سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر
سیری در کتابهای مقدس

سیری در کتابهای مقدس

مطالعه مفهومی کتابهای مقدس و بحث در مورد اهداف و تاثیر این کتابها بر زندگی بشر

خداچیست؟ چرا نمی شود خدا را با چشم دید؟



خداچیست؟

 خدا کجاست؟

چرا نمی شود خدا را با چشم دید؟


چشمها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد و او لطیف آگاه است  آیه  (۱۰۳) سوره انعام

 

از دوران کودکی و در هر نقطه جهان که بوده ایم این پرسشها بارها به ذهنمان هجوم اورده است که ؛ خدا چیست؟ خدا کجاست؟ چرا دیده نمی شود؟

 یک فیزیکدان معروف بنام پرفسور پل دیویس (       Paul  Davies)  که قبلا صاحب کرسی فیزیک آینشتین در دانشگاه کمبریج بود و الان در استرالیا بسر می برد کتابی با عنوان" : خدا و فیزیک جدید " نوشته و در آن به بررسی موضوع هستی خداوند و چیستی او از لحاظ فیزیک کوانتمی پرداخته است .

 او در این کتاب اثبات می کند که خداوند نمی تواند شبیه هیچ چیز در عالم هستی و اشیاء و موضوعات داخل  این جهان باشد.‌ و هیچ چیز شبیه اونیست . چون او از ماده تشکیل نشده و اگر می بود حتما  در بند زما ن و مکان گرفتار می شد و متعلق به همین دنیا بود و اصول مادی همین دنیا او را تحت تاثیر قرار می داد. 

درصورتیکه او خالق جهان است  و وابسته به این جهان نیست. در ضمن یکی از پارمترهای این جهان زمان است و چون خد  عضو مجمو عه این جهان نیست پس زمان بر او تاثیری ندارد.

قرآن دربخشی از  آیه ۱۱سوره شوری می گوید:

...چیزى مانند او نیست و اوست‏ شنواى بینا (۱۱)

توضیحی که پرفسور دیویس می دهد می تواند راهگشا باشد ، که می گوید  خدا شبیه هیچ چیز این جهان نیست و هیچ چیز این  نیز شبیه او نیست ، چون هرچه در جهان هست از ماده تشکیل شده و ماده دائما در تغییر و تبدیل است. و خدا نمی تواند دچار تغییر و تبدیل شود چون او از ماده تشکیل نشده است. و دیگر جسم طبیعی چون از ماده تشکیل شده دیده می شود ولی خداوند جسم نیست و گرنه هم طبیعی بود و هم‌مادی!

پس وقتی می خواهیم بدانیم خدا چیست ؟ بهترین توضیح این است که هیچ چیز شبیه اونیست. با این تعریف و با این توضیح انسان در آرامش قرار می گیرد.

ابن سینا می گوید: ماهیت خداوند هما ن هستی و ذات غیر مرکب اوست که همه هستی ها از آن سر ریز می شود و هستی ها از هستی او فیضان دارد.

 

اما این که خدا کجاست؟

پرفسور دیویس در کتاب فوق توضیح می دهد که وقتی ما از " جا " و " مکان" صحبت می کنیم متظورمان جایی و مکانی در جهان خودمان است. از آنجا که خداوند خالق این جهان است و  خود در داخل این جهان نگنجیده بنابر نمی توان  جایی برای او تعیین کنیم. اما چون خالق این جهان و بوجود اورنده آن است بر این جهان کنترل و نظارت دارد.پس :

به هرجا بنگرم آنجا تو بینم!

قرآن می گوید:

مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو کنید آنجا رو بسوی خداست آرى خدا گشایشگر داناست سوره بقره (۱۱۵

در حقیقت ما که در این جهان هستیم که مخلوق خداست خواه ناخواه رو بسوی او داریم و به هر طر ف نگاه کنیم سیطره او بر جهان حکمفرماست.او چون در بند این جهان نیست و در داخل این جهان قرار ندارد بنابر این گرفتار بند دست وپا گیرد جهت و سمت نیست. چون جهت و سمت ویژه آن چیزهایی است که داخل این جهان قرار دارند.

