجا نکته ظریفی نهفته است که نیاز به توجیه دارد و آن این است که از دیدگاه قرآن غرقه شدن در دنیا و فرورفتن در آن بطوریکه هدف اصلی دنیا شود و او بت شود و ما پرستنده! این دیدگاه منفور است. این همان بازی است که باید از آن فرار کرد.
ولی این که در دنیا فقط تماشاچی باشیم مورد پذیرش قرآن نیست. چرا که در آیه ۷۷ سوره قصص می گوید:
"و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که خدا فسادگران را دوست نمى دارد "
پس در دنیا باید بازی کرد و لی بازی ما باید حساب شده و هدفمند باشد. این ما هستیم که باید با دنیا بازی کنیم نه این که دنیا ما را به بازی بگیرد. اصلا ما نسخه اصل و منحصر به فردی هستیم که بر ای ایفای نقش خود به جهان امده ایم و اگر نقش ما در راستای هدف عالی حیات و انسان باشد مشخص می شود که دنیا نتوانسته ما را بازی بدهد.
وقتی قرآن می گوید: سهم خود را از دنیا فر اموش نکن یعنی تو دنیا را تحت نظارت و کنترل در آور نه آن که او تو را کنترل کند. به بیان دیگر ؛ خوب زندگی کردن منفور و زشت نیست . بلکه مقهور و سر افکنده و در دام زندگی کردن گرفتار شدن نادرست است و یعنی این که ما مفهوم " بازی" را درک نکرده ایم.