ادامه از نوشتار پیشین
انجیل بارنابا فصل ۲۶
در س هایی که از اسب می توان آموخت
(۱در این وقت نگارنده گفت: ای معلم، به درستی که کلام تو حق است و از این رو به تحقیق ترک نمودیم هر چیزی را، تا پیروی تو کنیم.
(۲) پس بفرما ما را، چگونه بر ما واجب است که جسد خود را دشمن بداریم؟
(۳) خود کشتن جایز نیست و چون زندهایم واجب است بر ما که او را بپروریم.
(۴)یسوع جواب داد «جسد خود را مانند اسب نگهداری کن تا در امن زندگانی کنی.»
(۵) «زیرا با پیمانه اسب قوت داده میشود؛ ولی کار بیاندازه.»
(۶) «در دهان او لگام نهاده میشود تا بر حسب ارادهٔ تو راه رود.»
(۷) «بسته میشود تا نیازارد کسی را.»
(۸) «در جای حقیری حبس میشود و هر گاه نافرمانی کند زده میشود.»
(۹) «پس ای برنابا، در این صورت این طور بکن که زندگانی خواهی کرد همیشه با خدای.»
(۱۰) «تو را به خشم نیاورد سخن من؛ زیرا داوود پیغمبر خود همین کار کرد؛ چنان که اعتراف نموده، میگوید: به درستی که من نزد تو مثل اسبم و به درستی که من همیشه با توام.»
(۱۱) «همانا با من بگو کدام یک از این دو فقیرتر است، کسی که به کم قناعت دارد یا آن کس که به زیاد میل دارد؟»
(۱۲) حق میگویم شما را که اگر جهان عقل درستی میداشت، هیچ کس چیزی برای خود جمع نمیکرد.»
(۱۳) «بلکه هر چیزی مشترک بود.»
(۱۴) «لیکن دیوانگی او به این معلوم میشود که هر قدر جمع میکند رغبتش بیشتر میشود.»
(۱۵) «حال این که هر چه جمع میکند آن را، جز این نیست که جمع میکند آن را برای راحت جسد دیگران.»
(۱۶) «پس باید کفایت کند شما را در این صورت یک جامه.»
(۱۷) «کیسههای خود را بیندازید.»
(۱۸) «برندارید توشهدان و نه کفشی در پای خود.»
(۱۹) «و اندیشه مکنید که بگویید برای ما از این پس چه اتفاق خواهد افتاد.»
(۲۰) «بلکه اندیشه نمایید در این که به عمل آورید خواست خدای را.»
(۲۱) «او حاجتتان را برای شما پیش خواهد آورد تا جایی که شما نخواهید بود محتاج به چیزی.»
(۲۲) «حق میگویم به شما، که همانا بسیار جمع نمودن در این زندگانی نااستوار، گواهی است بر نداشتن چیزی که به کار آید در زندگانی دیگر.»
(۲۳) «زیرا هر کس اورشلیم وطن او باشد، در سامره خانهها نمیسازد.»
(۲۴) «زیرا میان دو شهر دشمنی پیداست.»
(۲۵) «آیا میفهمید؟»
ادامه دارد