 

چرا نمی توان خدارا دید.

 

"چشمها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد و او لطیف آگاه است" 

آیه  (۱۰۳) سوره انعام

 

 در بالا توضیح داده شد که خدا از ماده تشکیل نشده و مرکب نیست، اتمها او را بوجود نیاورده اند، و ذات او و هستی او با همه چیز تفاوت دارد. از سوی دیگر برای آنکه ما بتوانیم چیزی را در این جهان مشاهده کند باید که حتما آن چیز  از اتمو ملکول تشکیل شده باشد که حالت مادی بگیرد و قابل دیدن باشد. ولی خدا ماده نیست و فاقد اتم و ملکول است.بنابر این نمی نوان او را دید ، مضافا بر  این که ما فقط می توانیم اجسام و افراد موجود در جهان خودمان را مشاهده کنیم.و خدا جز و این جهان نیست و خالق آن است.

ممکن است  پرسیده شود پس موضوع درک خداوند بکجا می کشد؟ پرفسور دیویس در کتاب خدا وفیزیک جدید مثالی آورده و می گوید: اگر انسانی سنگی به شیشه ای بزند و شیشه بشکند ، آیا شیشه می تواند علت اصلی شکستن خود ، یعنی انسانی را که سنگ به شیشه زده را درک کند و به ماهیت او پی ببرد؟ مسلما که نمی تواند. چون زننده سنگ بر شیشه خارج از جهان شیشه است و داخل دنیای درونی شیشه گرفتار نیست.

 


در پاسخ به دروغ های وکیل مدافع شیطان


در پاسخ به دروغ پردازیهای کسی که خود را بطور علنی وکیل مدافع شیطان معرفی می کند:

600 آیه از قران(ت). 

منطق قران:

دین یعنی:تعقل همراه با نیکوکاری

قرآن با معرفی نیکوکاری معنی دین را تعر یف می کندو سپس پرهیزگاری و درستکاری را با تفکر و تعقل پیوند زده معنی دین و پرهیز کاری را تمام می کند:

پس اول می پرسیم نیکو کاری چیست؟

قرآن می گوید:

"نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانید(به زبان ساده یعنی ادا و اطوار در آورده و نقش بازی کنید) ، بلکه نیکو کاری آن است که:

-کسى به خدا

-و روز بازپسین

-و فرشتگان

-و کتاب آسمانی

-و پیامبران ایمان آورد

-و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و

-یتیمان و

-بینوایان و

-در راه‏ماندگان و

-مسکینان و

-در راه آزاد کردن بندگان بدهد

-و نماز را برپاى دارد

-و زکات را بدهد

-و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند

-و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند

-آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند

آیه (۱۷۷) سوره بقره

موارد فوق ۱۶ اصل را شامل می شود و هرگاه می خواهید دیندار را بشناسید باید تحقیق کنید آیا ۱۶ مورد فوق در او وجود دار و به آنان پای بند است و یا خیر!

خداوند دو اصل دیگر را به ۱۶ مورد فوق اضافه می کند:

در آیه دیگری خداوند بطور صریح از کسانی که هنگام تقدیس و تسبیح او در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه می کنند و به این می اندیشند که جهان هدفداراست تقدیر می کنند

"همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى کنند و در آفرینش آسمانها و زمین مى‏ اندیشند و می گویند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده‏ اى، منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار!"

عمران آیه (۱۹۱)

یعنی علاوه بر ۱۶ ویژگی بر شمرده در آیه نخست یک نفر دیندار باید اهل تفکر و اندیشه باشد و حتی در زمان نسبیح و مناجات با خدا که همیشه باید یاد او را با ذکر نام هایش و یادش گرامی بدارد در رازهای عالم هستی تفکر و اندیشه کند و به نظم و ترتیب و شکوه جهان اندیشیده و پی به این نکته مهم ببرد که جهان جهانی هدفمند و اخلاقی است

اگر همه اتمها یکسان و یک شکل خلق شده اند و اگر همه آنان موظفند که همواره در حرکت باشند و اگر الکترونها باید بدور هسته بگردند و اگر پروتون نباید تجزیه شود تا جهان پایدار باشد و خورشید و ماه همواره در گردش باشند و هر گز بر روی هم سقوط نکنند و...پس جهان را باید طراحی با هوش و علم بی نهایت باشد که چنین طرح دقیقی آفریده است.

اگر آن ۱۶ ویژگی بااین دو ویژگی را پیوند بزنیم آنگاه به معنی دیندار و دینداری می رسیم و ناگاه بر خود خواهیم لرزید که چقدر تعداد  

دینداران حقیقی کم و اندک

. خواهد بود

 ادامه دارد... 

پرونده یک دروغ:(1) افسانه ساختگی غرانیق یا پرنده آبی

600 آیه از قران

پرونده یک دروغ:(1) 

افسانه  ساختگی غرانیق

"به من خبر دهید از لات و عزى (۱۹)

و منات آن سومین دیگر (۲۰)" 

آیات 29 و 20 سوره نجم

افسانه پردازان  در افسانه غرانیق آورده اند:

در سال پنجم بعثت روزی پیامبر

 در کنار کعبه در هنگام قرائت سوره  والنجم چون به آیات

 «أَ فَرَأَیتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری » رسید ناگهان بر زبانش جاری شد که

: «تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی»

 (اینها غرانیق عالی مقامند و شفاعت آنها مورد رضایت است). 

با این گفته مشرکان شاد شدند، اما شب هنگام جبرییل نازل گردید و گفت این دو جمله  را شیطان بر زبان تو جاری ساخت و من هرگز چنین جمله هایی نگفته ام.

ریشه روایت ساختگی غرانیق

ابن کلبی مورخ قرن دوم (و متوفای سال 204 هجری) در کتاب الاصنام که در باره بت های عرب پیش از اسلام است  می نویسد:

 «طایفه قریش هنگام طواف کعبه این سرودها را می خواندند:

" لات و عزا و مناة که مانند پرنده آبی زیبا هستند ما به شفاعت و یاری آنها نیازمند هستیم. 

 و به این ترتیب قریشیان معتقد بودند که این بت ها شفاعت می کنند. 

زمانی که پیامبر مبعوث شد آیات در مذمت لات و عزی و منات نازل شد. و به این ترتیب معلوم می شود روایات ذکر شده حقیقت را واژگونه کرده و با دروغی بزرگ این عبارات را به پیامبر نسبت داده اند. 

 در ضمن دلایل محکمی بر بطلان افسانه فوق وجود دارد:

الف. اصولا در لغت و اشعار عرب لفظ غرانیق درباره خدایان آنها بکار نرفته است، تنها غرنیق و غرنوق در لغت به معنی مرغ آبی سیاه یا سفید یا حیوان سفید و زیبا آمده که هیچ یک از این معانی با معنای خدایان سازگار نیست.

ب. آیاتی که بعد از ذکر نام بت ها (در دنباله آیه) می آید همه بیان مذمت بت ها و زشتی و پستی آنهاست:

 "بتان جز نام هایی بیش نیستند که شما و پدرانتان نامیده اید و خدا هیچ حجتی درباره آنها نازل نکرده است

سوره نجم

با توجه به این مذمت  و درهمان سوره چگونه ممکن است در  چند جمله قبل از آن خدا وند به  مدح بت ها  پرداخته باشد؟!

ب. آیات آغاز سوره صریحا این خرافات را ابطال مى‌کند. 

زیرا در آنجا که مى‌گوید:

وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‌.

یعنى پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى‌گوید- آنچه مى‌گوید تنها وحى الهى است.

