ادامه از نوشنار پیشین
انجیل عهد عتیق
فصل ۱۳
نخستزادگان و فدیه آنان
(همانطور که در نوشتارهای پیشین خواندیم خداوند بدست موسی بلاهای بسیاری بر فر عون و قوم او در مصر نازل نمود. یکی از بد ترین این بلاها مرگ ناگهانی نخست زادگان اعم از انسان و حیوان بودند.یعنی بچه های اول انسان و حیوان می مردند. در پی نزول بلا خداوند به موسی گفت که نخست زادگان بهایم قوم بنی اسرائیل نیز باید کشته شوند ولی نخست زادگان انسانی نیز بجای قربانی شدن باید برای آنان فدیه داد.فدیه مالی است که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت میشود؛ و یا مالی است که برای دفع بلا به فقرا داده می شود. )
متن عهد عتیق
۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
۲ «هر نخستزادهای را که رحم را بگشاید، در میان بنیاسرائیل، خواه از انسان خواه از بهایم، تقدیس نما؛ او از آن من است.»
۳ و موسی به قوم گفت: «این روز را که از مصر از خانه غلامی بیرون آمدید، یاد دارید، زیرا خداوند شما را به قوت دست از آنجا بیرون آورد، پس نان خمیر، خورده نشود.
۴ این روز، در ماه اَبیب بیرون آمدید.
۵ و هنگامی که خداوند تو را به زمین کنعانیان و حتیان و اموریان و حویان و یبوسیان داخل کند، که با پدران تو قسم خورد که آن را به تو بدهد، زمینی که به شیر و شهد جاری است، آنگاه این عبادت را در این ماه بجا بیاور.
۶ هفت روز نان فطیر بخور، و در روز هفتمین عید خداوند است.
۷ هفت روز نان فطیر خورده شود، و هیچ چیز خمیرشده نزد تو دیده نشود، و خمیرمایه نزد تو در تمامی حدودت پیدا نشود.
۸ و در آن روز پسر خود را خبر داده، بگو: این است به سبب آنچه خداوند به من کرد، وقتی که از مصر بیرون آمدم.
۹ و این برای تو علامتی بر دستت خواهد بود و تذکرهایی در میان دو چشمت، تا شریعت خداوند در دهانت باشد. زیرا خداوند تو را به دست قوی از مصر بیرون آورد.
۱۰ و این فریضه را در موسمش سال به سال نگاه دار.
۱۱ «و هنگامی که خداوند تو را به زمین کنعانیان درآورد، چنانکه برای تو و پدرانت قسم خورد، و آن را به تو بخشد،
۱۲ آنگاه هر چه رحم را گشاید، آن را برای خدا جدا بساز، و هر نخستزادهای از بچههای بهایم که از آن توست، نرینهها از آن خداوند باشد.
۱۳ و هر نخستزاده الاغ را به برهای فدیه بده، و اگر فدیه ندهی گردنش را بشکن، و هر نخستزاده انسان را از پسرانت فدیه بده.
۱۴ و در زمان آینده چون پسرت از تو سؤال کرده، گوید که این چیست، او را بگو، یهوه ما را به قوت دست از مصر، از خانه غلامی بیرون آورد.
۱۵ و چون فرعون از رها کردن ما دل خود را سخت ساخت، واقع شد که خداوند جمیع نخستزادگان مصر را از نخستزاده انسان تا نخستزاده بهایم کشت. بنابراین من همه نرینهها را که رحم را گشایند، برای خداوند ذبح میکنم، لیکن هر نخستزادهای از پسران خود را فدیه میدهم.
۱۶ و این علامتی بر دستت و عصابهای در میان چشمان تو خواهد بود، زیرا خداوند ما را به قوت دست از مصر بیرون آورد.»
ستون ابر و ستون آتش راهنما و استخوانهای یوسف پیامبر
۱۷ و واقع شد که چون فرعون قوم را رها کرده بود، خدا ایشان را از راه زمین فلسطینیان رهبری نکرد، هرچند آن نزدیکتر بود. زیرا خدا گفت: «مبادا که چون قوم جنگ بینند، پشیمان شوند و به مصر برگردند.»
۱۸ اما خدا قوم را از راه صحرای دریای قلزم دور گردانید. پس بنیاسرائیل مسلح شده، از زمین مصر برآمدند.
۱۹ و موسی استخوانهای یوسف را با خود برداشت، زیرا که او بنیاسرائیل را قسم سخت داده، گفته بود: «هرآینه خدا از شما تفقد خواهد نمود و استخوانهای مرا از اینجا با خود خواهید برد.»
۲۰ و از سُکوت کوچ کرده، در ایتام به کنار صحرا اردو زدند.
۲۱ و خداوند در روز، پیش روی قوم در ستون ابر میرفت تا راه را به ایشان دلالت کند، و شبانگاه در ستون آتش، تا ایشان را روشنایی بخشد، و روز و شب راه روند.
۲۲ و ستون ابر را در روز و ستون آتش را در شب، از پیش روی قوم برنداشت.
ادامه دارد