ادامه از نوشتار پیشین
-نخستین موضوعات مطرح شده توسط قرآن
- سوره والذریات ۶۷ امین سوره بر حسب تاریخ نزول
بادهای منتشر کننده
قسم به نفس بادهای عالم که نیکو بپرا کنند. (۱)
قسم به ابرها که بار سنگین به دوش گیرند . (۲)
قسم به کشتیها که آسان بر روان شوند. (۳)
فرشتگان کار سا ز
قسم به فرشتگان که کار جهانیان را (به اذن خدا) قسمت کنند. (۴)
قسم به اینان که آنچه شما را وعده دادند همه صدق و حقیقت است. (۵)
و البته جزای اعمال، روزی واقع خواهد گردید. (۶)
راه های بسیار در فضا
قسم به آسمان که در آن راههای بسیار است. (۷)
که شما در اختلاف سخن باز ماندید . (۸)
تااز این قرآن هر که را شایسته فهم آن نبود هم آخر روگردان کنند. (۹)
کشته باد و نابود آنان که دروغ بندند . (۱۰)
آنان که در ضلالت و غفلت زیستند. (۱۱)
باز میپرسند که پس این روز جزاکی خواهد بود؟ (۱۲)
آن روز خواهد بود که آنها را به آتش بسوزانند و معذّب کنند. (۱۳)
اینک بچشید کیفر خود را، این همان عذابی است که خود به تعجیل میخواستید. (۱۴)
(آن روز) متقیان همه در بهشت و بر لب چشمههای آب غنودهاند. (۱۵)
همان نعمتها که خدایشان به آنها عطا کند فراگیرند چرا که پیش از آن مردمی نیکوکار بودند. (۱۶)
برنامه کار پرهیزگاران در جهان: کم خوابی، مناجات سحرگاهان، کمک به محرومان
از شب اندکی را خواب میکردند. (۱۷)
و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت میکردند. (۱۸)
و در اموالشان بر فقیر سائل و محروم حقّی منظور میداشتند. (۱۹)
و (بدانید که) در روی زمین برای اهل یقین ادلهای (از قدرت الهی) پدیدار است. (۲۰)
آیا در باره خودتان نمی اندیشید که چیستید؟
و هم در نفوس خود شما مردم، آیا نمینگرید؟ (۲۱)
و روزی شما با همه وعدهها که به شما میدهند در آسمان است. (۲۲)
پس به خدای آسمان و زمین قسم که این به مانند تکلّمی که با یکدیگر میکنید حقّ و حقیقت است. (۲۳)
وقتی فرشتگان به میهمانی ابراهیم پیامبر رفتند
آیا حکایت مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ (۲۴)
هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند و او جواب سلام گفت و فرمود که شما مردمی ناشناس میباشید. (۲۵)
آنگاه پنهانی نزد اهل بیت خود رفت و کباب گوساله فربهی نزد مهمانان باز آورد. (۲۶)
غذا را نزد آنها گذارد ابراهیم گفت: شما غذا تناول نمیکنید؟ (۲۷)
آن گاه سخت از آنها بیم و اندیشه کرد، آن فرشتگان گفتند: هیچ مترس، و او را به پسری دانا (یعنی اسحاق) بشارت دادند. (۲۸)
در آن حال زن ابراهیم (ساره) با فریاد شادمانی روی به آنها آورد و سیلی به صورت زد و گفت: (ای عجب) من زنی پیر و نازا هستم (چگونه پسری توانم زایید). (۲۹)
فرشتگان گفتند: خدای تو چنین فرموده که او به مصالح خلق آگاه و داناست. (۳۰)
ادامه دارد