سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

کتابهای (مقدس): سوره هود چهل ونهمین سکره بر حسب تاریخ نزول: اصل مهم یکتا پرستی است.


ادامه از نوشتار پیشین

سوره هود چهل نهمین سوره بر حسب نزول

تنها راه بهشت

اما آنان که به خدا ایمان آورده و به اعمال صالح پرداختند و به درگاه خدای خود خاضع و خاشع گردیدند آن‌ها البته اهل بهشت جاویدند که در آن بهشت متنعّم ابدی خواهند بود. (۲۳)

حال این دو گروه (کفر و ایمان) در مثل به شخص کور و کر و شخص شنوا و بینا مانند است، آیا حال این هر دو شخص یکسان است؟! پس چرا متذکر نمی‏شوید؟! (۲۴)


نوح هم می گفت: بجز خدای یکتا کسی را نپرستید

و به حقیقت ما نوح را به سوی قومش به رسالت فرستادیم (او قومش را گفت) که من با بیان روشن برای نصیحت و هشدار شما آمدم. (۲۵)

که غیر خدای یکتا کسی را نپرستید، که من از عذاب روز سخت و دردناک قیامت بر شما می‏ترسم. (۲۶)

سران کافران قومش پاسخ دادند که ما تو را مانند خود بشری بیشتر نمی‏دانیم و در بادی نظر، آنان که پیرو تواند اشخاصی پست و بی‏قدر بیش نیستند و ما هیچ گونه مزیتی برای شما نسبت به خود نمی‏بینیم، بلکه شما را دروغگو می‏پنداریم. (۲۷)

نوح قومش را پاسخ داد که ای قوم، شما چه می‏گویید، اگر مرا دلیل روشن و رحمت مخصوص از جانب پروردگار عطا شده باشد ولی حقیقت حال بر شما پوشیده مانده باشد آیا (جهالت نیست که) ما شما را (به رحمت و سعادت) اجبار کنیم با آن‌که شما تنفّر اظهار می‌کنید؟ (۲۸)

ای قوم، من از شما در عوض هدایت ملک و مالی نمی‏خواهم، اجر من تنها بر خداست و من هرگز آن مردم با ایمان را از خود دور نمی‏کنم، که آن‌ها به شرف ملاقات خدا می‏رسند، ولی به نظر من شما خود مردم نادانی هستید. (۲۹)

و ای قوم، اگر من آن مردم (پاک خداپرست) را از خود برانم (و خدا از من برنجد) به مدد که از خشم خدا نجات یابم؟ آیا پند نمی‏گیرید؟ (۳۰)


نوح: خزائن خدا پیش من  نیست و من علم غیب نمی دانم.


من شما را نمی‏گویم که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهم و نه دعوی کنم که فرشته آسمانم و هرگز مؤمنان پاکی را که به چشم شما خوارند نخواهم گفت که خدا آن‌ها را هیچ خیری نرساند، که خدا بر دل‌های با اخلاص آن‌ها داناتر است که (آن‌ها را عزیز و گرامی داشته و) اگر من آن‌ها را خوار شمارم از ستمکاران عالم به شمار باشم. (۳۱)

ای نوح ! کار ی کن تا عداب بر ما نارل شود!

قوم گفتند: ای نوح، تو با ما جدل و گفتگوی بسیار کردی، اکنون اگر راست می‏گویی بر ما عذابی که وعده می‏دهی بیار. (۳۲)

نوح گفت: آن وعده را اگر خدا خواهد به شما می‏رساند و هیچ از آن مفرّی ندارید. (۳۳)

و اگر بخواهم شما را پند دهم دیگر پند و نصایح من سود نکند اگر خدا خواهد که شما را گمراه کند (یعنی پس از اتمام حجت به تعلیمات رسالت به حال گمراهی خود واگذارد)، او خدای شماست و به سوی او بازگردانده می‏شوید. (۳۴)

آیا باز خواهند گفت که او از پیش خود این سخنان  را فرا بافته؟ بگو: اگر چنین باشد عقوبت آن گناه بر من است (نه بر شما) و من از (کفر و) گناه شما بیزارم. (۳۵)


خدا هم از قوم نوح قطع امید کرد

و به نوح وحی شد که جز همین عده که ایمان آورده‏اند دیگر ابداً هیچ کس از قومت ایمان نخواهد آورد، پس تو بر کفر و عصیان این مردم لجوج محزون مباش. (۳۶)


نوح زیر نظر خداوند کشتی را ساخت.

