آیا در قران تفصیل همه چیز وجود دارد(۲)
در آیه ۱۱۱ سوره یوسف خداوند می گوید:
"به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق آنچه است که پیش از آن بوده و تفصیل هر چیز است و براى مردمى که ایمان مى آورند رهنمود و رحمتى است .
نکته ۱-: این آیه پس از بیان سرگذشت پیامبران ادیان الهی بویژه یوسف پیامبر آمده و آخرین آیه از سوره یوسف است . در این آیه تاکید شده که مطالب گفته شده در قران و در ارتباط با زندگی و سرگذشت
پیامبر ان پیشین همه نکات لازم را در بر دارد
نکته ۲- نویسنده کتاب دفاع از قران توضیح جالب و متفاوتی در این ار تباط دارد:
" خداوند در قرآن تمام نیازهای بشر را به دو صورت ذکر کرده است: صورت نخست، آیاتی که محتوای نیازهای آدمی را بیان کرده اند مانند آیاتی که به خداشناسی، انسان شناسی، فرجام شناسی، خالق شناسی و احکام شناسی دلالت دارند.
صورت دوم آیاتی هستند که روشهای رفع نیازهای آدمی را بیان میکنند مانند آیاتی که بر تأکید به(استفاده از) تعقل، بهره گیری از اهل ذکر و پیامبران الهی و( امامانی که تحت نظر و هدایت کامل خداوند ) و استفاده از حس و تجربه و بکارگیری شهود دلالت میکنند."(۱)
اکنون ابتدا آیه ۱۱۱ سوره یوسف و ترجمه آن را می آورم و سپس تعدادی از آیات پیش از این آیه که در باره یوسف پیامبر است
را دکر می کنم:
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۱۱۱﴾
"همانا در حکایت آنان برای صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود. این قرآن نه سخنی است که فرا توان بافت لیکن تصدیق آنچه را که موجود است(در ارتباط با ادیان گذشته) کرده و هر چیزی را مفصل بیان میکند و برای اهل ایمان هدایت ورحمت خواهد بود. (۱۱۱)"
نکته: ۳- همان گونه که در نگارش پیشین گفته شد، قرآن کتاب هدایت مردمان بسوی خداوند و احکام الهی است.بنابراین منظور از واژه های "تفصیل کلی شئ" تفصیل موضوعات مربوط به هدایت بشر می باشد.
برخی آیات پیش از آیه ۱۱۱ سوره یوسف:
آنان گفتند: آیا تو همان یوسف هستی؟ پاسخ داد که آری من همان یوسفم و این برادر من است، خدا بر ما منّت نهاد که البته هر کس تقوا و صبر پیشه کند خدا اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد. (۹۰)
برادران گفتند: به خدا که خدا تو را بر ما برگزید و ما مقصر و خطاکار بودیم. (۹۱)
یوسف گفت: امروز هیچ خجل و متأثر نباشید، که خدا گناه شما ببخشد و او مهربانترین مهربانان است. (۹۲)
اکنون این پیراهن مرا نزد پدرم برده و به روی او افکنید تا دیدگانش باز بینا شود آن گاه همه اهل بیت و خویشان خود را نزد من آرید. (۹۳)
و چون کاروان از مصر بیرون آمد یعقوب گفت: اگر مرا تخطئه نکنید من بوی یوسف را میشنوم. (۹۴)
شنوندگان گفتند: قسم به خدا که تو از قدیمالایام تا کنون حواست پریشان و عقلت مشوّش است . (۹۵)
پس از آنکه بشیر آمد پیراهن او را به رخسارش افکند و دیده انتظارش روشن شد، گفت: به شما نگفتم که از (لطف) خدا به چیزی آگاهم که شما آگه نیستید؟! (۹۶)
در آن حال برادران یوسف عرضه داشتند: ای پدر بر تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما خطای بزرگ مرتکب شدهایم. (۹۷)
پدر گفت: به زودی از درگاه خدا برای شما آمرزش میطلبم که او بسیار آمرزنده و مهربان است. (۹۸)
پس چون بر یوسف وارد شدند، یوسف پدر و مادر خود را در آغوش آورد و گفت: به مصر در آیید که ان شاءاللَّه ایمن خواهید بود. (۹۹)
و پدر و مادر را بر تخت بنشاند و آنها همگی پیش او سجده کردند، و یوسف در آن حال گفت: ای پدر، این بود تعبیر خوابی که از این پیش دیدم، که خدای من آن خواب را واقع و محقق گردانید و درباره من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و شما را از بیابان دور به اینجا آورد پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم فساد کرد، که خدای من لطف و کرمش به آنچه مشیتش تعلق گیرد شامل شود و هم او دانا و محکم کار است. (۱۰۰)
بار الها، تو مرا از سلطنت بهره دادی و از علم رؤیا و تعبیر خوابها بیاموختی، ای آفریننده زمین و آسمان، تویی ولی نعمت و محبوب من در دنیا و آخرت، مرا به تسلیم و رضای خود بمیران و به صالحانم بپیوند. (۱۰۱)
این حکایت از اخبار غیب بود که بر تو به وحی میرسانیم و تو آن جا که برادران یوسف بر مکر و حیله تصمیم گرفتند حاضر نبودی. (۱۰۲)
و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد. (۱۰۳)
و تو از امت خود اجر رسالت نمیخواهی، این کتاب غرضی جز آنکه اهل عالم را متذکر و بیدار سازد ندارد. (۱۰۴)
و چه بسیار بر آیات و نشانه ها در آسمانها و زمین میگذرند و از آن روی میگردانند. (۱۰۵)
و اکثر خلق به خدا ایمان نمی آورند مگر آنکه مشرک باشند . (۱۰۶)
آیا آنان ایمن از آنند که عذابی از خدا بر آنها احاطه کند یا آنکه ساعت مرگ و قیامتشان ناگهان فرا رسد که در آن حال غافل باشند؟ (۱۰۷)
بگو: طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنیم، و خدا را از شرک و شریک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورم. (۱۰۸)
و ما هیچ کس را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آنکه رسولان همه مردانی بودند از اهل شهرهای دنیا که به وحی ما مؤید شدند، آیا در روی زمین سیر نکرده اند تا عاقبت حال پیشینیانشان را بنگرند؟ و محققاً سرای آخرت برای اهل تقوا بسیار نیکوتر است، آیا تعقل نمیکنید؟! (۱۰۹)
تا آن جا که رسولان مأیوس شده و گمان کردند که وعدهی نصرت خدا خلاف خواهد شد در آن حال یاری ما بدیشان فرا رسید تا هر که ما خواستیم نجات داده شد، و نیز قهر و انتقام ما از بدکاران عالم باز گردانده نخواهد شد. (۱۱۰)
(۱)-دفاع از قران نوشته : محمد حیدری نسب