دلیل های دیگر

 خودش هرگز پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را ندیده است.

4. سعید بن جبیر- او متولد سال 38 یا 46 هجری است.

5. عبد اللّه بن عباس- او در سال 10 بعثت به دنیا آمد و در زمان حادثه هنوز متولد نشده بود.

6. مطلب بن عبد اللّه بن خنطب- او مسلما زمان حضرت را درک نکرده و برخی گویند وی از یاران پیغمبر تنها یکی را دیده است.

ادامه دارد... 

معصومیت پروردگاری چیست؟

... ادامه از نوشتار پیشین


معصومیت پروردگاری چیست؟

باید این نکته را متذکر شوم که  پاسخ به این پرسش را نمی توانم از کتاب های فیزیولوژی گایتون- هال ، فیزیک نسبیت آینشتین، آنالیز تام‌آپوستل، روانشناسی پیاژه بدهم. چون با موضوعی سر کار داریم که مادی نیست بلکه فرامادی است.
یعنی بحث بر سر خداست که ما وراء ماده است.  معصومیت الهی و وهبی یعنی داده شده از سوی خداوند نیز موضوعی دینی است که  بر اساس مفاهیم کتابهای معروف به کتابهای مقدس قابل تعریف می باشد. 

 در این کتابها از خدا، جهان آخرت، بعثت پیامبران از جانب خدا، پیشوایان الهی و مقام و منزلت آنان نزد خداوند و حمایت بی چون و چرای همه خدا از همه پیامبرانش سخن رفته است.

بنابر این این بحث بدرد کسی می خورد که همه این موضوعات را پذیرفته ، و اکنون می خواهد بداند،  آیا یک پیامبر و یک پیشوا و امام الهی معصوم نیز هست یا خیر؟   یعنی خداوند آنچنان بر  این گروه نظارت دارد که آنان  دچار گناهان کبیره و نابخشودنی نمی شوند. البته پیامبر هم عصبانی می شود؟ ممکن است با کسی قهر کند، اما  اینها خطای نابخشودنی  نیست و در ضمن خشم و قهر پیامبر و امام الهی باید بر ای خدا باشد .
در ضمن  این اصل یعنی معصومیت  بر اساس  کتاب مقدس مسلمانان  قابل اثبا ت است.

دلیلها و برهانهای قرآن :
قران بوضوح می گوید که  شیطان بر  گروهی  از انسانها هر گز تسلط نخواهد یافت و آنان در برابر امواج وسوسه انگیز شیطانی هم‌چون سد محکمی مقاومند. در حقیقت شیطان در مقابل آنان شکست را پذیرفته است.
هنگامی که شیطان رانده در گاه خدا شد و از ملکوت به قعر خشم الهی پرتاب شد، به عزت خدا قسم خورد و بزرگی خود خدا را گواه گرفت که بندگان خدا را بفریبد و نامشان را در فهرست پیروان خود آورده و روحشان را به خود متعلق سازد. ولی بلافاصله اعترافی کرد و گفت:

  ( پس به عزت تو سوگند که همگى را بطور جدی  از راه به در مى برم (۸۲)

مگر آن بندگان پاکدل و مخلصین  تو را (۸۳))

آیه ۸۲ و ۸۳   سوره  ص

یعنی این نکته به شیطان تفهیم شده بود  که نمی تواند   با زدن دکمه ای و اشارتی که هیچ بلکه با هجوم تمام عیار همه ارتش  شیطانی و وسوسه های دیوانه کننده اش نمی تواند  گروهی از بندگان خدا را اغوا کند.  شیطان رانده شده از آسمانها ،  این گروه را پاکدلان مخلص یعنی پاکدلان خالص شده نامیده است.