و به ساختن کشتی در حضور و مشاهده ما و به دستور ما مشغول شو و درباره ستمکاران که البته باید غرق شوند دیگر با من سخن مگوی. (۳۷)


نوح: ماهم شما را مسخره می کنیم.

و نوح به ساختن کشتی پرداخت و هر گاه گروهی از قومش بر او می‏گذشتند وی را مسخره و استهزا می‏کردند و نوح در جواب آن‌ها می‏گفت: اگر (امروز) شما ما را مسخره می‏کنید ما هم (روزی) شما را مسخره کنیم همان‏گونه که شما مسخره می‏کنید. (۳۸)

و به زودی معلوم شما شود که کدام یک به عذاب ذلت و خواری گرفتار و عذاب دائم خدا را مستوجب خواهد شد. (۳۹)

از تنور آب بیرون زد.

(نوح به ساختن کشتی و قوم به تمسخر پرداختند) تا وقتی که فرمان (قهر) ما فرا رسید و از تنور آتش آب بجوشید، در آن هنگام به نوح خطاب کردیم که از هر جفت حیوان دو فرد (نر و ماده) با جمیع خانواده‏ات- جز آن (پسرت کنعان و زنت) که وعده هلاکش در علم ازلی گذشته- و هر که ایمان آورده همه را در کشتی سوار کن (که از غرقاب برهند). و گرویدگان به نوح عده قلیلی بیش نبودند. (۴۰)

بنام خدا بر کشتی سوار شدند

و نوح دستور داد که شما مؤمنان به کشتی در آیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، که خدای من البته بسیار آمرزنده و مهربان است. (۴۱)


فرزند ندان نوح

و آن کشتی آنان را در میان امواجی مانند کوه گردش می‏داد که در آن حال نوح فرزندش را که به کناری رفته بود ندا کرد که ای پسر، تو هم با ما بدین کشتی درآی و با کافران همراه مباش. (۴۲)

آن پسر (نادان نااهل) پدر را پاسخ داد که من به زودی بر فراز کوهی روم که از خطر آبم نگه دارد، نوح گفت: امروز هیچ کس را از (قهر) خدا جز لطف او پناه نیست. و موج میان آن‌ها جدایی افکند و پسر با کافران به دریا غرق شد. (۴۳)

کشتی بر کوه جودی نشست(مرز ایران و ترکیه)

و به زمین خطاب شد که ای زمین، فوراً آب خود را فرو بر، و به آسمان امر شد که باران را قطع کن، و آب  خشک شد و حکم (قهر الهی) انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت، و فرمان هلاک ستمکاران در رسید. (۴۴)

و نوح به درگاه خدا عرض کرد: بار پروردگارا، فرزند من از اهل بیت من است (که وعده لطف و نجات به آن‌ها دادی) و وعده تو هم حتمی است و قادرترین حکمفرمایانی. (۴۵)

خدا خطاب کرد که ای نوح، فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد، زیرا او را عمل بسیار ناشایسته است، پس تو از من تقاضای امری که هیچ از حال آن آگه نیستی مکن، من تو را پند می‏دهم که از مردم جاهل مباش. (۴۶)

نوح عرض کرد: بار الها، من پناه می‏برم به تو که دیگر چیزی که نمی‏دانم از تو تقاضا کنم، و اگر گناه مرا نبخشی و بر من ترحم نفرمایی من از زیانکاران عالم خواهم بود. (۴۷)

و خطاب شد که ای نوح، از کشتی فرود آی که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبایلی که همیشه (در خداپرستی) با تواند اختصاص یافته، و امت‌هایی دیگر هستند که (خودسر و ستمگر شوند و) ما به آن‌ها بهره‏ای (از دنیا) دهیم سپس عذابی سخت (در قیامت) از ما به آنان خواهد رسید. (۴۸)


مردم عر بستان  از سرگذشت نوح اگاه نبوند 

این (حکایت نوح) از اخبار غیب است که به تو وحی می‏کنیم و پیش از آن‌که ما به تو وحی کنیم تو و قومت هیچ از آن آگاه نبودید، پس تو در طاعت حق راه صبر پیش گیر که عاقبت نیکو اهل تقوا راست. (۴۹)


ادامه دارد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد