سوره و العادیات
بنام خداوند بخشاینده مهربان
قسم به دوندگان تیز تک. (۱)
که در تاختن بر سنگ آتش افروزند. (۲)
و صبحگاه هجوم می برند. (۳)
و گرد و غبار برانگیختند. (۴)
وسپاه دشمن را به تمام در میان گرفتند. (۵)
انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است. (۶)
خدا بر این ناسپاسی گواهی خواهد داد. (۷)
و هم او(انسان) بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است. (۸)
آدمی نمیداند که روزی از قبر ها برانگیخته میشود. (۹)
و آنچه در دلها پنهان است همه را پدیدار میسازد. (۱۰)
محققا آنروز پروردگار از کردارشان کاملا آگاه است. (۱۱)
تاریخچه یک سوره:
سریه ذات السلاسل در سال هشتم هجرت و بعد از جنگ خیبر و قبل از فتح مکه بودهاست.
در این زمان و در یک روز مرد عربی نزد محمد ، پیامبر اسلام نشست و گفت: میخواهم تو را نصیحت کنم! محمد پرسید: نصیحت تو چیست؟ گفت : گروهی از اعراب در وادی «رمل» اجتماع کرده میخواهند به شما در مدینه شبیخون بزنند، سپس خصوصیات آنان را برای محمد توضیح داد.
محمد دستور داد مردم در مسجد جمع شدند. آنگاه به منبر رفته آن خبر را به مردم داد جماعتی از اهل «صفه» به پا خاسته گفتند: ما را به جنگ بفرست، محمد از روی قرعه هشتاد نفر انتخاب کرد و به فرماندهی ابوبکر فرستاد، و فرمود: نزد بنی سلیم برو.
ابوبکر حرکت کرد و نزد آنان که در درهای بودند رفت، آنان که در میان درختان و سنگها کمین کرده بودند، حمله کردند و چند تن از مسلمانان را کشتند و بقیه برگشتند.
روز بعد عمر رفت و او نیز شکست خورد.
برای سومین بار عمروعاص نیز به فرماندهی رفت و شکست خورد و برگشت.
محمد که چنان دید علی بن ابی طالب را طلبید و پرچم جنگ را به او داد؛ و در حق او دعا کرد و وی را به جنگ روانه ساخت.
علی لشکر را برداشت و راه عراق را پیش گرفت. لشکریان از راه سختی میگذشتند و تنها شب حرکت میکردند و روزها استراحت مینمودند.
عمرو عاص که در لشکر بود به تحریک مسلمانان میپرداخت و کارشکنی میکرد؛ و مسلمانان را میترسانید، و ابوبکر و عمر را برای قانع کردن علی فرستاد، ولی وی به هیچکدام اعتنایی نکرد و راه خود را ادامه داد.
عمرو عاص که با مخالفت شدید سربازان اسلام روبرو گردید تسلیم شد.
بدین ترتیب در همانجایی که علی دستور داد ماندند.
چون نزدیکیهای سپیده صبح شد، علی دستور حمله صادر کرد، مسلمانان از هر سو به دشمنان حمله کردند، اعراب بنی سلیم تا خواستند به خود آیند شکست خوردند و مسلمانان بر آنان پیروز شدند.
بدین ترتیب بود که در باره این پیروزی آیات سوره عادیات نازل گردید.
پس از نبر د لشگر یان پیروز به مدینه بازگشتند و محمد با مسلمانان به استقبال علی آمدند.
چشم علی که به محمد افتاد به احترام آن حضرت از اسب پیاده شد. محمد گفت: سوار شو که خدا و رسول از تو خشنودند. علی از خوشحالی گریان شد .