ادامه از نوشتار پیشین
انجیل بارنابا
فصل نوزدهم
(1چون یسوع این بفرمود، پطرس گفت: ای معلم، ما هر چیزی راتترک کردیم تا پیروی کنیم تو را؛ پس عاقبت ما چیست؟
(۲) یسوع فرمود: «به درستی که شما هر آینه خواهید نشست در روز جزا به پهلوی من تا شهادت بدهید بر سبطهای دوازده گانهٔ اسراییل.»
(۳) چون یسوع این بفرمود آهی کشید و گفت: «ای پروردگار من، این چیست که دوازده نفر اختیار کردم که یکی از ایشان شیطان شد.»
(۴) شاگردان از این کلمه بسی محزون شدند.
(۵) در این وقت، نگارنده پنهانی از یسوع با اشک چشم پرسید: ای آقا، آیا مرا شیطان فریب خواهد داد؟ آیا من رانده خواهم شد؟
(۶) پس یسوع در جواب فرمود: «اندوه مکن ای برنابا، زیرا آنان را که خدای پیش از آفرینش جهان برگزیده، هلاک نخواهند شد. چهره تابان باش؛ زیرا نام تو در سفر زندگانی نوشته شدهاست.»
(۷) پس تسلی داد یسوع شاگردان خود را و فرمود: «مترسید؛ زیرا آن که مرا دشمن میدارد محزون نمیشود از کلام من؛ چه، در او شعور الاهی نیست.»
(۸) پس برگزیدگان به سخن او تسلی یافتند.
(۹) یسوع نمازهای خود را ادا نمود.
(۱۰) آن گاه شاگردان گفتند: آمین، چنین باد ای پروردگار، خدای توانای مهربان.
(۱۱) چون یسوع از عبادت فارغ شد، از کوه با شاگردان خود فرود آمد.
(۱۲)آنگاه به ده نفر پیسکبرخورد که از دور فریاد زدند: ای یسوع، پسر داوود.
(۱۳) پس ایشان را یسوع به نزد خویش خواند و به آنان فرمود: «از من چه میخواهید ای برادران»
(۱۴) همه فریاد برآوردند: به ما صحت عطا کن.
(۱۵) یسوع جواب داد: «ای کودنها مگر عقل خود را گم کردهاید که میگویید به ما صحت عطا کن.»
(۱۶) «مگر نمیبینید که من انسانی هستم مانند شما.»
(۱۷) «بخوانید خداوند ما را که آفریدهاست شما را و او توانا و مهربان است شفا میدهد شما را.»
(۱۸) پس پیسها با اشک چشم جواب دادند: به درستی که ما میدانیم که تو انسانی مانندما. هستی .
(۱۹) لیکن تو قدوس خدایی و پیغمبر پروردگار؛ پس دعا کن خدای را تا شفا دهد ما را.
(۲۰) آنگاه رسولان زاری نمودند به سوی یسوع و گفتند که به ایشان رحم کن.
(۲۱) پس یسوع ناله کرد و دعا کرد و فرمود: «ای پروردگار، ای خداوند توانا و مهربان.»
(۲۲) «رحم کن و قبول فرما سخن بندهٔ خود را و به خواهش این اشخاص ترحم کن و صحت ببخش به ایشان از برای محبت ابراهیم پدر ما و بندهٔ مقدس خود.»
(۲۳)چون یسوع این بگفت، روی به جانب پیسها نموده، فرمود: «بروید و بنمایید خودتان را به کاهنان، بر حسب شریعت خدای.»
(۲۴) آن گاه پیسها روان شدند و در راه صحت یافتند.
(۲۵) چون یکی از ایشان دید که صحت یافته، برگشت و یسوع را سراغ مینمود.
(۲۶) او اسماعیلی بود.
(۲۷) چون یسوع را پیدا کرد، به جهت احترام خم شد و گفت: به درستی که حقا که تو قدوس خدایی.
(۲۸) از روی شکر زاری نمود به سوی او، که او را به خدمتکاری بپذیرد.
(۲۹) یسوع فرمود: «به تحقیق که ده نفر صحت یافتند، پس نه نفر دیگر کجا شدند؟»
(۳۰) به آنکه صحت یافته بود فرمود: «به درستی که من نیامدهام تا خدمت کرده شوم؛ بلکه تا خدمت کنم.»
(۳۱) «پس حال به خانهٔ خویش برو.»
(۳۲) «بیان کن که چه بزرگ میباشد آن چه خدای با تو کرد، تا بدانند وعدههایی که وعده کرده شده به سوی آنها از سوی ابراهیم و پسرش، با ملکوت خدای شروع کرده به نزدیک شدن.»
(۳۳) «پس آن پیس صحت یافته، روان شد و چون به نزدیک قبیلهٔ خود رسید، بیان نمود آن چه را که خدای به او کرد به واسطهٔ یسوع.»
ادامه دارد...