از جناب دنیا به جناب خدا(۲)
در نوشتار شماره (۱) گفته شد :
آنکه از خوشیها و لذتهای حلال جهان می گریزد زاهد نام دارد.
آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت دارد به نام " عابد " خوانده میشود .
و آنکه ذهن و قلب خود را منحصرا به خداوند تمرکز داده و قلب و دل خویش را از توجه به غیر حق باز داشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق بدان بتابد به نام " عارف " شناخته میشود .
ولی نمی توان انکار کرد که تعریف واژه عارف آنهم عارف حقیقی ، مستلزم تعریف زهد و عبادت و عرفان هم می باشد. یعنی ا طبق گفته ابن سینا ممکن است شخصی هم زاهد باشد، هم عابد باشد و هم عارف! پس چنین شخصی همان وجود محترمی است که از او بعنوان " عارف کامل" نام برده می شود.چرا که !آنچه خوبا ن همه دارند تو باهم داری!
.
البته ممکن است شخصی زاهد باشد و عابد باشد ولی عارف نباشد . اما عارف حقیقی که بنابر تعریف ابن سینا تمام فکر ا و متوجه ملکوت است و همه حواس ا و غرق د ر در یای احدیت است نمی تواند زاهد و یا عابد نباشد. او چگونه عارفی است که غرقه در عالم برین و فضای عرش است اما به دنیا سخت علاقمتد است و دنبال خوشی های آن؟
او چگونه عارفی است که حاضر به عبادت نیست که با آن بسوی خدا تقرب پیدا کند. در حالی که قرآن می گوید : به خدا سجده کن و به او نزدیک شو! بدون سجده ظاهری سجده قلبی هم ممکن نیست.
و باز این همان سجده است که در قیامت از سجده نا کنندگان می خواهند به خدا سجده کنند و آنان نمی توانند. پس عرف سالک واصل کسی است که هر سه ویژگی زهد و عبادت و عرفان را با هم دارد.
اخلاق شخصی عارف با مردم چگونه است.
عارف حقیقی بدنبال جستجو و سر در آوردن اززندگی مردم نیست و هر گاه با کاری زشت و منکرات از جانب کسی مواجه شود دچار خشم نمی شود چون او به سر و راز الهی که در تقدیرات است پی برده و آگاه است. و هر گاه کسی را که به کار خیری راهننایی کند آنرا با مدارا و نه با زور و اجبار انجام می دهد.
هدف عارف
عارف ، حق ( خدا ) را میخواهد نه برای چیزی غیر حق ، و هیچ چیزی را بر معرفت حق ترجیح نمیدهد ، و عبادتش حق را ، تنها به خاطر این است که او شایسته عبادت است ، و بدان جهت است که عبادت رابطهای است شریف فی حد ذاته نه به خاطر میل و طمع در چیزی یا ترس از چیز
قوا و نیروها در عارف چگونه است
... هنگام برخورداری عارف از جلوات حق ، قوای وی با او تنازع نمیکنند و سرّ و باطن او در مسیر شروق ساطع خالص میشود ؛ زیرا همهٔ قوا سرّ میشود و سرّ به دنبال آنها نیست ؛ بلکه آنها به دنبال سرّ هستند و همه سرّ شده و ملکهٔ مستقر میگردند و مانند سلطانی است که کسی بیاذن او کاری انجام نمیدهد .
دنیا و عارف
در حقیقت ابن سینا دنیا را تحقیر نمیکند ، بلکه با لحنی محترمانه از آن یاد می کند که تعریف و یادش نوعی اخطار در بر دارد و آن غرور دنیایی است. او می گوید عارف حقیقی از جناب دنیا(غرور) به جناب حق پناه می برد. این همان است که قرآن می گوید: بسوی خدای بگریزید.
با استفاده از کتاب علوم اسلامی استاد مطهری و کتاب مقامات عارفان محمد حسن نکونام.