اما چرا اینان چنین اند؟

 

 آیا کروموزمهایشان ضد ویروس اغواگری شیطانی است؟ یا این که پای دخالت پروردگاری در کار است که از عرش برین دیده حمایت بر این گروه دارد؟

قرآن در گزارش گرفتاری یوسف پیامبر به وضوح از دخالت مستقیم خداوند جهت حراست و دور داشتن این گروه از وسوسه ها و بدام افتادن ها سخن می گوید:
(و آن  زن که یوسف  در خانه‏ اش بود خواست از او کام گیرد و درها را  چفت کرد و گفت بیا که از آن توام ، یوسف  گفت:  پناه بر خدا ! او آقای  من است به من جاى نیکو داده است قطعا ستمکاران رستگار نمى ‏شوند (۲۳)

 

و در حقیقت آن زن آهنگ وى کرد و اگر  یوسف نیز برهان پروردگارش را ندیده بود او نیز آهنگ آن زن  میکرد  و ما چنین کردیم تا بدى و فحشا  را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود)
سوره یوسف آیات ۲۳ و ۲۴)

نتیجه: 

پس این دست دخالت الهی بود که یوسف را از انجام گناه باز داشت وبدون شک این همان معصومیت الهی  است. و الا انسان معمولی و عادی بسیار بعید است که در چنین مواردی سالم از معرکه بدر آید. اما  یوسف برهان الهی را دریافته و دیده بود و  جزو پاکدلانی به شمار می آمد که دست پرقدرت خداوند حفاظی قوی و رسوخ ناپذیر گردا گرد او کشیده بود که به فحشاء و گناهان تن در ندهد .‌

البته  هر پیامبر و هر امام الهی باید بیش از دیگران بر خود سخت بگیرد تا از بوته آزمایش سالم بیرون آید. ولی در هر حال حمایت ملکوت در این گروه حالتی بنام عقل فعال بوجود می آید که سر انجام به تشکل روح قدسی در آنان منجر می شود.

 باز هم‌تکرار می کنم این بحثها به کار آنانی می آید که اصل مواضع خدایی  ، دین و پیامبری و امامت الهی را قبول داشته باشند .

ادامه دارد

در جستجوی معصومیت


در جستجوی معصومیت

"چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید، خدا  گفت: من تو را امام مردم قرار دادم. 

ابراهیم پرسید: از دودمانم (چطور)؟

 خدای گفت : پیمان من به بیدادگران نمی‌رسد.»

   

یعنی مقام امامت  مخصوص کسانی است که در تمام عمرشان لحظه‌ای ظلم نکرده باشند. 

در ضمن یکی از ظلم‌ها، ظلم به نفس است و گناه خود از مصداقات ظلم به نفس به شمار می‌آید؛

به همین خاطر خداوند در قرآن می گوید 

 «هر کس از  حدود خدا تجاوز کند، به خودش ظلم کرده است.»
حداقل مرتبه گناه، ظلم به نفس خویش است. یعنی اگر کسی در تمام عمرش حتی یک بار گناه بکند، مصداق ظالم می‌شود. و عهد الهی که امامت باشد به ظالم نمی‌رسد؛ از این رو، امام باید معصوم باشد.

در حقیقت این وجه  مشترک همه ادیان الهی است ؛  از یک زرتشتی، یهودی ، مسیحی بپرسید:

 آیا پیامبر شما دزدی می کرد؟ 

زنا می کرد؟

 دروغ می گفت؟

شارلاطانی می کرد؟ 

حسود بود؟

 رشوه می گرفت ؟ 

بطور مداوم کینه ورزی می کرد؟

 بی بند وبار بود؟

 مست می کرد توی کوچه ها عربده می کشید؟ 

به مردم ظلم می کردو...؟ 

مسلما پاسخ آنها به شما  بطور جد منفی خواهد بود.

یعنی  همین که کسی  در تمام عمر دروغ نگوید، حسادت نکند ، رشوه نگیرد، ظلم نکند، خیانت نکند، فکر شیطانی نکند، و خدا پرستی کند و پاکدین باشد خود به خود   در دایره معصومیت قرار دارد اگر چه معصوم پروردگاری نباشی.

... ادامه: معصومیت پروردگاری